پاسخ اجمالی:
خداوند در ارتباط با شهادت اعضای بدن می فرماید: «زمانى که به آن مى رسند گوش آنها و چشم ها و پوست هاى تنشان به اعمال آنها گواهى مى دهد!». بر اساس این آیه قرآن، در قیامت، گوش، چشم، پوست بدن، زبان و دست و پای انسان بر علیه او گواهی می دهند. حال یا به اینگونه که خدا درک و قدرت سخن در آنها مى آفریند؛ یا در میان آنها ایجاد صوت می کند و یا آثار گناهان که در طول عمر در آنها نقش بسته، آشکار می شود.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 20 سوره «فصّلت» مى فرماید: (زمانى که به آن مى رسند گوش آنها و چشم ها و پوست هاى تنشان به اعمال آنها گواهى مى دهد!)؛ «حَتّى إِذا ما جاؤُها شَهِدَ عَلَیْهِمْ سَمْعُهُمْ وَ أَبْصارُهُمْ وَ جُلُودُهُمْ بِما کانُوا یَعْمَلُونَ».
چه شاهدان عجیبى؟ که عضو پیکر خود انسانند و شهادتشان به هیچ وجه قابل انکار نیست، چرا که در همه صحنه ها حاضر و ناظر بوده و به فرمان الهى به سخن آمده اند!
آیا شهادت اعضاء از این طریق است که: خدا درک و شعور و قدرت سخن در آنها مى آفریند؟
یا همانند درختى است که خدا در میان آن براى موسى ایجاد صوت کرد؟
و یا آثار گناهان که در طول عمر در آنها نقش بسته، در آنجا که «یَوْمُ الْبُرُوز» و روز آشکار شدن اسرار نهانى است برملا مى شود؟ در تعبیرات معمولى نیز گاهى از این گونه آثار، تعبیر به نطق یا اخبار مى شود و مى گوئیم «رنگ رخساره خبر مى دهد از سرّ درون»!
همه این تفسیرها قابل قبول است و در لابلاى سخنان مفسران کم و بیش آمده.
البته هیچ مانعى ندارد که خداوند، درک و شعورى در آنها ایجاد کند و از روى علم و آگاهى، در آن محضر بزرگ شهادت دهند، شاید ظاهر آیات در بدو نظر نیز همین باشد، در مورد «تسبیح» و «حمد» و «سجده» ذرات جهان در پیشگاه خدا نیز جمعى را عقیده همین است.
ولى معنى اخیر نیز چندان بعید به نظر نمى رسد؛ چرا که مى دانیم هیچ موجودى در این عالم از بین نمى رود و آثار گفتار و اعمال ما در اعضاء و جوارح ما باقى مى ماند و اتفاقاً این «شهادت تکوینى» گویاترین شهادتِ غیر قابل انکار است، همان گونه که زردى و رنگ پریدگى، گواهى غیر قابل انکارى بر ترس، و سرخى صورت، گواهى بر خشم، یا شرم مى دهد، و اطلاق نطق، بر این معنى کاملاً قابل قبول است.
اما احتمال دوم که، خداوند در آنها نطقى بیافریند بى آن که درکى داشته باشند و یا اثر تکوینى را نشان دهند، بعید به نظر مى رسد، چون در این صورت، نه مصداق گواهى تشریعى است، و نه گواهى تکوینى، نه عقل و شعورى در آن است و نه اثر طبیعى عمل، و در محضر دادگاه بزرگ الهى ارزش شهادت را نخواهد داشت.
قابل توجه این که، جمله «حَتّى إِذا ما جاؤُها»، نشان مى دهد شهادت و گواهى اعضاى پیکر انسان در دادگاه دوزخ است، آیا مفهوم این سخن این است که در دوزخ چنین گواهى صورت مى گیرد، در حالى که دوزخ پایان کار است؟ و یا این که دادگاه آنها در کنار جهنم بر پا مى شود؟ احتمال دوم، نزدیک تر به نظر مى رسد.
