پاسخ اجمالی:
طبق آیه 43 سوره فاطر و آیات دیگر، سنت الهى تغییر ناپذیر است؛ زیرا خداوند به همه امور گذشته و آینده آگاه است و اینگونه نیست که با گذشت زمان، به مسائلى واقف شود که او را از سنت دیرینه اش بازدارد. منظور از«سنت»، قوانین ثابت و اساسى «تکوینى» یا «تشریعى» الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد و این از یکسو، به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد، و از سوى دیگر، وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسان ها را روشن مى سازد.
پاسخ تفصیلی:
خداى متعال در آیه 43 سوره «فاطر» مى فرماید: (هرگز براى سنت الهى تغییر و تبدیلى نمى یابى، و هرگز براى سنت الهى، دگرگونى نخواهى یافت)؛ «فَلَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَبْدِیلاً وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّتِ اللّهِ تَحْوِیلاً».
نوسان و دگرگونى سنتها درباره کسى تصور مى شود که آگاهى محدودى دارد و با گذشت زمان، به مسائلى واقف مى شود که، او را از سنت دیرینه اش باز مى دارد، یا کسى که آگاه است، اما روى میزان حکمت و عدالت رفتار نمى کند، و تمایلات خاصى بر فکر او حاکم است.
ولى پروردگارى که از همه این امور، منزه و پاک مى باشد، سنتش درباره آیندگان، همانست که درباره پیشینیان بوده است، سنتهایش ثابت و تغییرناپذیر است.
در بعضى از آیات قرآن مجید تنها سخن از: عدم تبدیل سنتهاى الهى آمده(1) و در بعضى دیگر سخن از: عدم تحویل آنها.(2)
ولى در آیه مورد بحث، هر دو را به صورت تأکید پشت سر هم آورده، مى فرماید: «نه براى سنت الهى تبدیلى مى یابى و نه تحویلى»!
آیا این هر دو، یک معنى را مى رساند که براى تأکید بیان شده است، و یا هر کدام اشاره به معنى مستقلى است؟
با توجه به ریشه این دو واژه، ظاهر این است که: به دو معنى مختلف اشاره مى کند: «تبدیل» آن است که چیزى را به کلى عوض کنند، یعنى آن را بردارند و چیز دیگرى جانشین آن نمایند، ولى «تحویل» آن است که همان موجود را از نظر «کیفى» یا «کمى» دگرگون سازند.
به این ترتیب، سنتهاى الهى نه به کلى عوض مى شود، و نه حتى کم و زیاد و ضعیف و شدید مى شود، از جمله این که: خداوند در مورد گناهان و جرائم مشابه، مجازات هاى مشابهى از هر جهت قائل مى شود، نه این که مجازاتى را براى گروهى قائل شود و گروه دیگرى را معاف سازد، و نه این که مجازات گروهى را کمتر و یا ضعیفتر کند، و چنین است قانونى که از ریشه ثابتى مایه گرفته که نه تبدیل در آن است و نه دگرگونى و تغییر.
قرآن، در آیات متعددى، روى مسأله تغییرناپذیر بودن سنتهاى الهى، تکیه کرده است
از جمله در سوره «احزاب» آیه 38 بعد از آن که اجازه شکستن سنت غلط جاهلى را در مورد تحریم «همسر مطلقه پسر خوانده» صادر مى کند، مى فرماید: براى پیامبر گناه و جرمى نیست که اوامر الهى را هر چه باشد، اجرا کند، سپس مى افزاید: «سُنَّةَ اللّهِ فِی الَّذِینَ خَلَوْا مِنْ قَبْلُ وَ کانَ أَمْرُ اللّهِ قَدَراً مَقْدُوراً»؛ (این سنت پروردگار است که در اقوام پیشین و انبیاء سلف نیز بوده است و فرمان خدا بر اساس معیارهاى ثابت و تغییرناپذیرى، بوده است).
در آیه 85 سوره «غافر» بعد از آن که تصریح مى کند: ایمان آوردن کفار لجوج از اقوام پیشین، به هنگام مشاهده عذاب استیصال، مفید واقع نشد، اضافه مى کند: «سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ فِی عِبادِهِ وَ خَسِرَ هُنالِکَ الْکافِرُونَ»؛ (این سنت الهى است که در گذشته نیز در مورد بندگانش اجرا مى شد، و در آنجا کافران گرفتار زیان و خسران شدند).
و در سوره «فتح» آیه 23 بعد از آن که پیروزى مؤمنان و شکست کفار و عدم وجود یار و یاور براى آنها را در جنگ ها مطرح مى کند، مى افزاید: «سُنَّةَ اللّهِ الَّتِی قَدْ خَلَتْ مِنْ قَبْلُ وَ لَنْ تَجِدَ لِسُنَّةِ اللّهِ تَبْدِیلاً»؛ (این سنت پروردگار است که در گذشته نیز بوده، و هرگز سنت الهى تغییر نمى پذیرد).
و نیز در سوره «اسراء» آیه 77 هنگامى که توطئه تبعید یا نابودى پیامبر(صلى الله علیه وآله) را بیان مى فرماید، اضافه مى کند: اگر آنها این کار خود را عملى مى کردند بعد از تو جز مدت کوتاهى باقى نمى ماندند: «سُنَّةَ مَنْ قَدْ أَرْسَلْنا قَبْلَکَ مِنْ رُسُلِنا وَ لاتَجِدُ لِسُنَّتِنا تَحْوِیلاً»؛ (این سنت پیامبرانى است که قبل از تو فرستادیم، و هرگز دگرگونى در سنت نمى بینى).
از مجموع این آیات، به خوبى استفاده مى شود که: منظور از «سنت» در این گونه موارد، قوانین ثابت و اساسى «تکوینى» یا «تشریعى» الهى است که هرگز دگرگونى در آن روى نمى دهد، و به تعبیر دیگر، خداوند در عالم تکوین و تشریع، اصول و قوانینى دارد که همانند قوانین اساسى مرسوم، در میان مردم جهان، دست خوش دگرگونى و تغییر نمى شود، این قوانین هم بر اقوام گذشته حاکم بوده است، و هم بر اقوام امروز و آینده، حکومت خواهد کرد.
یارى پیامبران، شکست کفار، لزوم عمل به فرمانهاى الهى هر چند ناخوشایند محیط باشد، عدم فایده توبه به هنگام نزول عذاب الهى، و مانند اینها جزء این سنتهاى جاودانى مى باشد.
این تعبیرات از یکسو، به همه رهروان راه حق دلگرمى و آرامش مى بخشد، و از سوى دیگر، انسجام و وحدت دعوت انبیاء و یکپارچگى قوانین حاکم بر نظام آفرینش و نظام زندگى انسان ها را روشن مى سازد، و در حقیقت شاخه اى است از شاخه هاى توحید.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.