پاسخ اجمالی:
این کار اولا: عین توجه به خدا و انجام عبادت در ضمن عبادت است، ثانیا: توجه به امور مادی و غیر خدا صورت نگرفته. جای تعجب است که برخی آنرا فعل کثیر دانسته اند درحالیکه اموری شدیدتر از این مثل کشتن پشه یا شیر دادن به بچه را فعل کثیر ندانسته اند!
پاسخ تفصیلی:
آنها که این ایراد را مى کنند از این نکته غفلت دارند که شنیدن صداى سائل و به کمک او پرداختن، توجه به خویشتن نیست، بلکه عین توجه به خدا است.
على(علیه السلام) در حال نماز از خود بیگانه بود، نه از خدا، و مى دانیم بیگانگى از خلق خدا بیگانگى از خدا است و به تعبیر روشن تر: پرداختن زکات در نماز، انجام عبادت در ضمن عبادت است، نه انجام یک عمل مباح در ضمن عبادت.
و باز به تعبیر دیگر، آنچه با روح عبادت سازگار نیست، توجه به مسائل مربوط به زندگى مادى و شخصى است و اما توجه به آنچه در مسیر رضاى خدا است، کاملاً با روح عبادت سازگار است و آن را تأکید مى کند.
ذکر این نکته نیز لازم است که معنى غرق شدن در توجه به خدا این نیست که: انسان بى اختیار حواس خود را از دست بدهد و هیچ نفهمد، بلکه با اراده خویش توجه خود را از آنچه در راه خدا و براى خدا نیست بر مى گیرد.
جالب این که «فخر رازى» کار تعصب را به جائى رسانیده که اشاره على(علیه السلام) به سائل براى این که بیاید و خودش انگشترى را از انگشت حضرت بیرون کند، مصداق فعل کثیر که منافات با نماز دارد، دانسته است در حالى که در نماز کارهائى جایز است که به مراتب از این اشاره بیشتر است و در عین حال ضررى براى نماز ندارد، تا آنجا که کشتن حشراتى مانند: مار و عقرب و یا برداشتن و گذاشتن کودک و حتى شیر دادن بچه شیر خوار را جزء فعل کثیر ندانسته اند.
چگونه یک اشاره جزء فعل کثیر مى شود؟
ولى هنگامى که دانشمندى گرفتار طوفان تعصب مى شود این گونه اشتباهات براى او جاى تعجب نیست! (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.