نقش علمای شیعه در گسترش «اخلاق کاربردی»
حجتالاسلام والمسلمین دکتر علیرضا آلبویه؛عضو هیئت علمی پژوهشگاه علوم و فرهنگ اسلامی (aleboyeh@isca.ac.ir).
حمزهعلی اسلامینسب؛دانشجوی دکتری فلسفه اسلامی دانشگاه باقرالعلوم(ع) (islaminasab@hotmail.com).
مقدمه
اخلاق همواره بهعنوان مسئلهای اساسی در زندگی انسانها مطرح بوده است و شیوه رفتار هر انسانی را در ارتباط با خدا، دیگر انسانها، حیوانات و طبیعت مشخص میکند. عالمان شیعی در قرون اولیه ظهور اسلام از این امر غفلت نکردهاند. بنابراین، آثار گوناگونی از آنان را در این عرصه شاهدیم. آنان همراه بررسی مباحث نظری، به اخلاق کاربردی نیز توجه داشتهاند. وظیفه اصلی اخلاق کاربردی، پاسخ به پرسشهایی درباره چگونگی ارتباط و رفتار با هریک از موارد است که پیشتر گفته شد. این امر در عصر مدرنیته ضرورتی دوچندان مییابد. غربیان آثار گوناگونی در این زمینه منتشر کردهاند که وظیفه علمای شیعه را در توجه به اخلاق کاربردی دوچندان کرده است.
عالمان شیعی در طول تاریخ از این امر غفلت نکرده و به پیروی از ائمه(علیهم السلام) به تألیفات اخلاقی پرداختهاند. برای بررسی نقش علمای شیعه در اخلاق کاربردی به دو شیوه میتوان عمل کرد: نخست، شخصمحور یعنی علمای شاخصی که آثاری درباره اخلاق کاربردی دارند به تربیت تاریخی آثارشان تحلیل میشود؛ دوم بهصورت موضوعمحور، یعنی موضوعاتی از اخلاق کاربردی عنوان قرار داده شوند و کارهایی که علمای شیعه در طول تاریخ در این زمینه انجام دادهاند، بهاختصار گزارش و تحلیل شوند. در این مقاله، شیوه دوم برگزیده شده است و به تناسب هر موضوع، کارهایی را که هریک از علمای شیعه انجام دادهاند، گزارش و تحلیل میشود.
الف) تعریف و قلمرو اخلاق کاربردی
امروزه اخلاق کاربردی زیرمجموعه فلسفه اخلاق بهشمار میآید. فلسفه اخلاق، که فعالیتی عقلانی درباره اخلاق است، به دو شاخه فرااخلاق و اخلاق هنجاری تقسیم میشود. فرااخلاق مباحث پیرامونی اخلاق را بررسی میکند که از جمله مهمترین مباحث آن، مباحث معناشناختی، هستیشناختی و معرفتشناختی اخلاق است. اخلاق هنجاری خود به دو شاخه تقسیم میشود: اخلاق هنجاری نظری و اخلاق هنجاری کاربردی. اخلاق هنجاری نظری درپی یافتن معیار ارزشهای اخلاقی است و اخلاق کاربردی معمولاً درپی پیادهکردن این معیارها در موارد خاص است. البته در بسیاری موارد، فیلسوفان اخلاق صرفنظر از نظریه هنجاریای که پذیرفتهاند، به اخلاق کاربردی میپردازند و میکوشند دیدگاهشان را استدلال کنند. بنابراین، برای اخلاق کاربردی، که اخلاق عملی (practical ethics) نیز نامیده میشود، دو تعریف مطرح است. براساس تعریف مضیق، اخلاق کاربردی عبارت است از کاربست معیارهای ارزش اخلاقی و بهعبارتی، کاربست نظریههای اخلاقی در موارد خاص و جزیی. همچنین هرگونه کاربست انتقادی روشهای فلسفی برای سنجش تصمیمات عملی اخلاقی و رویارویی با مسائل، رفتارها و سیاستهای اخلاقی در حرفهها، تکنولوژی و حکومت و... را اخلاق کاربردی مینامند.(1)
همانگونه که گفتیم، امروزه روش کار در اخلاق کاربردی براساس هر دو تعریف بیشتر روش عقلی است، اما این مطلب مانع از آن نیست که این اصطلاح را حتی در مواردی که به اخلاق کاربردی به روش نقلی و با استفاده از آیات و روایات نیز پرداخته میشود، اطلاق کنیم؛ ازاینرو، نکته مهم، پرداختن به اخلاق کاربردی است، چه به روش عقلی، و چه به روش نقلی. با چنین رویکردی میتوان مدعی شد که اخلاق کاربردی در آموزههای اسلامی فراوان دیده میشود و علمای شیعه نیز به این مهم توجه داشتهاند.
