پاسخ اجمالی:
برخی نكات سازندهى این داستان عبارتند از:1- شکستن سدّ تقلید و جدا شدن از هم رنگى با محیط فاسد. 2- هجرت از محیط هاى آلوده. 3- جواز تقیّه. 4- عدم تفاوت در میان انسان ها در مسیر اللّه. 5- امدادهاى شگفت آور الهى به هنگام بروز بحران ها. 6- ضرورت پاکى تغذیه حتى در سخت ترین شرائط. 7- لزوم تکیه بر مشیت خدا، و استمداد از لطف او و گفتن ان شاء اللّه در کارها. 8- لزوم بحث منطقى در برخورد با مخالفان. 9- امکان معاد جسمانى. 10- جوانى همان رعایت اصول جوانمردى است.
پاسخ تفصیلی:
این ماجراى عجیب تاریخى، که قرآن آن را خالى از هر گونه خرافه، مطالب بى اساس و ساختگى آورده است، مانند همه داستان هاى قرآن، مملوّ از نکات سازنده تربیتى است که در اینجا به چند مورد آن اشاره مى کنیم تا به هدف اصلى قرآن نزدیک تر شویم.
الف: نخستین درس این داستان همان شکستن سدّ تقلید و جدا شدن از هم رنگى با محیط فاسد است، جوانمردان اصحاب کهف همان گونه که دیدیم استقلال فکرى خود را در برابر اکثریت گمراه محیط از دست ندادند و همین امر سبب نجات و رستگاریشان شد.
اصولاً انسان باید «سازنده محیط» باشد نه «سازش کار با محیط» و به عکسِ آنچه سست عنصرانِ فاقد شخصیت مى گویند که: «خواهى نشوى رسوا هم رنگ جماعت شو»، افراد با ایمان و صاحبان افکار مستقل مى گویند: «هم رنگ جماعت شدنت رسوائى است»!
ب: «هجرت» از محیط هاى آلوده درس دیگرى از این ماجراى عبرت انگیز است، آنها خانه هاى شاهانه، مرفه و مملوّ از نعمت هاى مادى را رها کردند و به انواع محرومیت ها در غارى که فاقد همه چیز بود تن در دادند تا ایمان خود را حفظ کنند و تقویت دستگاه ظلم و جور و کفر و شرک ننمایند.(1)
ج: «تقیّه» ـ به معنى سازنده اش ـ درس دیگر این داستان است، آنها اصرار داشتند وضعشان براى مردم شهر روشن نشود و همچنان در پرده اسرار بماند، مبادا بیهوده جانشان را از دست دهند و یا به اجبار آنها را به همان محیط فاسد بازگردانند.
مى دانیم: تقیّه چیزى جز این نیست که انسان موضع واقعى خود را در جائى که افشاگرى بى نتیجه است مکتوم دارد تا نیروى خود را براى موقع مبارزه و ضربه زدن بر دشمن حفظ کند.(2)
د: عدم تفاوت در میان انسان ها در مسیر اللّه و قرار گرفتن «وزیر» در کنار «چوپان» و حتى سگ پاسبانى که راه آنها را مى سپرد درس دیگرى در این زمینه است، تا روشن شود امتیازات دنیاى مادى و مقامات مختلف آن کمترین تأثیرى در جدا کردن صفوف رهروان راه حق ندارد که راه حق راه توحید است و راه توحید راه یگانگى همه انسان ها است.
هـ: امدادهاى شگفت آور الهى به هنگام بروز بحران ها نتیجه دیگرى است که به ما مى آموزد، دیدیم: چگونه خداوند «اصحاب کهف» را براى نجات از آن شرائط نامطلوب اجتماعى، سال ها در خواب عمیق فرو برد و در زمان مساعدى از خواب بیدار کرد، زمانى که از آنها به عنوان جمعى از قهرمانان راه توحید قدردانى کردند.
و نیز دیدیم در این مدت، چگونه بدن هاى آنها را از گزند حوادث حفظ کرد و رعب و وحشت را سپرى براى محافظت آنها در مقابل مهاجمین قرار داد.
و: آنها در این داستان، درس «پاکى تغذیه» حتى در سخت ترین شرائط را به ما آموختند؛ چرا که غذاى جسم انسان اثر عمیقى در روح، فکر و قلب انسان دارد و آلوده شدن به غذاى حرام و ناپاک انسان را از راه خدا و تقوا دور مى سازد.
ز: لزوم تکیه بر مشیت خدا، استمداد از لطف او و گفتن «ان شاء اللّه» در خبرهائى که از آینده مى دهیم درس دیگرى بود که در ضمن این داستان آموختیم.
ح: دیدیم: قرآن از آنها به عنوان «جوانمردان» (فِتْیَة) یاد مى کند، در حالى که طبق بعضى از روایات آنها از نظر سن جوان نبودند و اگر قبول کنیم که آنها در آغاز، وزیران شاه جبار بودند نیز مى توان پذیرفت که سن و سالى داشتند، این نشان مى دهد که: منطق قرآن در مورد جوانى، همان رعایت اصول جوانمردى، یعنى پاکى، گذشت، شهامت و رشادت است.
ط: لزوم بحث منطقى در برخورد با مخالفان درس آموزنده دیگر این داستان است؛ چرا که آنها به هنگامى که مى خواستند آئین شرک آلود محیطشان را مورد انتقاد قرار دهند به دلائل منطقى متوسل مى شدند، که نمونه هائى از آن را در آیات 15 و 16 سوره «کهف» مى خوانیم.
اصولاً اساس کار همه پیامبران و رهبران الهى در برخورد با مخالفان بحث آزاد و منطقى بوده و توسل به زور، آن هم براى خاموش کردن آتش فتنه، منحصر به مواردى بوده که بحث منطقى مؤثر نمى افتاده یا مانع بحث هاى منطقى مى شدند.
ى: بالاخره مسأله امکان معاد جسمانى و بازگشت انسان ها به زندگى مجدد به هنگام رستاخیز، آخرین و دهمین درسى است که این ماجرا به ما مى دهد.
نمى گوئیم نکات آموزنده این داستان منحصر به اینها است، ولى حتى یکى از این «ده درس آموزنده» براى نقل چنین داستانى کافى به نظر مى رسد چه رسد به همه آنها.
به هر حال هدف سرگرمى و داستان سرائى نیست، هدف ساختن انسان هاى مقاوم، با ایمان، آگاه و شجاع است که یکى از طرق آن، نشان دادن الگوهاى اصیل در طول تاریخ پر ماجراى بشرى است.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.