پاسخ اجمالی:
اصحاب حجر قومی بودند که در سرزمینى به نام «حِجر»، زندگى می کردند و براى خود خانه هاى امن و امانى در دل کوهها مى تراشیدند. پیامبر بزرگشان «صالح» براى هدایت آنها مبعوث شد، ولی آن ها آیات خداوند را تکذیب کردند و عذاب الهی به صورت صدای صاعقه ای مرگبار آن ها را نابود کرد. بعضى از مفسران و مورخان معتقدند: حجر شهرى بوده در مسیر کاروان مدینه و شام در یک منزلى «وادى القرى» و در جنوب «تیمه» که امروز تقریباً اثرى از آن نیست.
پاسخ تفصیلی:
«اصحاب الحِجر»، قوم سرکشى بودند که در سرزمینى به نام «حِجر»، زندگى مرفهى داشتند و پیامبر بزرگشان «صالح» براى هدایت آنها مبعوث شد، خداى متعال در باره این قوم چنین مى گوید(1): (اصحاب حجر، فرستادگان خدا را تکذیب کردند)؛ «وَ لَقَدْ کَذَّبَ أَصْحابُ الْحِجْرِ الْمُرْسَلِینَ».
در این که: این شهر در کجا واقع شده بود، بعضى از مفسران و مورخان چنین نگاشته اند: شهرى بود در مسیر کاروان مدینه و شام در یک منزلى «وادى القرى» و در جنوب «تیمه» و امروز تقریباً اثرى از آن نیست.
مى گویند: این شهر، در گذشته یکى از شهرهاى تجارى عربستان بوده، و تا آنجا اهمیت داشته که «بطلمیوس» در نوشته هایش، به عنوان یک شهر تجارى از آن نام برده است، و «پلین» جغرافیدان رومى از آن به نام «حجرى» یاد مى کند.
در روایتى مى خوانیم: که در سال نهم هجرت، که پیامبر براى دفع سپاه «روم» به «تبوک» لشگر کشى کرد، سربازان اسلام مى خواستند در این منزل توقفى کنند، پیامبر(صلى الله علیه وآله) مانع آنها شد و فرمود: اینجا همان منطقه «قوم ثمود» است که عذاب الهى بر آنها فرود آمد. قرآن درباره «اصحاب الحِجر» چنین ادامه مى دهد: (ما آیات خود را براى آنها فرستادیم ولى آنها از آن روى گرداندند)؛ «وَ آتَیْناهُمْ آیاتِنا فَکانُوا عَنْها مُعْرِضِینَ».
تعبیر به «اعراض» (روى گرداندن) نشان مى دهد که: آنها حتى حاضر نبودند این آیات را بشنوند و یا به آن نظر بیفکنند.
اما به عکس، در کار زندگى دنیایشان آن قدر سخت کوش بودند که: (براى خود خانه هاى امن و امانى در دل کوهها مى تراشیدند)؛ «وَ کانُوا یَنْحِتُونَ مِنَ الْجِبالِ بُیُوتاً آمِنِینَ».
و این نشان مى دهد: اولاً ـ منطقه آنها یک منطقه کوهستانى بوده، و ثانیاً ـ تمدن مادى پیشرفته اى داشتند که به آنها امکان مى داد، در درون کوهها خانه هاى امن تهیه کنند که، در برابر طوفانها و سیل و حتى زلزله ها کاملاً مقاومت داشته باشد.
عجیب است که: انسان براى چند روز زندگى دنیا این همه محکم کارى مى کند ، ولى براى زندگى جاویدان و ابدیش، آن چنان سهل انگار است که حتى گاهى حاضر به شنیدن سخن خدا، و نظر افکندن در آیات او نیست!
خوب، چه انتظارى درباره چنین قومى مى توان داشت، جز این که: طبق قانون «انتخاب اصلح الهى» و ندادن حق ادامه حیات به اقوامى که به کلى فاسد و مفسد مى شوند، بلاى نابود کننده اى بر سر آنها فرود آید و نابودشان سازد.
لذا قرآن مى گوید: (سرانجام صیحه آسمانى صبحگاهان دامانشان را گرفت)؛ «فَأَخَذَتْهُمُ الصَّیْحَةُ مُصْبِحِینَ».
این صیحه صداى صاعقه مرگبارى بوده که بر خانه هاى آنها فرود آمد و آن چنان کوبنده، تکان دهنده و وحشتناک بود که اجساد بى جانشان را به روى زمین افکند.
شاهد این سخن آیه 13 سوره «فصلت» مى باشد: «فَإِنْ أَعْرَضُوا فَقُلْ أَنْذَرْتُکُمْ صاعِقَةً مِثْلَ صاعِقَةِ عاد وَ ثَمُودَ».
نه آن کوههاى سر به آسمان کشیده، و نه آن خانه هاى امن و امان، و نه اندام نیرومند این قوم سرکش، و نه آن ثروت سرشار، هیچکدام نتوانستند در برابر این عذاب الهى مقاومت کنند.
لذا در پایان داستان آنها مى فرماید: (آنچه را به دست آورده بودند، آنان را از عذاب الهى نجات نداد)؛ «فَما أَغْنى عَنْهُمْ ما کانُوا یَکْسِبُونَ».
در سوره «شعراء» ضمن آیات از 141 تا 158 حالات آنها به طور مشروحتر بیان شده است .(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.