البته گفتنی است که در عناوین برخی تألیفات علمای شیعه کلمه آداب بهکار رفته است که ممکن است گمان شود چنین آثاری ربطی به اخلاق و اخلاق کاربردی ندارند، اما باید توجه داشت که آداب لایه بیرونی، اخلاق و شیوه بروز و نمود اخلاق در فرهنگهای مختلف است؛ بهعبارت دیگر، هرچند آداب ممکن است در فرهنگهای مختلف متفاوت باشند، ریشه و خاستگاه آنها همان اخلاق است، که میان انسانها مشترک است؛(2) ازاینرو، کتابهای آدابالمتعلمین، درباره ادب دانشوران است، و از آنجاکه ریشه و خاستگاه این آداب، اخلاق است به این موضوع نیز میپردازد، اما بخشهایی از این کتابها نیز به اخلاق اختصاص دارد. بنابراین میتوان آنها را کتابهایی در حوزه اخلاق کاربردی دانست. چنانکه در کتاب آدابالمتعلمین خواجه نصیرالدین طوسی در فصل انتخاب همبحث میگوید که همبحث باید از دیگران باتقواتر باشد و اهلفتنه و فساد نباشد.(3) در ادب شنیدن نیز بحثی اخلاقی مطرح میکند و میگوید که باید علم با تعظیم و احترام شنیده شود، نه با استهزاء و مسخرهکردن.(4) خواجه طوسی طالب علم را کسی میداند که باید از اخلاق زشت و ناپسند دوری کند؛ زیرا اخلاق بد در معنا، سگهایی است که شخص با آنها محشور میشود و سپس به حدیثی از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) استناد میکند.(5) شهیدثانی نیز در منیةالمرید در هنگام شمردن وظایف عالم و متعلم آنها را از حب جاه و مال برحذر میدارد و به احادیث متعددی از پیامبر گرامی اسلام استناد میکند.(6) افزونبر آن میگوید که دانشجو و استاد باید نفس خود را از رذایل اخلاقی چون کبر، ریا، حسد و کینه تطهیر کنند و زبان خود را از غیبت و سخنچینی و پرداختن به عیبهای مسلمانان دور نگه دارند.(7)
اخلاق کاربردی گستره گوناگون معرفتی دارد و حوزههای مختلفی همچون اخلاق زیستی، اخلاق خانواده، اخلاق قانونگذاری، اخلاق روابط بینالملل، اخلاق حرفهای، اخلاق کسب و کار، اخلاق اطلاعات، اخلاق جنسی را دربرمیگیرد؛ و این خصلت باعث تنوع خیرهکنندهای در اخلاق کاربردی شده است؛ چنانکه امروزه فقط در اخلاق مدیریت، شاخههای نوظهوری چون اخلاق مدیریت سرمایه، اخلاق مدیریت بازرگانی، اخلاق مدیریت شهری و... را شاهدیم که در اخلاقهای دیگری چون اخلاق زیستی، اخلاق بیوانفورماتیک و... نیز وجود دارد.(8)
ب) اخلاق علمآموزی و دانشوری
اخلاق علمآموزی (اخلاق دانشوری و دانشجویی) از شاخههای اخلاق کاربردی است که از دیرباز عالمان دینی به آن توجه داشتهاند؛ بهگونهای که بیشترین آثار علمی در حوزه اخلاق کاربردی از علمای گذشته در تاریخ اسلام، به اخلاق علمآموزی اختصاص دارد و اخلاق پادشاهی و دولتمردی رتبه بعدی را به خود اختصاص داده است. این امر براهمیت این دو موضوع در نزد علمای شیعی دلالت دارد. ازاینرو، تلاشهای گستردهای برای تدوین و تبیین آن صورت گرفته و کتابهای مفیدی نیز در این عرصه تألیف شده است که از جمله آنها میتوان به رسالهها و کتابهایی با عنوان آدابالمتعلمین اشاره کرد.
خواجه نصیرالدین طوسی (579-672ق) ملقب به استاد البشر، عقل حادیعشر و معلم ثالث،(9) از مشهورترین نویسندگان در عرصه اخلاق است که افزون بر آدابالمتعلمین،(10) دو اثر مستقل دیگر نیز درباره اخلاق تألیف کرده است: نخست اخلاق محتشمی و دیگری اخلاق ناصری است.
آدابالمتعلمین در دوازده فصل گردآوری شده است که به مباحثی درباره علم و علمآموزی و فضیلت آن میپردازد و حرمت و وجوب برخی علوم مانند حرمت علم نجوم و ضرر آن را بررسی میکند. از دیگر مباحثی که در این کتاب مطرح میشود، نیت علمآموزی و انتخاب علم، استاد، همبحث و استقامت در راه انتخاب علم است. افزونبر آن مطالبی نیز درباره توکل بر خدا و دلایل صبر بر مشکلات طلب علم و زمان تحصیل علم و نیز درباره دلسوزی و خیرخواهی مطرح میشود. این حکیم و دانشمند ایرانی قرن ششم هجری، فصول پایانی کتاب خود را به پرهیزکاری در راه یادگیری، تقویت و زایلشدن حافظه و اسباب کاهش و افزایش روزی و عمر اختصاص میدهد.
