پاسخ اجمالی:
قارون از دستور حضرت موسی(ع) درباره دادن زکات مال سرپیچی کرد و برای بدنام کردن آن حضرت توطئه کرد. سرانجام به دستور خدا زمین قارون را با ثروتش به قعر خود فرو برد.
پاسخ تفصیلی:
روزى موسى(علیه السلام) به «قارون» گفت: خداوند به من فرمان داده که حق نیازمندان یعنى زکات مالت را بگیرم، «قارون» هنگامى که از کم و کیف «زکاة» باخبر شد، و با یک حسابِ ساده فهمید چه مبلغِ هنگفتى را باید در این راه بپردازد، سر باز زد، و براى تبرئه خویش به مبارزه با موسى(علیه السلام) برخاست، او در میان جمعى از ثروتمندان بنى اسرائیل ایستاده گفت: مردم! موسى مى خواهد اموال شما را بخورد، دستور نماز آورد پذیرفتید، امور دیگر را نیز همه پذیرفتید، آیا زیرا این بار هم مى روید که اموالتان را به او بدهید؟! گفتند: نه، ولى چگونه مى توان با او مقابله کرد؟
«قارون» در اینجا یک فکرِ شیطانى به نظرش رسید، گفت: من راه خوبى فکر کرده ام، به عقیده من باید براى او پرونده عمل منافى عفت، ساخت! باید به سراغ زنِ بدکاره اى از فواحش بنى اسرائیل بفرستیم، تا به سراغ موسى(علیه السلام) برود و او را متهم کند که با او سر و سرّى داشته! آنها پسندیدند و به سراغ آن زن فرستاده گفتند: آنچه خودت بخواهى به تو مى دهیم، که گواهى دهى موسى(علیه السلام) با تو رابطه نامشروع داشته! او نیز این پیشنهاد را پذیرفت، این از یکسو. از سوى دیگر، «قارون» به سراغ موسى(علیه السلام) آمد گفت: خوب است بنى اسرائیل را جمع کنى و دستورات خداوند را بر آنها بخوانى، موسى(علیه السلام)پذیرفت و آنها را جمع کرد.
گفتند: اى موسى! دستورات پروردگار را بازگو! گفت: خداوند به من دستور داده: جز او را پرستش نکنید، صله رحم به جا آورید، و چنین و چنان کنید، و در مورد مرد زناکار دستور داده است اگر زناى محصنه باشد، سنگسار شود!
آنها (ثروتمندان توطئه گر بنى اسرائیل) در اینجا گفتند: حتى اگر خود تو باشى!! گفت: آرى، حتى اگر خود من باشم!!
در اینجا وقاحت را به آخرین درجه رسانده و گفتند: ما مى دانیم که تو خود مرتکبِ این عمل شده اى، و به سراغ فلان زن بدکاره رفته اى، و فوراً به دنبال آن زن بدکاره فرستاده گفتند: تو چگونه گواهى مى دهى؟
موسى(علیه السلام) رو به او کرد گفت: به خدا سوگندت مى دهم حقیقت را فاش بگو!
زن بدکاره با شنیدن این سخن، تکان سختى خورد، لرزید و منقلب شد و گفت: اکنون که چنین مى گوئى، من حقیقت را فاش مى گویم، اینها از من دعوت کردند و پاداش سنگینى قرار دادند که تو را متهم کنم، ولى گواهى مى دهم که تو پاکى و رسول خدائى!
در روایتِ دیگرى آمده است: آن زن گفت: واى بر من، من هر کار خلافى را کرده ام، اما تهمت به پیامبر خدا نزده ام! و سپس دو کیسه پولى را که به او داده بودند نشان داد و گفتنى ها را گفت.
موسى(علیه السلام) به سجده افتاد گریست، در اینجا بود که فرمان مجازات «قارونِ» زشت سیرتِ توطئه گر، صادر شد.
در همین روایت آمده است: خدا، فرمانِ «خسف» (فرو رفتن در زمین) را در اختیار موسى(علیه السلام) قرار )داد(1.
در اینجا قرآن مجید مى گوید: (ما او و خانه اش را در زمین فرو بردیم)؛ «فَخَسَفْنا بِهِ وَ بِدارِهِ الأَرْضَ».(2)
آرى، هنگامى که طغیان، سرکشى و تحقیر مؤمنان تهیدست، و توطئه بر ضد پیامبر پاک خدا، به اوج خود برسد، دست قدرت الهى از آستین بیرون مى آید و به حیاتِ طغیانگران، پایان مى دهد، چنان آنها را درهم مى کوبد که زندگى آنها عبرتى براى همگان مى گردد.
مسأله «خسف» که در اینجا به معنى فرو رفتن و پنهان گشتن در زمین است، بارها در طول تاریخ بشر واقع شده است که زمین لرزه شدیدى آمده و زمین از هم شکافته شده و شهر یا آبادى هائى را در کام خود فرو بلعیده است، ولى این خسف با موارد دیگر متفاوت بود، طعمه اصلى او فقط «قارون» و گنج هاى او بود.
عجبا! فرعون در امواج «نیل» فرو مى رود، و «قارون» در اعماق زمین، آبى که مایه حیات است مأمور نابودى فرعونیان مى شود، و زمینى که مهد آرامش است، گورستان قارون و قارونیان.
مسلّم است که در آن خانه، «قارون» تنها، نبود، او و اطرافیانش، او و هم سنگرانش او و یاران ظالم و ستمگرش، همه در اعماق زمین فرو رفتند.
(اما او گروهى نداشت که وى را در برابر عذاب الهى یارى کنند، و خود نیز نمى توانست خویشتن را یارى دهد)!؛ «فَما کانَ لَهُ مِنْ فِئَة یَنْصُرُونَهُ مِنْ دُونِ اللّه وَ ما کانَ مِنَ المُنْتَصِرِینَ».
نه جیره خوارانش، و نه دوستان صمیمیش و نه اموال و ثروتش، هیچ یک او را از چنگال عذاب الهى نجات ندادند، و همه به قعر زمین فرو رفتند!.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.