صفات متضاد خداوند

این که خداوند در صفاتش جامع اضداد است، به چه معناست؟

بسیاری از صفات مانند: اول و آخر، ظاهر و باطن، و... در انسان و سایر موجودات غیر قابل جمع است و به صورت صفات متضاد جلوه مى کند، اما وقتی آنها را در افق ذات بى نهایت خداوند در نظر بگیریم، مى بینیم همه با هم جمع است؛ چرا که موجود نامتناهى در عین اوّل بودن، آخر، و در عین ظاهر بودن، باطن است. در روایات مختلف از پیامبر(ص) و ائمه(ع) نیز به این مسئله اشاره شده است.

اطلاق صفات متناقض بر خداوند

آیا صفات متناقض را همزمان می توان به خدا نسبت مى داد؟

علم محدود ما به ذات نامحدود خداوند و صفات او که عین ذات اوست، نمی رسد؛ بنابراین آنچه ما از ذات و صفات خدا مى دانیم، یک علم اجمالى است و الفاظى که بیانگر صفات ثبوتیه و سلبیه او است نیز نمی تواند بیانگر حقیقت آنها باشد؛ لذا ممکن است در ظاهر با برخی صفات متناقض مثل اول و آخر، ظاهر و باطن و... مواجه شویم اما هنگامى که این الفاظ را در افق ذات بى نهایت او مى اندیشیم، مى بینیم همه با هم جمع است؛ چرا که موجود نامتناهى در عین اوّل بودن، آخر، و در عین ظاهر بودن، باطن است.

عدم تعلّق قدرت خداوند، به امور محال!

آیا قدرت خدا بر امور محال تعلق می گیرد؟
جای گفتگو نیست که خدا بر همه چیز قادر و تواناست و جمله «ان الله علی کل شی قدیر»؛ (خداوند بر همه چیز قادر و تواناست) نقش خاطر هر فرد خداپرست می باشد. با این حال، موضوعاتی به نظر می رسد که خرد باور نمی کند که خداوند بر آفریدن آنها قادر و توانا باشد، در این صورت چگونه ما به قدرت گسترده وی اعتراف کنیم و او را بر خلقت همه چیز قادر و توانا بدانیم؟
اینک چند نمونه:
1- آیا خدا مى تواند موجودى مانند خود بسازد؟ اگر بتواند در این صورت وجود شریک براى خداوند محال نخواهد بود و اگر نتواند، در این فرض بر همه چیز قادر نخواهد بود.
2- آیا خداوند مى تواند جهان عظیم هستى را مثلا در تخم مرغى (به طورى که نه جهان کوچک گردد و نه مساحت تخم مرغ بزرگ شود) جاى دهد؟ اگر بگویید نمى تواند، چگونه او را بر همه چیز قادر مى دانید و اگر بگویید مى تواند، عقل و خرد سالم هرگز باور نمى کند که این جهان هستى با تمام کهکشان ها و سحابى ها در یک موجود بسیار کوچکى جاى گیرند.
3- آیا خدا مى تواند موجودى را خلق کند که نتواند آن را نابود سازد و یا حرکت دهد؟ هر دو صورت مانند قبلى ها خالى از محذور و اشکال نیست، زیرا هرگاه بگوییم نمى تواند، پس چگونه او را بر همه چیز قادر مى دانیم و هرگاه بگوییم مى تواند، باز عموم قدرت او را انکار کرده ایم؛ زیرا هرگاه خدا قادر بر آفریدن جسمى باشد که نتواند آن را نابود سازد و یا حرکت دهد، چگونه او بر همه چیز قادر است در صورتى که نمى تواند جسمى را که آفریده، حرکت دهد و یا نابود سازد؟

فرضیّه های محالی مثل اینکه خداوند جهان را در تخم مرغ قرار دهد، یا موجودی مثل خودش خلق کند و...، هستى بخشیدن به امور ممتنع و محال ذاتى مى باشد؛ زیرا لازم است جهان در عین بزرگی، کوچک باشد یا مخلوق خداوند که ممکن الوجود است، واجب الوجود باشد، که اموری متناقض و محال است! لذا این امور قابلیت ایجاد را ندارند و ربطی به قادر بودن خداوند ندارد و درخواست کننده این امور درحقیقت جاهل است.

مفهوم «سمیع و بصیر»، در مورد خداوند!

بینایی و شنوایی خدا چه مفهومی دارد؟
در کتابهای عقاید می خوانیم که یکی از صفات خداوند بصیر و سمیع بودن اوست. اکنون این سؤال پیش می آید که چگونه می توان خدا را با این دو صفت توصیف نمود در صورتی که حقیقت بینایی جز این نیست که تصویر اشیاء از راه مردمک و عدسی چشم روی پرده «شبکیه» منعکس گردد و اعصاب بینایی آن را به مغز مخابره کند و همچنین واقعیت شنوایی این است که امواج صوتی به گوش که دارای پرده و استخوانها و اعصاب مخصوصی است برسد و از آنجا به مغز مخابره گردد در این صورت چگونه می توان خدا را با این دو صفت توصیف کرد در صورتی که او پیراسته از این موضوعات است؟

مقصود از توصیف خداوند به بینایى و شنوایى این است که تمام دیدنى ها و شنیدنى ها پیش او حاضرند و او با علم نامتناهى خود از آنها آگاه است. حتّى حقیقت بینایى و شنوایى در انسان نیز، همان آگاهى او از دیدنى ها و شنیدنى هاست و تمام فعّالیّت هاى عضوى، مقدّمه دیدن و شنیدن است؛ زیرا انسان یک پدیده مادّى است و نمى تواند بدون ابزار مادّى کارى را انجام دهد ولى خدا بالاتر از مادّه است و در درک خود، نیازى به چیزى ندارد و بدون هیچ مقدّمه اى مى تواند سمیع و بصیر باشد.

پایگاه اطلاع رسانی دفتر مرجع عالیقدر حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
سامانه پاسخگویی برخط(آنلاین) به سوالات شرعی و اعتقادی مقلدان حضرت آیت الله العظمی مکارم شیرازی
تارنمای پاسخگویی به احکام شرعی و مسائل فقهی
انتشارات امام علی علیه السلام
موسسه دارالإعلام لمدرسة اهل البیت (علیهم السلام)
خبرگزاری دفتر آیت الله العظمی مکارم شیرازی

عن ابي عمارة المنشد قال:

«ما ذکر الحسين بن علي عند ابي عبدالله عليه السلام في يوم قط فرئي ابو عبدالله عليه السلام متبسما في ذلک اليوم الي الليل‏»

بحارالانوار، ج 44، ص 280