«مُنْیَةُالمُرید فی أدَبِ المُفیدِ وَالمُسْتَفید» تألیف زینالدّینبنعلیبناحمد عاملی، معروف به شهیدثانی نیز از کتابهایی است که در اخلاق علمآموزی نگاشته شده است. وی در میانه سده دهم هجری و در روز پنجشنبه بیستم ماه ربیعالاول سال 954ق، یعنی حدود یازده سال پیش از شهادتش آن را نگاشته است. این کتاب حاصل تجربیات و ممارستهای طولانی وی است که برای راهنمایی علما و هدایت طلاب تألیف و در هر بابی آیات و روایات و سخنان علما به تناسب بیان شده است. برخی علما و مراجع بزرگ مانند سیدمحسن امین در بیان ویژگی این نگاشته، آن را شامل آداب، دستورها و فواید فراوانی میدانند که تهذیبکننده خوبی برای عاملان به آن خواهد بود.(11) میرزای شیرازی نیز در تقریظی بر چاپ اول این کتاب مینویسد: «چقدر شایسته است که اهل علم به مطالعه این کتاب شریف بپردازند و به آداب مذکور در آن متأدب شوند».(12)
این کتاب، بنابه گفته خود شهیدثانی خلاصهای از کتاب دیگری با عنوان منارالقاصدین فی أسرار معالمالدین است که اکنون در دسترس ما نیست و شهید در آن احکام و آداب مربوط به علمآموزی را بیان کرده است.(13) کتاب مذکور در چهار باب، مقدمه، خاتمه و تتمه نگاشته شده است و مطالبی همچون آداب معلم و متعلم، آداب فتوا، مفتی و مستفتی، مناظره، شروط، آداب وآفات آن را دربرمیگیرد. شهیدثانی در نهایت، خاتمه خود را به بیان اقسام علوم شرعی و مراتب علم وترتیب علوم در فراگیری اختصاص میدهد.
علمای شیعی دیگری نیز در زمینه اخلاق علمآموزی و دانشوی (آدابالمتعلمین) تألیفاتی داشتهاند که به علت طولانیشدن مقاله، فقط به ذکر عناوین آنها در پاورقی اکتفا میشود.(14)
ج) اخلاق تربیت فرزند
اخلاق تربیت فرزند از شاخههای همسو با اخلاق علمآموزی و دانشوری است و دراینباره آثار گوناگونی وجود دارد. این مباحث گرچه به ظاهر خطاب به فرزند است و با عبارت یا بنیّ آغاز میشود، دستورالعملهایی است که حتی پیران سالخورده و مردان تجربهآموخته از مضامین عالی آنها بینیاز نیستند. درحقیقت، اینگونه نصایح یا وصایا برای هر فردی سودمند است.(15) این دستورالعملها از صدر اسلام تاکنون وجود داشته است که از مهمترین آنها میتوان به وصایای امام علی(علیه السلام) به امام حسن و امام حسین(علیهما السلام) اشاره کرد. وصایای ابوحنیفه به فرزندش حماد، نمونه دیگری از این وصایاست. از رسالههای دیگری که در این عرصه تدوین شده است، میتوان به قابوسنامه امیر عنصرالمعالی قابوسبن وشمگیر اشاره کرد که شامل مجموعه نصیحتهایی است که به فرزندش گیلانشاه نوشته است.(16)
کتاب «الادبالوجیز للولدالصغیر» تألیف عبداللهبن مقفع (م 145ق) نویسنده عالیقدر ایرانی است. البته متأسفانه متن عربی رسالةالادب الوجیز للولدالصغیر چون کتاب خدای نامک و آییننامک مفقود شده است.(17) اگرچه ابنمقفع نویسندهای غیرشیعی است، خواجه نصیرالدین طوسی بعدها این کتاب را به سبکی شیوا به فارسی ترجمه کرد و آیات و اشعاری به آن افزوده و رنگوبوی شیعی به آن داده.
الادبالوجیز للولدالصغیر، رسالهای است در 51 فصل و مشتمل بر آداب و مواعظ و اخلاق و نصایح که درمجموع شامل 49 اندرز است که ابنمقفع آن را از رسالههای فارسی پهلوی پیش از اسلام ترجمه کرده و در تأدیب و تعلیم پسر خود به زبان عربی نگاشته است. در بیان اهمیت آن همینبس که شادروان استاد اقبال آشتیانی این نگاشته مذکور را رسالهای میداند که درنهایت سلالت عبارات نوشته شده و از نمونههای بسیار خوب نثر فارسی در قرن هفتم بهشمارمیرود که اگر صحت انتساب اصل آن به ابنمقفع و ترجمه آن به خواجه نصیر، چنانکه ظن آن میرود، مسلم شود سزاوار است که آن را برای تعلیم دقائق عالیه مربوط به معاش و معاشرت و آموختن انشای سالم متین در ردیف کلیه بهرام شاهی و گلستان سعدی و جهانگشای جوینی در مدارس تشویق کنند.(18)
د) اخلاق پادشاهی (دولتمردی)
از دیرباز علمای شیعی به اخلاق پادشاهی اهتمام داشتند و کتابهای متعددی تألیف کردهاند؛ تا آنجاکه این موضوع توانسته است بیشترین آثار را در حوزه اخلاق کاربردی به خود اختصاص دهد. از جمله کتابهای مرجع و اثرگذار در این حوزه، اخلاق ناصری نوشته دانشور جامعالأطراف و دولتمرد ایرانی، خواجه نصیرالدین طوسی است که به احتمال فراوان آن را در سال (633ق/1236م) به پایان رسانده است.(19)
خواجه در مقدمه اخلاق ناصری بیان میکند که ناصرالدین محتشم قهستان از او خواسته بود که تهذیبالاخلاق ابنمسکویه را به زبان فارسی ترجمه کند؛ ازاینرو، هنگامی که دید تهذیبالاخلاق دو بخش مهم حکمت عملی، تدبیر منزل و سیاست مدن، را شامل نمیشود، کتابی نگاشت که بتواند هر سه بخش حکمت عملی را در آن مطرح سازد.(20) درنتیجه، اخلاق ناصری در سه مقاله و سی فصل به نگارش درآمده است که مقاله اول درباره تهذیب اخلاق است و خود مشتمل بر دو قسم است: قسم نخست درباره مبادی است که هفت فصل دارد و قسم دوم درباره مقاصد، که مشتمل بر ده فصل است.
