پاسخ اجمالی:
این آیات درباره گروهى از مشرکان نازل شد که هنگام تلاوت قرآن پیامبر(ص) در شب و هنگام نماز در کنار خانه کعبه، به پیامبر(ص) سنگ مى زنند و یا کف مى زدند و سوت مى کشیدند و با صداى بلند شعر مى خواندند و یا او را شاعر و دیوانه می خواندند تا مانع دعوت مردم به اسلام شوند.
پاسخ تفصیلی:
در آیات (45 - 48) سوره «اسراء» می خوانیم: «وَ إِذا قَرَأْتَ الْقُرْآنَ جَعَلْنا بَیْنَکَ وَ بَیْنَ الَّذِینَ لایُؤْمِنُونَ بِالاْخِرَةِ حِجاباً مَسْتُوراً * وَ جَعَلْنا عَلى قُلُوبِهِمْ أَکِنَّةً أَنْ یَفْقَهُوهُ وَ فِی آذانِهِمْ وَقْراً وَ إِذا ذَکَرْتَ رَبَّکَ فِی الْقُرْآنِ وَحْدَهُ وَلَّوْا عَلى أَدْبارِهِمْ نُفُوراً * نَحْنُ أَعْلَمُ بِما یَسْتَمِعُونَ بِهِ إِذْ یَسْتَمِعُونَ إِلَیْکَ وَ إِذْ هُمْ نَجْوى إِذْ یَقُولُ الظّالِمُونَ إِنْ تَتَّبِعُونَ إِلاّ رَجُلاً مَسْحُوراً * انْظُرْ کَیْفَ ضَرَبُوا لَکَ الاَْمْثالَ فَضَلُّوا فَلا یَسْتَطِیعُونَ سَبِیلاً»؛ (و هنگامى که قرآن مى خوانى، میان تو و آنها که به آخرت ایمان نمى آورند، حجاب ناپیدائى قرار مى دهیم و بر دل هایشان پوشش هائى مى نهیم تا آن را نفهمند و در گوش هایشان سنگینى. و هنگامى که پروردگارت را در قرآن به یگانگى یاد مى کنى، آنها پشت مى کنند و از تو روى برمى گردانند. * هنگامى که به سخنان تو گوش فرا مى دهند، ما بهتر مى دانیم براى چه گوش فرامى دهند و [همچنین] در آن هنگام که با هم نجوا مى کنند؛ آنگاه که ستمگران مى گویند: «شما جز از انسانى که افسون شده، پیروى نمى کنید»! * ببین چگونه براى تو مَثَل ها زدند؛ در نتیجه گمراه شدند و نمى توانند راه حق را پیدا کنند).
شأن نزول:
جمعى از مفسران، مانند «طبرسى» در «مجمع البیان» و «فخر رازى» در «تفسیر کبیر» و بعضى دیگر در شأن نزول آیات فوق، چنین گفته اند: آیه نخست، درباره گروهى از مشرکان، نازل شده که: پیامبر(صلى الله علیه وآله) را هنگام تلاوت قرآن در شب و نماز در کنار خانه کعبه آزار مى دادند، او را با سنگ مى زنند و مانع دعوت مردم به اسلام مى شدند.
خداوند، به لطفش چنان کرد که: آنها نتوانند او را آزار کنند (و شاید این از طریق رعب و وحشتى بود، که از پیامبر در دل آنها افکند).(1)
در روایت دیگرى، مى خوانیم: هنگامى که پیامبر(صلى الله علیه وآله) قرآن مى خواند، دو نفر از مشرکان در طرف راست، و دو نفر در طرف چپ، قرار مى گرفتند، کف مى زدند، سوت مى کشیدند و با صداى بلند اشعار مى خواندند، تا صداى پیامبر(صلى الله علیه وآله) به گوش مردم نرسد.(2)
«ابن عباس» مى گوید: «ابو سفیان، ابو جهل» و دیگران گاهى نزد پیامبر(صلى الله علیه وآله) مى آمده به سخنان او گوش فرا مى دادند، روزى یکى از آنها به دیگران گفت: اصلاً من نمى فهمم «محمّد» چه مى گوید؟ فقط مى بینم: لب هاى او حرکت مى کند! ولى «ابو سفیان» گفت: فکر مى کنم: بعضى از سخنانش حق است.
«ابو جهل» اظهار داشت: او «دیوانه» است.
«ابو لهب» اضافه کرد: او «کاهن» است.
دیگرى گفت: او «شاعر» است.
به دنبال این سخنان ناموزون، و نسبت هاى ناروا آیات فوق نازل گشت.(3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.