پاسخ اجمالی:
موسیقى، هم آثار زیانبخش و تخدیری روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد و باعث مرگ ناگهانى و سکته هاى قلبى و مغزى می شود، چرا که ایجاد هیجان کرده و تعادل اعصاب را برهم می زند. و هم از نظر اخلاقى یک سلسله شهوات را در انسان زنده کرده و او را از خدا غافل می کند.
پاسخ تفصیلی:
گرچه رواج فوق العاده انواع موسیقى مانع از آن است که بسیارى از افراد در این باره درست فکر کنند و منطقى بیندیشند و مطابق طرز تفکّر نادرستى که عدّه اى به آن سخت پایبندند (متداول شدن هر چیز را دلیل بر بى عیب بودن آن مى گیرند) حاضر به مطالعه در اطراف اثرات شوم و زیانبار موسیقى نیستند.
ولى افراد واقع بین هیچ گاه به این مقدار قناعت نخواهند کرد و براى پى بردن به واقعیّت ها، على رغم شیوع آنها همواره مى کوشند و مطالعه مى کنند:
موسیقى از چند نظر قابل مطالعه است:
1- از نظر زیان هاى جسمى و اثرات شومى که روى دستگاه اعصاب انسان مى گذارد آقاى «دکتر ولف ادلر» پروفسور دانشگاه کلمبیا مى گوید:
«بهترین و دلنوازترین نواهاى موسیقى، شوم ترین آثار را روى سلسله اعصاب انسان مى گذارد؛ مخصوصاً وقتى که هوا گرم باشد اثرات نامطلوب آن شدیدتر مى گردد»!
«دکتر آلکسیس کارل» فیزیولوژیست و زیست شناس معروف فرانسه مى نویسد:
«ارضاى وحشیانه شهوات ممکن است جلب نوعى اهمّیّت کند؛ ولى هیچ چیز غیر منطقى تر از یک زندگى که به تفریح بگذرد نیست. کاهش عمومى هوش و نیروى عقل از تأثیر الکل، و بالاخره از بى نظمى در عادت، ناشى مى گردد؛ بدون تردید سینما و رادیو در این بحران فکرى سهیمند».
بطور کلّى باید موسیقى را در ردیف موادّ مخدّر شناخت؛ زیرا آثار تخدیرى آن به هیچ وجه قابل انکار نیست؛ و تخدیر انواع و اقسامى دارد و بشر مى تواند از طرق مختلف اعصاب خود را تخدیر کند.
گاهى تخدیر به وسیله خوردن است؛ مانند نوشابه هاى الکلى که تخدیر شدیدى در اعصاب به وجود مى آورد و نیروى درک و عقل انسان را از کار مى اندازد.
گاهى تخدیر به وسیله استنشاق از بینى در بدن ایجاد مى شود، مانند گرد هرویین که از طریق بینى وارد بدن شده، اعصاب را براى مدّتى تخدیر مى کند.
و براى بسیارى از بیمارانى که احتیاج به تخدیر دارند از طریق تزریق موادّ مخدّر در رگ انجام مى گیرد.
گاهى همین تخدیر از مجراى گوش صورت مى پذیرد و استماع موسیقى و «کنسرت» در اعصاب شنونده اثر تخدیرى ایجاد کرده و زمانى آن چنان شدید مى شود که انسان را مانند افراد بهت زده، از حالت طبیعى بیرون آورده توجّه او را از همه چیز سلب مى کند.
با توجّه به این نکته، تصدیق خواهید نمود که موسیقى مخدّرى بیش نیست و تمام و یا بسیارى از عیوب و مضرّات تخدیر را داراست.
اصولا لذّت فوق العاده اى که افراد از آن مى برند به خاطر همین اثر تخدیرى است. گاهى این اثر تخدیرى بقدرى قوى است که انسان عقل و هوش خود را آن چنان از دست مى دهد که دست به حرکات غیر عادى مى زند.