مقاله دوم درباره تدبیر منزل با پنج فصل است که خواجه آن را از رساله مختصر تدبیر منزل نوشته نویسنده گمنام نوفیثاغورثی به نام ابروسن یونانی که به زبان عربی ترجمه شده بود، گرفته و تغییراتی را در آن ایجاد کرده است.(21) مقاله سوم در سیاست مُدن و هشت فصل را شامل میشود. در نهایت این فصل با قسمتی از وصایای منسوب به افلاطون به پایان میرسد. با بررسی کامل اخلاق ناصری میتوان به این نتیجه رسید که این کتاب، آداب و اتباع ملوک و سیاست مُلک، اقسام اجتماعات و شرح احوال مدن و علت احتیاج به تمدن را بررسی میکند. افزون بر آن حرکاتی درباره تدبیر مدن و سیاست مدن بحث میشود که این امر نشاندهنده تناسب این کتاب با اخلاق پادشاهی و دولتمردی است.
جلالالدین محمدبن اسعد دوانی (مشهور به علامه دوانی) صاحب کتاب اخلاق جلالی از دانشمندان دیگری است که در این عرصه آثاری دارند. وی از علمای قرن نهم هجری است که ابتدا سنی شافعی بود و سپس شیعه شده.(22) از برخی فقرات اخلاق جلالی چنین برمیآید که پیش از تشرف وی به مذهب تشیع نگاشته شده است، اما ارادت وی به ساحت علوی نسبت به دیگر صحابه در کتاب مشهود است.(23) وی کتابش را به پیروی از اخلاق ناصری نگاشته است و برای ایجاد سهولت در القای معانی و فهمپذیرکردن مطالب برای خوانندگان، بسیاری از مطالب را ساده و خلاصه کرده است. دوانی درعین انطباق مطالب کتاب با اصول حکمت عملی، برای مستندکردن آنها از آیات قرآن و احادیث نبوی، روایات اهلبیت(علیهم السلام) ، ذوقیات اهل کشف و... کمک گرفت. اخلاق جلالی همانند اخلاق ناصری از جمله کتابهایی است که هر سه بخش حکمت عملی، اخلاق، تدبیر منزل و سیاست مدن، را شامل میشود. دوانی در این اثر بیشتر به اخلاق فردی و سیاستمدن پرداخته است. این کتاب از یک تمهید و هفت مطلع و سه لامع شکلگرفته و هر لامع مشتمل بر چند لمعه است. عنوان لامع نخست در تهذیب اخلاق است که ده لمعه با عناوینی همچون حصر مکارم اخلاق، فضایل چهارگانه حکمت، شجاعت، عفت و عدالت را شامل میشود. لامع دوم در تدبیر منزل نام دارد و شامل شش لمعه با نامهایی همچون سبب احتیاج به منزل، سیاست اقوات و اموال و... است. لامع سوم در در تدبیر مدن و رسوم پادشاهی است و لامعهای دیگر نامهایی چون در احتیاج انسان به تمدن، در فضیلت محبت، در اقسام مدینه، در سیاست ملک و آداب ملوک و... را دارند.(24)
از دیگر علمای شیعه که به اخلاق پادشاهان پرداختهاند، ابوعلی حسنبن حسنبن هیثم ریاضیدان برجسته و بزرگترین فیزیکدان و نورشناس مسلمان است که در حدود سال 354ق در بصره زاده شد. از مهمترین آثار اخلاقی وی تهذیبالاخلاق است و اگرچه برخی آن را به محیالدین ابنعربی(25) یا یحییبن عدی(26) نسبت میدهند، محقق معاصر محمدعابد الجابری ضمن پژوهشی اثبات کرده است که تهذیبالاخلاق از آن ابنهیثم است نه ابنعدی.(27)
وی در کتاب تهذیبالاخلاق به مباحث اصلی علمی و عملی اخلاقی پرداخته است و اخلاق پادشاهی نیز بخش مهمی از کتاب را دربرمیگیرد. این کتاب حدود چهل صفحه و شامل یک مقدمه و شش فصل است که در فصل ششم و در حدود ده صفحه بهصورتی مفصل مصادیق فضائل و رذائل را بیان میکند و بیست فضیلت را ذکر میکند که برخی آنها عبارتاند از: عفت، قناعت، خویشتنداری، حلم، وقار، دوستی و محبت و.... وی درباره این فضایل اعتقاد دارد که آنها شایسته اصناف خاصی همچون پادشاهان، زهاد، علما و جوانان هستند. وی در ادامه نیز بیست رذیلت را ذکر کرده است و در پایان درباره برخی آنها مانند تجملگرایی معتقد است که گرچه این موارد زیبنده برخی اصناف همچون علما و خطبا نیست، برای پادشاهان، زنان و اطفال پسندیده است.(28) ربع آخر این کتاب به ذکر صفات انسان کامل اختصاص دارد که فهرستی از اوصاف انسان کامل را بیان میکند و سپس انسانها را به دو گروه فرمانروایان و فرمانبرداران (پادشاهان و غیرایشان) تقسیم مینماید. مؤلف به گروه نخست بر گزینش اهل فضل و سداد به عنوان ندیمان و مجالسان تأکید میکند و به گروه دوم، مطالعه همیشگی کتاب حکمت و اخلاق و همنشینی با اهلعلم را توصیه میکند.(29)
علمای دیگری(30) نیز در عرصه اخلاق پادشاهی و دولتمردی آثاری داشتهاند که به علت طولانیشدن مقاله، در فرصتی دیگر به آنها خواهیم پرداخت.
