پاسخ اجمالی:
طبق آنچه در تورات آمده و نشانه تحریف آن نیز هست، میوه ممنوعه درخت «علم و دانش و معرفت» بیان شده است. یعنی«آدم» شخصیتی جاهل و عریان معرفی شده که از عریان بودن شرم نداشت و از این میوه ممنوعه خورد و آگاه شد؛ درحالیکه«آدم» در قرآن عالم تر از ملائک است و لباس بر تن داشته و به خاطر نافرمانی عریان شده است. در روایات اسلامی، شجره ممنوعه به «درخت حسد» و یا «بوته گندم» و مانند آن تفسیر شده است.
پاسخ تفصیلی:
یکى از روشنترین دلایل تحریف تورات کنونى همین است که در داستان آفرینش آدم با صراحت تمام مى گوید درخت ممنوع، «درخت علم و دانش» یا «نیکى و بدى» یا «بینایى» یا «معرفت» بوده است (در هریک از ترجمه هاى تورات تعبیرى شده است که همه به یک معنا باز مى گردد).
به این ترتیب - طبق صریح تورات - نخستین و بزرگترین گناه بشر، گناه علم و دانش بوده و شاید به همین دلیل ارباب کلیسا در قرون تاریک وسطى با علم و دانش و علما و دانشمندان مى جنگیدند و از توسعه این گناه! وحشت داشتند و معتقد بودند در روز نخست آدم بقدرى بى اطّلاع بود که حتّى از عریان بودن و کشف عورت خود شرم نداشت؛ امّا هنگامى که از میوه درخت ممنوع (علم و دانش) خورد و به اصطلاح آدم حسابى شد، گناهکار و رانده از بهشت و جوار رحمت حق شد!
اینها مسلّماً از خرافات و افکار ساختگى دوران هاى تاریک است.
به عکس، قرآن مى گوید: آدم پیش از آن که در بهشت منزل گزیند، از علم و دانش سرشارى بهره مند بود و از شجره علم و دانش بقدر کافى بهره مند شده بود تا آن جا که معلّم و استاد فرشتگان شد: «وَ عَلَّمَ آدَمَ الاَسْمَاءَ کُلَّهَا».(1)
بنابراین، این آدم با آدمى که تورات ترسیمى از او دارد فرق بسیار دارد. این آدم بزرگترین نقطه قوّتش علم و بینایى است و آن آدم گناه بزرگش علم است؛ این آدم راستى «آدم» است! و آن آدم از همه جا بى خبر! این آدم به خاطر بینایى آفریده شده و آن آدم دستور دارد فکر و بینایى و علم را در مغز خود راه ندهد؛ و با این حال، راستى عجیب است که منطق قرآن و تورات تحریف شده را در این زمینه یکى بدانیم!
تورات مى گوید که آدم و حوّا نخست عریان بودند و از عریانى خود هیچ شرمى نداشتند.(2) این نقل درست است؛ ولى کجاى قرآن مى گوید این دو برهنه بودند و از برهنگى خود شرم نداشتند، بلکه به عکس، قرآن تصریح مى کند که هر دو - پیش از خوردن شجره ممنوعه - لباس به تن داشتند و این لباس پس از نافرمانى خدا از بدن آنها ریخت و بدنشان برهنه گردید: «یَنْزِعُ عَنْهُمَا لِبَاسَهُمَا لِیُرِیَهُمَا سَوْآتِهِمَا»؛ (لباسشان را از تنشان بیرون ساخت تا عورتشان را به آنها نشان دهد).(3)
در آیه دیگر از همین سوره مى گوید: «فَوَسْوَسَ لَهُمَا الشَّیْطَانُ لِیُبْدِىَ لَهُمَا مَا وُورِىَ عَنْهُمَا»؛ (سپس شیطان آن دو را وسوسه کرد تا آنچه از اندامشان پنهان بود، آشکار سازد).(4)
بنابراین جمله «بَدَتْ لَهُمَا سَوْآتُهُمَا» در آیه 22 همین سوره نیز به معناى ریختن لباس هاى آنها و برهنه شدن آنهاست نه این که برهنه بودند و نمى فهمیدند.
پس آدمى که قرآن معرفى مى کند در آغاز پوشیده و مستور و محترم و انسان بوده است و با نافرمانى برهنه مى شود. (دقّت کنید)
امّا آدمى که تورات معرّفى مى کند از آغاز همچون حیوانات برهنه بوده است و حتّى از برهنگى خود هم شرم نداشته، آیا با این صراحت قرآن، سزاوار است چنین نسبتى به آن داده شود و آن را در ردیف تورات قرار دهیم؟
از همه جالب تر «نخور» را به معناى «باید بخورى» معنا کردن است، آیا هرج و مرجى در سخن بالاتر از این مى شود که «نفى» را به معناى «اثبات» و بد را به معناى خوب تفسیر کنیم؟ پس چرا نام آن را شجره ممنوعه گذارده اند؟!
راستى این چه جور تفسیر و معنا کردن است؟ اگر این گونه معنا کردن صحیح باشد خوب است درباره سایر نهى ها و ممنوعیّت هایى که در قرآن وارد شده همین طور قضاوت بکنیم و بگوییم خدا مى خواسته است این اعمال ممنوع انجام گیرد و اگر نمى خواست جلو آن را مى گرفت مگر ما در اعمال خود مجبوریم؟!
خدا خواسته است ما آزاد باشیم و به انسانها آزادى اراده داده و آنها را به حال خود واگذارده و در عین حال دستورات تشریعى فراوانى براى تربیت آنها صادر کرده است.
پس این استدلال که اگر خدا نمى خواست جلو آدم را مى گرفت کاملا نادرست است. زیرا عین این استدلال در مورد «گنهکاران» نیز صادق خواهد بود و در واقع در این جا به اصطلاح، اراده «تکوینى» و «تشریعى» با هم اشتباه شده است. (دقّت کنید)
آنچه از منابع اسلامى استفاده مى شود این است که درخت ممنوع «درخت حسد و یک نوع رقابت» و یا چیزى شبیه آن بوده است که آدم گرفتار آن شد. (البتّه نه آن نوع حسد که به مرحله گناه برسد و یا دست به گناهى بیالاید).
توضیح این که: مطابق این منابع، آدم از وضع فرزندان خود در آینده دور دست آگاه شد و در میان آنها افرادى از پیامبران بزرگ و پاسداران وحى را دید که از او بلند مرتبه ترند. در این موقع آرزو کرد که مقام آنها از آن او باشد، در حالى که با تمام شایستگى که داشت به این مرحله از شایستگى نرسیده بود، همین «آرزو» او را از بهشت دور ساخت و شجره ممنوعه او همین بود.
البتّه در بعضى از روایات هم شجره ممنوعه به «بوته گندم» و مانند آن تفسیر شده که نهى از آن جنبه آزمایشى داشته است.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.