مثلا، وقتى تخدیر موسیقى قوى گردید، قدرت قضاوت صحیح از انسان سلب مى گردد. دیگر نمى تواند خوب و بد را در حدّ واقعى خود درک کند. چه بسا وقتى تحت تأثیر عوامل مرموز کشش هاى صوتى قرار گرفت و عقل و اندیشه و نیروى تشخیص او اسیر جذبه آهنگ هاى تند موسیقى گردید، بسیارى از اعمال ناشایست که در حالت عادى آن را شایسته شأن و انسانیّت خود نمى داند، مرتکب مى گردد.
تصوّر نمى کنم این قسمت از گفتار ما احتیاج به ذکر مثال و بیان نمونه داشته باشد؛ زیرا هر فرد بیدارى توجّه دارد که رقص هاى دسته جمعى و شب نشینى هایى که مردان بیگانه با زنان بیگانه به پایکوبى و دست افشانى مشغول مى گردند، همواره توأم با آهنگ هاى تند موسیقى بوده و ارتعاش اصوات موسیقى آن چنان سرپوشى بر روى عقل و ادراک افراد مى گذارد که انجام دادن هرگونه عمل دور از مقام انسانیّت براى آنها سهل و آسان است.
چه تخدیرى بالاتر از این! وقتى که انسان تحت نفوذ زیر و بم آهنگ موسیقى قرار گرفت، یک نوع رخوت و سستى بر اعصاب مستولى شده و از مفاهیم انسانى جز شهوترانى، عشقبازى و جمال پرستى چیزى در برابر دیدگان بى فروغ عقل وى مجسّم نمى گردد؛ و آن چنان سرپوش روى ادراک و نیروى خرد گذارده مى شود که مفاهیم مقدّسى به نام رحم، مرّوت، عفّت، حیا، امانت، مساوات، برادرى، مجد و عظمت، کوشش و فعّالیّت، مبارزه و استقامت در راه هدف، به دست فراموشى سپرده مى شود.
جاى گفتگو نیست که از روز نخست، الکل و موسیقى از بزرگترین وسیله هوسرانى براى مردان و زنان شهوتران بود و در مواقع خاصّى براى تخدیر اعصاب به آن پناه مى بردند. درست است که اسلام هرگز انسان را از لذایذ طبیعى باز نمى دارد، ولى از آن لذایذ زودگذر که از طریق تخدیر اعصاب و تحریک غرایز شهوانى پیدا مى شود و انسان را از حالت طبیعى بیرون مى برد، جلوگیرى مى نماید.
آیا جاى گفتگوست که یکى از عوامل انحطاط اخلاقى همین صفحات و تصنیفهاست و آیا نوارهاى فریبنده و تحریک آمیز موسیقى به شیوع فساد و اعمال دور از عفّت دامن نمى زنند و آواز گرم زنان و دختران توأم با آهنگ هاى شهوت انگیز موسیقى، روح عشقبازى را در جوانان ایجاد نمى کند؟!
وانگهى، آیا قلبى که مملوّ از نغمه هاى شهوت انگیز و تصنیف هاى عاشقانه گردید، در آن جایگاهى براى یاد خدا باقى مى ماند؟!
آیا دلى که در گرداب آوازهاى عاشقانه و ارتعاش امواج موسیقى فرو رفت مى تواند به فکر بینوایان و درماندگان باشد؟
آیا چیزى که پدید آورنده این عوامل سوء باشد مى تواند در یک شریعت آسمانى حلال گردد؟!
نتیجه این که: آهنگ هاى موسیقى هم آثار زیانبخش تخدیر اعصاب را دارد و هم از نظر اخلاقى یک سلسله شهوات را در انسان زنده مى کند.
از نظر بهداشتى نیز ثابت شده زیاد شدن مرگ و میرهاى ناگهانى در عصر ما عوامل و علل مختلفى دارد که یکى از آنها شیوع موسیقى است؛ زیرا موسیقى عامل هیجان است و هیجان یعنى به هم خوردن تعادل اعصاب مردمى که اعصابشان شب و روز زیر نغمه هاى گوناگون موسیقى بمباران مى شود و در آستانه سکته هاى قلبى و مغزى قرار مى گیرند.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.