هـ) اخلاق مناظره
مناظره در امور دینی و اجتماعی سابقهای طولانی دارد و در میان علمای شیعه و سنی کتابهای گوناگونی در این عرصه تدوین شده است.(31) ابوحامد محمد غزالی از مهمترین عالمانی که به این شاخه از اخلاق کاربردی پرداخت و سالیان طولانی از عمر خود را در مناظره گذراند و از همین راه به ریاست نظامیه بغداد رسید. از مناظرات مهم وی، مناظره با مخالفانش، بهویژه علمای حنفی مذهب است که در آنها تبحر و مایه فراوانی از خود نشان داد.(32) برخی علمای شیعی همچون شهیدثانی(33) و ملامهدی نراقی(34) برخی یا همه دیدگاههای غزالی را درباره آفات و شرایط مناظره میپسندیدند و در کتابهایشان ذکر کردهاند.
فیض کاشانی نیز از عالمان شیعی است که درباره آفات مناظره سخن میگوید و مطالب مربوط به این بخش را از غزالی نقل کرده است. وی با آوردن احادیثی از ائمه(علیهم السلام) آن را تکمیل میکند.(35) او پس از نقل احادیث گوناگونی از ائمه(علیهم السلام) ، به این نکته اشاره میکند که آنان شیعیانشان را از مناظره حتی در جایی که بر حق بودند، برحذر میداشتند(36)؛ چنانکه در یکی از احادیث چنین میخوانیم که امام حسین(علیه السلام) از مناظره پرهیز داشت.(37) «البته از این احادیث نباید نتیجه گرفت که آنان هرگز تن به مناظره نمیدادند و از آن دوری میکردند».(38)
زینالدینبن علی العاملی، معروف به شهیدثانی (911-966ق) نیز در منیةالمرید فی الادبالمفید و المستفید به این بحث اشاره میکند. وی کتابش را در یک مقدمه و چهار باب و خاتمه تنظیم کرده است و در مقدمه درباره اهمیت و جایگاه علم از دیدگاه قرآن و روایات و آثار دانشوران بحث میکند. باب اول را به وظایف استاد و شاگرد و باب دوم را به آداب مفتی و مستفتی، فتوا و شرایط افتا اختصاص میدهد. شهیدثانی در باب سوم به شروط و آداب و آفات مناظره میپردازد و آیین نگارش را در باب چهارم مطرح میکند و خاتمه کتابش را با مطالبی درباره مراتب علوم شرعی و مقدمات آن به پایان میبرد.(39)
وی باب سوم منیةالمرید را در دو فصل طبقهبندی و در فصل اول درباره شروط و آداب مناظره بحث میکند و هفت شرط را برای مناظره درست بیان میکند که برخی آنها چنین است: هدف مناظرهکننده دستیابی به حق و آشکار شدن آن باشد، هنگام شروع مناظره امری مهمتر از مناظره وجود نداشته باشد که در غیر این صورت باید به آن امر واجب شرعی مهمتر پرداخت، و درباره واقعه مهم یا مسئله قریبالوقوع و مانند آنها مناظره کند، مناظرهکننده مجتهد باشد....(40) وی در فصل دوم، آفات مناظره را مطرح میکند. به گفته وی نخستین آفت مناظره این است که شخص مناظرهکننده از اظهار حق، استکبار ورزد و بزرگی فروشد و کراهت داشته باشد که پرده از حق بگشاید. دومین آفتی که شخص باید از آن دوری گزیند این است که انسان هنگام مناظره مرتکب ریا میشود و به مردم توجه میکند و میکوشد به هر قیمتی دل آنها را بهدست آورد.(41)
علمای دیگری(42) نیز در عرصه آداب مناظره تألیفاتی دارند که برای رعایت اختصار از آنها صرفنظر میکنیم.
