پاسخ اجمالی:
«حُيَىّ بن اخطب» با جمعي از يهود حروف مقطعه«الم» را دست آويز خود قرار داده، به پیامبر(ص)گفتند: طبق حساب ابجد، بقاى امت تو بیش از 71 سال نیست. و بنا بر نقلی: نصاراى نجران از تعبير«وَ کَلِمَتُهُ... وَ رُوحٌ مِنْهُ» مى خواستند براى اثبات «تثليث» سوء استفاده کنند، آيه فوق نازل و به آنها پاسخ قاطع داد.
پاسخ تفصیلی:
در آیه 7 سوره «آل عمران» می خوانیم: «هُوَ الَّذی أَنْزَلَ عَلَیْکَ الْکِتابَ مِنْهُ آیاتٌ مُحْکَماتٌ هُنَّ أُمُّ الْکِتابِ وَ أُخَرُ مُتَشابِهاتٌ فَأَمَّا الَّذینَ فِى قُلُوبِهِمْ زَیْغٌ فَیَتَّبِعُونَ ما تَشابَهَ مِنْهُ ابْتِغاءَ الْفِتْنَةِ وَ ابْتِغاءَ تَأْویلِهِ وَ ما یَعْلَمُ تَأْویلَهُ إِلاَّ اللّهُ وَ الرّاسِخُونَ فِی الْعِلْمِ یَقُولُونَ آمَنّا بِهِ کُلٌّ مِنْ عِنْدِ رَبِّنا وَ ما یَذَّکَّرُ إِلاّ أُولُوا الاَْلْبابِ»؛ (او کسى است که این کتاب [آسمانى] را بر تو نازل کرد؛ که قسمتى از آن، آیات «محکم» [صریح و روشن] است؛ که اساس این کتاب مى باشد؛ و قسمتى از آن «متشابه» است. اما آنها که در قلوبشان انحراف است، به دنبال متشابهاتند، تافتنه انگیزى کنند [و مردم را گمراه سازند]؛ و تفسیر [نادرستى] براى آن مى طلبند؛ در حالى که تفسیر آنها را جز خدا و راسخان در علم نمى دانند. [آنها که به دنبال درک اسرار آیات قرآن اند] مى گویند: «ما به همه آن ایمان آوردیم؛ همه از طرف پروردگار ماست». و جز صاحبان عقل، متذکر نمى شوند).
شأن نزول:
در «تفسیر نور الثقلین»، از کتاب «معانى الاخبار» از امام باقر(علیه السلام) حدیثى به این مضمون نقل شده: چند نفر از یهود به اتفاق «حُیَىّ بن اخطب» و برادرش، خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمدند و حروف مقطعه «الم» را دست آویز خود قرار داده، گفتند: طبق حساب ابجد، «الف» مساوى یک و «لام» مساوى 30 و «میم» مساوى 40 مى باشد و به این ترتیب خبر داده اى که دوران بقاى امت تو بیش از هفتاد و یک سال نیست!
پیامبر(صلى الله علیه وآله) براى جلوگیرى از سوء استفاده آنها فرمود: شما چرا تنها «الم» را محاسبه کرده اید، مگر در قرآن «المص و الر» و سایر حروف مقطعه نیست، اگر این حروف اشاره به مدت بقاء امت من باشد، چرا همه را محاسبه نمى کنید؟! (در صورتى که منظور از این حروف چیز دیگرى است) آیه فوق در این مورد نازل شد.(1)
در «تفسیر فى ظلال القرآن» شأن نزول دیگرى نیز براى آیه نقل شده که از نظر نتیجه با شأن نزول فوق هم آهنگ است و آن این که جمعى از نصاراى «نجران» خدمت پیامبر اسلام(صلى الله علیه وآله) آمدند و تعبیر قرآن درباره مسیح «وَ کَلِمَتُهُ... وَ رُوحٌ مِنْهُ»(2) را دستاویز خود قرار داده، مى خواستند براى مسأله «تثلیث» و «خدائى» مسیح(علیه السلام) از آن سوء استفاده کنند و آن همه آیاتى که با صراحت تمام هر گونه شریک و شبیه را از خداوند نفى مى کند نادیده انگارند، آیه فوق نازل شد و به آنها پاسخ قاطع داد.(3)، (4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.