پاسخ اجمالی:
رهبانیت در ابتدا در میان مسیحیان به صورت مطلوب وجود داشت؛ اما پیروان مسیح، با تحریم ازدواج و انزوای اجتماعی، آن را به انحراف کشاندند و همین مسئله باعث مخالفت اسلام با آن شد؛ چون انسان موجودی اجتماعی است و بایستی زندگی اجتماعی داشته باشد. البته زهد اسلامی که همان ساده زیستی و حذف تجملات در زندگی است هیچ ارتباطی با رهبانیت ندارد.
پاسخ تفصیلی:
«رهبانیت» از ماده «رهبه»، به معنى «خوف و ترس» است که در اینجا خوف و ترس از خدا منظور است، و به گفته «راغب» در «مفردات»: ترسى است که آمیخته با پرهیز و اضطراب باشد و «تَرَهُّب» به معنى «تعبد» و عبادت کردن و «رهبانیت» به معنى «شدت تعبد» است.
البته نوعى رهبانیت مطلوب در میان مسیحیان وجود داشت، هر چند در آئین مسیح چنین دستور الزامى به آنها داده نشده بود، ولى، پیروان مسیح آن رهبانیت را از حد و مرز آن بیرون برده و به انحراف و تحریف کشاندند.
به همین دلیل، اسلام به شدت آن را محکوم کرده، و حدیث معروف: «لا رَهْبانِیَّةَ فِى الإِسلامِ»؛ (در اسلام رهبانیت وجود ندارد) در بسیارى از منابع اسلامى دیده مى شود.(1)
از جمله بدعتهاى زشت مسیحیان در زمینه رهبانیت «تحریم ازدواج» براى مردان و زنان تارک دنیا بود، و دیگر «انزواى اجتماعى» و پشت پا زدن به وظائف انسان در اجتماع، و انتخاب صومعه ها و دیرهاى دورافتاده براى عبادت و زندگى در محیطى دور از اجتماع بود، سپس مفاسد زیادى در دیرها و مراکز زندگى رُهبانها، به وجود آمد .
درست است که زنان و مردان تارک دنیا (راهبها و راهبه ها) خدمات مثبتى نیز انجام مى دادند، از جمله پرستارى بیمارانِ صعب العلاج و خطرناک، همچون جذامیان، و تبلیغ در نقاط بسیار دوردست و در میان اقوام وحشى، و مانند اینها، و همچنین برنامه هاى مطالعاتى و تحقیقاتى، ولى این امور در برابر کل این برنامه، مسأله ناچیز و کم اهمیتى بود، و در مجموع مفاسد آن به مراتب بیشتر بود.
اصولاً انسان، موجودى است که براى زندگى در اجتماع ساخته شده، و تکامل معنوى و مادى او نیز در همین است که زندگى جمعى داشته باشد، و لذا هیچ یک از مذاهب آسمانى این معنى را از انسان نفى نمى کند، بلکه پایه هاى آن را محکم تر مى سازد.
خداوند در انسان «غریزه جنسى» براى حفظ نسل آفریده، هر چیزى که آن را به طور مطلق نفى کند مسلماً باطل است.
زهد اسلامى، که به معنى سادگى زندگى و حذف تجملات و عدم اسارت در چنگال مال و مقام است، هیچ ارتباطى به مسأله «رهبانیت» ندارد، زیرا «رهبانیت» به معنای جدائى و بیگانگى از اجتماع است، و «زهد» به معنى آزادگى و وارستگى به خاطر اجتماعى تر زیستن است.
در حدیث معروفى مى خوانیم: «عثمان بن مظعون» فرزندش از دنیا رفته بود، بسیار غمگین شد، تا آنجا که خانه اش را مسجد قرار داد و مشغول عبادت شد (و هر کار را جز عبادت ترک گفت) این خبر به رسول خدا(صلى الله علیه وآله) رسید، او را احضار کرده، فرمود: «یَا عُثْمَانُ! إِنَّ الله تَبارَکَ وَ تَعالى لَمْ یَکْتُبْ عَلَیْنَا الرَّهْبَانِیَّةَ، إِنَّمَا رَهْبَانِیَّةُ أُمَّتِی الْجِهَادَ فِی سَبِیلِ الله»؛ (اى عثمان! خداوند متعال رهبانیت را براى امت من مقرر نداشته، رهبانیت امت من جهاد در راه خدا است).(2)
اشاره به این که: اگر مى خواهى پشت پا به زندگى مادى بزنى، این عمل را به صورت منفى و انزواى اجتماعى انجام مده، بلکه در یک مسیر مثبت، یعنى جهاد در راه خدا، آن را جستجو کن.
سپس، پیامبر(صلى الله علیه وآله) بحث مشروحى درباره فضیلت نماز جماعت براى او بیان فرمود که تأییدى است، بر نفى رهبانیت و انزوا.
در حدیث دیگرى از امام موسى بن جعفر(علیه السلام) مى خوانیم: که برادرش على بن جعفر(علیه السلام) از محضرش پرسید: «الرَّجُلُ الْمُسْلِمُ هَلْ یَصْلَحُ لَهُ أَنْ یَسِیحَ فِی الأَرْضِ أَوْ یَتَرَهَّبُ فِی بَیْت لایَخْرُجُ مِنْهُ؟ قَالَ(علیه السلام): لا»؛ (آیا براى مرد مسلمان سزاوار است دست به سیاحت بزند، یا رهبانیت اختیار کند، و در خانه اى بنشیند و از آن خارج نگردد؟ امام(علیه السلام) در پاسخ فرمود: نه).(3)
توضیح این که: سیاحتى که در این روایت از آن نهى شده، چیزى همردیف رهبانیت، یعنى یک نوع «رهبانیت سیّار» بوده است، به این معنى که بعضى از افراد، بى آنکه خانه و زندگى براى خود تهیه کنند، یا کسب و کارى داشته باشند، به صورت جهانگردى بدون زاد و توشه، دائماً از نقطه اى به نقطه دیگر مى رفتند، و با گرفتن کمک از مردم و گدائى، زندگى مى کردند، و آن را یک نوع زهد و ترک دنیا مى پنداشتند، ولى اسلام، هم «رهبانیت ثابت» را نفى کرده است و هم «رهبانیت سیّار» را، آرى از نظر تعلیمات اسلام، مهم آن است که انسان در دل اجتماع وارسته و زاهد باشد، نه در انزوا و بیگانگى از اجتماع!(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.