و) اخلاق تعامل پیروان ادیان مختلف با یکدیگر
تعامل پیروان ادیان گوناگون با یکدیگر از شاخههای مهم اخلاق کاربردی است. در زمینه اخلاق کاربردی و تعامل پیروان ادیان با پرسشهایی مطرح میشود: باتوجه به مشترکات ادیان، آیا میتوان الگویی اخلاقی در عرصه تعامل پیروان ادیان با یکدیگر مطرح کرد که بتواند از اختلافات و جنگهای فاجعهآمیز جلوگیری کند و آنان را به همزیستی مسالمتآمیز با یکدیگر سوق دهد؟ برای مثال فرد شیعهای که در حقانیت، هدایتبخشی و سعادتآوری دینش تردیدی ندارد، درباره ادیان دیگر چه میتواند بگوید؟(43)
سیره عملی و گفتار پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) و دیگر معصومان(علیهم السلام) در این ارتباط میتواند چراغی فراسوی راه ما برای تعامل و رفتار با پیروان ادیان دیگر و شیوه صحیح رویارویی با آنها باشد. در سراسر حيات پر بركت امامان معصوم(علیهم السلام) تلاش آنان برای پاسخگويی به شبهات، رفع ابهامات و برطرفكردن نيازهای فكری جامعه اسلامی و در يک كلمه، احيای دين را شاهد بودیم و هریک از آنها الگوی اخلاقی در ارتباط با پیروان دیگر ادیان بهشمار میروند و بهترین الگوی اخلاقی در مناظرات امام رضا(علیه السلام) تجلی مییابد. چنانکه با نگاهی به سیره فکری و عملی امام متوجه میشویم که ایشان در رویارویی با پیروان دیگر ادیان اهل سعهصدر بودند و با رعایت انصاف و منطق، احترام و مهرورزی، رعایت عالیترین اصول اخلاقی و بهدور از هرگونه مغالطه، توهین و استهزا با آنان رفتار میکردند.
امام رضا(علیه السلام) نخستین شخصیت در جهان اسلام است که پا به عرصه گفتوگوی ادیان گذاشت و با بزرگان ادیان گوناگون همچون رأسالجالوت(44) نماینده دین یهود، جاثلیق(45) نماینده دین مسیحیت، هیربد(46) موبد بزرگ نماینده دین زردتشت، عمران صابی(47) نماینده صابئین و نمایندگان برهمن به گفتوگو و مناظره برخاست.(48) درواقع با نگرشی به گفت وگوهای امام رضا(علیه السلام) درمییابیم که در فرهنگ رضوی تا جایی که با اهداف و روح کلی اسلام شیعی ناسازگار نباشد، میتوان دست دوستی به سوی دیگر ادیان و مذاهب دراز کرد. همچنین با نزدیککردن قلوب پیروان آنها و یکسو کردن حرکت انسانها بهسوی سعادت، به هدف اسلام که جهانیبودن و تعلق آن به همه انسانها از هر نژاد و مکان و آیینی است، دست یافت؛ بهعبارت دیگر، امام رضا(علیه السلام) با توجه موقعیت مکانی و زمانی خاصش، گامی مؤثر در راستای رفع اختلافات میان ادیان، آشکارساختن نواقص موجود در ادیان تحریفشده و اثبات حقانیت اسلام برداشت. شاید بهجرئت بتوان گفت که ایشان نخستین شخصیتی است که باب گفتوگوی ادیان را در جامعه اسلامی باز کرد.(49)
ز) اخلاق زبان و گفتار
یکی از مهمترین راههای ارتباطی انسان با همنوعش زبان است. این امر سبب شد تا زبان جایگاه ویژهای در تمدن بشری داشته باشد. این راه ارتباطی تأثیر شگفتانگیزی در ارتباطات اجتماعی، دینی، اقتصادی، سیاسی و... دارد و گاهی بشر را به صلح و گاهی نیز به جنگهای چندین ساله کشانده است. زبان و گفتار مباحث مهم در اخلاق کاربردی است.(50) این بحث میان عالمان اهلسنت نیز جایگاه ویژهای دارد؛ چنانکه غزالی در احیاءالعلوم به این بحث میپردازد و در کتاب چهارم از ربع مهلکات کتاب خود بیست آفت از آفتهای زبان را در ذیل عنوان آفاتاللسان بیان میکند.(51)
عالمان شیعی گوناگون نیز به این امر پرداختهاند که فیض کاشانی در المحجةالبیضاء(52) از مهمترین آنان است. فیض کاشانی در کتاب چهارم از ربع مهلکات را با عنوان کتاب آفاتاللسان، به آفات زبان اختصاص میدهد و آفتهای بیستگانهای چون سخنگفتن در جایی که نیاز نباشد، پرحرفی، مراء و مجادله، فحش و دشنام و پليدزبانى، خصومت، لعنتكردن جمادت يا حيوانات يا آدمیان، سرود و شعر، مزاح، مسخرهکردن و استهزا، آشكاركردن راز، وعده دروغ، غیبت، سخنچینی، مدح و ستایشگری را برمیشمارد.(53)
مسئله مبالغه از مسائل جدید در ارتباط کلامی در گفتار است. امروزه مبالغه از آرایههای زبانی در کلام ادبی فراتررفته و شگردی است که از آن در عرصههای مهم تبلیغات همچون تجارت، دین و سیاست استفاده میشود. افزونبر آن امروزه در رفتار ارتباط درونشخصی و تعامل شخصی با خویش نیز مسئله مبالغه را شاهدیم. مبالغه در گفتار، آثار مخرب فراوانی دارد. تا آنجا که در مذاکرات و تبلیغات تجاری میتواند سبب دادوستد فریبکارانه شود. یا اینکه در عرصه فعالیتهای سیاسی، بهویژه در تعاملات جهانی از سلاحهای مؤثر در جنگ سرد بهشمار آید.(54) گرچه بحث از حکم اخلاقی مبالغه نزد عالمان شیعی گذشته بهصورت مستقل و مدون ذکر نشده است، غزالی و فیض کاشانی پراکنده و سیدرضا صدر(55) به اختصار به این مطلب اشاره کردهاند.