از سوى دیگر: منظور از «جُلُود»؛ (پوست ها)، (به صیغه جمع) چیست؟ ظاهر این است که منظور، پوست هاى قسمت هاى مختلف تن است، پوست دست و پا و صورت و غیر آن، و اگر در بعضى از روایات، تفسیر به «فروج» شده است، در حقیقت از قبیل بیان مصداق است، نه منحصر بودن مفهوم «جلود» در آن.
از سوى سوم، این سؤال مطرح مى شود که؛ چرا از میان اعضاى بدن تنها چشم و گوش و پوست ها گواهان آن دادگاهند؟ آیا گواهان منحصر به اینهاست؟ یا اعضاء دیگر نیز گواهى مى دهند؟
آنچه از آیات دیگر قرآن استفاده مى شود، این است که: علاوه بر اینها گواهان دیگرى نیز از اعضاى بدن وجود دارد، در آیه 65 سوره «یس» مى خوانیم: «وَ تُکَلِّمُنا أَیْدِیْهِمْ وَ تَشْهَدُ أَرْجُلُهُمْ بِما کانُوا یَکْسِبُونَ»؛ (دست هاى آنها با ما سخن مى گویند، و پاهاى آنها به اعمالشان گواهى مى دهند).
در آیه 24 سوره «نور» سخن از شهادت «زبان» و «دست و پا» به میان آمده: «یَوْمَ تَشْهَدُ عَلَیْهِمْ أَلْسِنَتُهُمْ وَ أَیْدِیْهِمْ وَ أَرْجُلُهُمْ».
بنابراین به نظر مى رسد: اعضاى دیگر نیز هر کدام به نوبه خود گواهى دهند، اما چون بیشترین اعمال انسان، به کمک چشم و گوش انجام مى گیرد و پوست هاى تن، نخستین اعضائى هستند که با اعمال تماس دارند، گواهان صف مقدمند.
به هر حال آن روز، روز رسوائى بزرگ است، روزى است که تمام وجود انسان به سخن در مى آید، تمامى اسرار او را فاش مى کنند، که تمام گنهکاران را در وحشت عمیقى فرو مى برد، اینجاست که: (رو به پوست هاى تن خود کرده، فریاد مى زنند: چرا شما بر ضد ما گواهى دادید؟!)؛ «وَ قالُوا لِجُلُودِهِمْ لِمَ شَهِدْتُمْ عَلَیْنا».
ما که سالیان دراز شما را نوازش دادیم، از سرما و گرما حفظ کردیم، شستشو و نظافت و پذیرائى نمودیم، شما چرا این چنین؟!
آنها در پاسخ مى گویند: (همان خدائى که هر موجودى را به نطق در آورده، ما را به سخن در آورده است)؛ «قالُوا أَنْطَقَنَا اللّهُ الَّذِی أَنْطَقَ کُلَّ شَىْء».
خداوند مأموریت افشاگرى را در این روز و این دادگاه بزرگ، بر عهده ما گذارده و ما چاره اى جز اطاعت فرمان او نداریم، آرى همان کس که قدرت نطق را در موجودات ناطق دیگر آفریده، در ما نیز این توانائى را قرار داده است.
جالب این که آنها تنها از پوست تنشان این سؤال را مى کنند نه از سایر گواهان، مانند چشم و گوش.
ممکن است به خاطر این باشد که، گواهى پوست از همه عجیب تر و شگفت انگیزتر و از همه گسترده تر و وسیع تر است، همان پوستى که خود باید قبل از همه اعضاء، طعم عذاب الهى را بچشد به چنین گواهى برمى خیزد و این راستى حیرت آور است.
سپس ادامه مى دهند: (او کسى است که شما را در آغاز آفرید، و بازگشت همه شما نیز به سوى او است)؛ «وَ هُوَ خَلَقَکُمْ أَوَّلَ مَرَّة وَ إِلَیْهِ تُرْجَعُونَ». (1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.