پاسخ اجمالی:
از مجموع موارد استعمال وحى و مشتقات آن مى توان نتیجه گرفت که «وحى» از سوى پروردگار، دو گونه است: «وحى تشریعى» و «وحى تکوینى»؛ «وحى تشریعى» همان است که بر پیامبران فرستاده مى شد، و رابطه خاصى میان آنها و خدا بود که فرمان هاى الهى و حقایق را از این طریق دریافت مى داشتند.
و «وحى تکوینى» در حقیقت، همان غرائز و استعدادها و شرائط و قوانین تکوینى خاصى است که خداوند در درون موجودات مختلف جهان، قرار داده است.
پاسخ تفصیلی:
اصل وحى، چنان که «راغب» در «مفردات» مى گوید، «اشاره سریع» است خواه با کلام رمزى باشد، و یا صداى خالى از ترکیب کلامى، و یا اشاره با اعضاء (با چشم و دست و سر) و یا با نوشتن.
از این تعبیرات، به خوبى استفاده مى شود که در «وحى» اشاره از یکسو و سرعت از سوى دیگر، نهفته شده و به همین دلیل، براى ارتباط مرموز و سریع انبیاء با عالم غیب و ذات پاک پروردگار، این کلمه استخدام شده است.
در قرآن مجید، و لسان اخبار «وحى» به معانى مختلفى به کار رفته است، گاه در مورد انبیاء، گاه در انسان هاى دیگر، گاه در مورد ارتباط هاى رمزى میان انسان ها، و گاه ارتباط مرموز شیاطین و گاه در مورد حیوان ها.
جامع ترین سخن در این زمینه، سخنى است که از على(علیه السلام) در پاسخ شخصى که از «مسأله وحى» سؤال نمود، نقل شده، امام آن را به هفت قسمت تقسیم فرمود:
1 ـ وحى رسالت و نبوت مانند: «إِنّا أَوْحَیْنا إِلَیْکَ کَما أَوْحَیْنا إِلى نُوح وَ النَّبِیِّینَ مِنْ بَعْدِهِ وَ أَوْحَیْنا إِلى إِبْراهِیمَ وَ إِسْماعِیلَ وَ إِسْحاقَ وَ یَعْقُوبَ وَ الْأَسْباطِ وَ عِیسى وَ أَیُّوبَ وَ یُونُسَ وَ هارُونَ وَ سُلَیْمانَ وَ آتَیْنا داوُدَ زَبُوراً»؛ (ما به تو وحى فرستادیم، همان گونه که به نوح و پیامبران بعد از او وحى فرستادیم، و به ابراهیم و اسماعیل و اسحاق و یعقوب و اسباط [طوائف بنى اسرائیل] و عیسى و ایوب و یونس و هارون و سلیمان وحى نمودیم، و به داود زبور دادیم).(1)
2 ـ وحى به معنى الهام مانند: «وَ أَوْحى رَبُّکَ إِلَى النَّحْلِ»؛ (پروردگارت به زنبور عسل الهام فرستاد).(2)
3 ـ وحى به معنى اشاره مانند:«فَخَرَجَ عَلى قَوْمِهِ مِنَ الْمِحْرابِ فَأَوْحى إِلَیْهِمْ أَنْ سَبِّحُوا بُکْرَةً وَ عَشِیّاً»؛ (زکریا از محراب عبادتش به سوى مردم بیرون آمد و با اشاره به آنها گفت صبح و شام، خدا را تسبیح گوئید).(3)
4 ـ وحى به معنى تقدیر مانند: «وَ أَوْحى فِی کُلِّ سَماء أَمْرَها»؛ (خداوند در هر آسمانى تقدیر و تدبیر لازم را فرمود).(4)
5 ـ وحى به معنى امر مانند: «وَ إِذْ أَوْحَیْتُ إِلَى الْحَوارِیِّینَ أَنْ آمِنُوا بِی وَ بِرَسُولِی»؛ (به خاطر بیاور، هنگامى را که به حواریین امر کردم که به من و فرستاده من ایمان بیاورید).(5)
6 ـ وحى به معنى دروغ پردازى مانند: «وَ کَذلِکَ جَعَلْنا لِکُلِّ نَبِىّ عَدُوًّا شَیاطِینَ الْإِنْسِ وَ الْجِنِّ یُوحِی بَعْضُهُمْ إِلى بَعْض زُخْرُفَ الْقَوْلِ غُرُوراً»؛ (این چنین در برابر هر پیامبرى دشمنى از شیاطین انس و جن، قرار دادیم که سخنان فریبنده و دروغ را به طور سرى به یکدیگر مى گفتند).(6)
7 ـ وحى به معنى خبر مانند: «وَ جَعَلْناهُمْ أَئِمَّةً یَهْدُونَ بِأَمْرِنا وَ أَوْحَیْنا إِلَیْهِمْ فِعْلَ الْخَیْراتِ»؛ (و آنها را پیشوایانى قرار دادیم که به فرمان ما هدایت مى کردند، و انجام کارهاى نیک را به آنها خبر دادیم).(7)،(8)
البته بعضى از این اقسام هفت گانه، مى تواند شاخه هائى داشته باشد، که بر حسب آن موارد، استعمال وحى در کتاب و سنت، افزایش خواهد یافت، و لذا «تفلیسى» در کتاب «وجوه القرآن» «وحى» را بر ده وجه، شمرده، و بعضى عدد را از این هم بیشتر دانسته اند.
اما از یک نظر، از مجموع موارد استعمال وحى و مشتقات آن مى توان نتیجه گرفت که «وحى» از سوى پروردگار، دو گونه است: «وحى تشریعى» و «وحى تکوینى»: «وحى تشریعى» همان است که بر پیامبران فرستاده مى شد، و رابطه خاصى میان آنها و خدا بود که فرمان هاى الهى و حقایق را از این طریق دریافت مى داشتند.
و «وحى تکوینى» در حقیقت، همان غرائز و استعدادها و شرائط و قوانین تکوینى خاصى است که خداوند در درون موجودات مختلف جهان، قرار داده است.(9)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.