ح) اخلاق هنر
عنوان عام اخلاق هنر میتواند دربرگیرنده گستره وسیعی از مسائل درباره رابطه دو حوزه اخلاق و هنر مانند حقوق معنوی و تعهدات اخلاقی درباره آثار هنری همچون حق تکثیر، مقایسه احکام اخلاقی و احکام زیباشناختی از حیث اعتباری یا حقیقی بودن، ارزشگذاری آثار هنری از حیث محتوا و مضمون و... باشد. باید دید فارابی درباره مسئله اخیر چه دیدگاهی دارد و چه جایگاهی برای آثار هنری در مدینه فاضله خود قائل است؟ آیا آنها را در تعارض با سعادت و نیکبختی انسان میداند یا خیر؟(56)
همانگونه که فارابی همه اخلاق، اعمال و افکار انسان را در ترازوی سعادت میسنجد،(57) سعادت را نیز ملاک نهایی سنجش هنر میداند؛(58) ازاینرو، آفرینشهای هنری از دو حال سعادت و شقاوت بیرون نیستند، لکن فارابی بازی و لذت را در تعارض بنیادین با سعادت نمیداند و با قیود و شروطی آن را میپذیرد. در نتیجه از دیدگاه وی، آن دسته از مصادیق هنر که سعادتآفرین است، بسیار وسیعتر از دیگر اخلاقگرایان خواهد بود.(59) فارابی معتقد است که آفرینشهای هنری از دو حال خارج نیستند: یا اموری جدیاند یا اموری از سنخ بازی. امور جدی مواردی را شامل میشود که برای رسیدن انسان به کاملترین مقاصد انسانی مفید است که درنتیجه بهخودی خود ارزشمند خواهد بود، اما قسم دوم، یعنی آفرینشهای هنری از سنخ بازی این قابلیت را دارد که به سعادت انسان بیانجامد و اینگونه نیست که فقط به شقاوت منجر شود.(60)
ط) اخلاق جوانمردی
اخلاق فتوت و آیین جوانمردی از عناصر اصلی اخلاق ایرانی اسلامی است. لفظ فتوت (جوانمردی) و فتیان (جوانمردان) ریشه قرآنی دارد. چنانکه فتی (جوانمرد) و مشتقات آن چندینبار درباره پیامبران بهکار رفته است که به حضرت ابراهیم(علیه السلام)،(61) حضرت یوسف(علیه السلام)،(62) اصحاب کهف(63) و دوست و رفيق حضرت موسى اطلاق گردیده است. افزون بر آن در سیره پیامبر گرامی اسلام نیز نمونههای بسیاری از اخلاق جوانمردی وجود دارد: آن حضرت پیش از بعثت در حلفالفضول (پیمان جوانمردان) شرکت داشت که جوانمردان مکه برای کمک به بینوایان تشکیل داده بودند. ایشان درباره شرکت در آن پیمان میفرمایند که در خانه عبداللهبن جدعان در پيمانى شركت کردم كه شادمان نيستم تا بهجاى آن شتران سرخمو داشته باشم (در آن روزگار، شتر سرخموی از شتران بسیار گرانبها بهشمار میرفت) و اگر ديگر بار بهچنان پيمانى دعوت میشدم، میپذيرفتم.(64)
پس از پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) نیز حضرت علی(علیه السلام) پیشوای حقیقی جوانمردان در اخلاق جوانمردی شمرده شده است. چنانکه پیامبر گرامی اسلام ایشان را فتی خطاب کرد و فرمود: «شمشیری جز ذوالفقار نیست و جوانمردی جز علی نیست.»(65) همه سلسلههای فتوت اسلامی آن حضرت را منبع فتوت و معدن جود و مروت و نیز قطبمدار فتوت دانستهاند و خود را به او پیوند زدهاند.(66)
فتوت در لغت بهمعنای سخا و کرم(67) و جوانی، جوانمردی، مردانگی، غیرت و حمیت و فتی مساوی با مجموعه ویژگیهای جوانمرد است.(68) فتوت در اصطلاح عبارت است از راه و رسم و آيينی خاص که از قرنها پيش، حتی پیش از اسلام، در ميان ايرانيان طرفدار داشت و نهادهای اجتماعی خاصی برای حمايت و ترويج آن پديد آمده.(69)
درباره اخلاق فتوت و جوانمردی کتابهای گوناگونی نگاشته شده است که میتوان به رساله قشیریة، کشفالمحجوب، اسرارالتوحید، تذکرةالاولیاء و از همه مهمتر به طبقاتالصوفیة ابوعبدالرحمن سلمی اشاره کرد که متونی صوفیانه بهشمار میروند. افزونبر آنها فتوتنامههایی هم وجود دارند که عبارتاند از: تحفةالاخوان فی خصائصالفتيان عبدالرزاق جمالالدین کمالالدین ابنابیالغنائم کاشانی و علم فتوت نگاشته شمسالدین محمدبن محمود آملی. این کتاب از کتاب نفائسالفنون فی عرایسالعیون استخراج شده است. فتوتنامه نجمالدین زرکوب نگاشته نجمالدین زرکوب است. نوشته دیگر باب ششم کتاب خطی زبدةالطريق الیالله نوشته درویش علیبن یوسف کرکری است. از کتابهای دیگر میتوان فتوتنامه چیتسازان را نام برد که همراه با برخی رسالههای شیخ اشراق به چاپ رسیده است.(70) نخستین نویسندهای که رسالهای کامل را به فتوت و جوانمردی اختصاص داد، عبدالرحمن سلمی (م 412ق) است؛ اما قدیمیترین متن پارسی که متنی اخلاقی و اجتماعی است، قابوسنامه نام دارد که عنصرالمعالی كيكاوسبن اسكندربن قابوس وشمگير (م 475ق) برای تربیت فرزندش گيلانشاه آن را نوشته و در آخر نیز از آداب و اوصاف جوانمردی سخن رانده است.(71)
کمالالدین عبدالرزاق جلالالدین کاشانی (م 736ق) از عالمان شیعه است که به اخلاق جوانمردی پرداخته است. وی به خواهش شیخ شهابالدین سهروردی، کتاب تحفةالاخوان فی خصائصالفتيان(72) را نگاشته.(73) این کتاب ابتدا به زبان عربی نوشته شد و سپس مؤلف برای استفاده فارسیزبانان، آن را به فارسی نیز ترجمه کرد. در این کتاب نشانههای بسیاری از شیعه بودن وی وجود دارد؛ چنانکه وی حضرت علی(علیه السلام) را سرحلقه اولیای فریقین، مقتدای همه سلسلههای صوفیه و پیشوای جوانمردان عالم دانسته است.(74) همچنین نه فقط از امامان شیعه همچون امام حسن و امام حسین و امام سجاد(علیه السلام) نام برده و به احادیث آنان استناد کرده، بلکه طی داستانی آموزنده برتری حضرت علی(علیه السلام) را بر دیگر صحابه بیان داشته است.(75)
این کتاب مشتمل بر یک مقدمه و ده باب و یک خاتمه است. مقدمه اول از چهار فصل تشکیل شده است که در آن مباحثی همچون حقیقت فتوت، منبع و مظهر آن، ماخذ فتوت و مبدأ این طریقت و مبادی و مبانی آن بررسی و شرح شده است. عبدالرزاق کاشانی در ابواب دهگانه نیز به مسائلی همچون توبه، سخا، تواضع، نصیحت، وفا، آفات فتوت، فرق میان فتی و مفتی و مدعی و... میپردازد. در خاتمه و در سه فصل، مطالبی همچون راههای اکتساب فتوت، خصوصیات اصحاب فتوت و سیر و طرق آنها و... مطرح میشود.
شیخ شهابالدین سهروردی(76) از فیلسوفان و حکمای بزرگ ایرانی است که در سال 549ق در روستای سهرورد زنجان متولد گردید و سرانجام در سال 587ق در 38 سالگی در زندان از دنیا رفت.
از شیخ شهابالدین سهروردی دو فتوتنامه برجای مانده است. وی در فتوتنامه اول، نخست برخی پیامبران الهی همچون حضرت آدم، شیث، پیامبر گرامی اسلام(صلی الله علیه واله وسلم) را نام میبرد که جوانمردان اخلاقیات و آیینهای خود را از آنها الهام گرفتهاند. وی سپس به پوشش جوانمردان اشاره میکند و در ذیل آن برخی رذایل اخلاقی را که هر جوانمردی باید از آنها دور باشد، مطرح میکند که برخی آنها عبارتاند از: خودداری از لقمه حرام، دوری از غیبت، پرهیز از بهتان و سخن بیهوده، مواظبت بر گوش و چشم، دوری از حرص و آز.(77) شیخ اشراق در ادامه، برخی اخلاقیات چون سخاوت، کرم، تواضع، عفو و رحم، هوشیاری و... را مطرح میکند که سزاوار جوانمردان است. سپس هرکدام را با روایات و داستانهایی از حضرات انبیاء و ائمه(علیهم السلام) و اولیاء الهی مستند میسازد.(78)
این حکیم و فیلسوف ایرانی در فتوتنامه دوم ابتدا فتوت را تعریف، و بیان میکند که فتوت از فتوی گرفته شده است. سپس به توضیح فتوی پرداخته و ارتباط آن را با فتوت را روشن میسازد. در مرحله بعد انواع فتوت را مطرح میکند و برخی آنها را به آیاتی از قرآن استناد میدهد و منطبق بر شریعت میداند. سهروردی در ادامه به تفصیل به اخلاق جوانمردان اشاره میکند که برخی آنها عبارتاند از: دعاکردن فرد دشنامدهنده، رواکردن حاجت کسی که در وقت نیاز انسان را محروم کرده، صله و ادامه ارتباط با کسی که قطع رابطه کرده است. عفو شخصی که انسان را زده یا دندانی از او شکسته یا همان عفو در هنگام قصاص. این حکیم در ادامه هرکدام از دستورالعملهای اخلاق جوانمردی را به داستانی از سیره پیامبر گرامی اسلام و حضرت علی(علیه السلام) استناد میدهد. در ادامه نیز تعریفهای دیگری از فتوت ارائه و خصلتهای متعدد جوانمردان را توضیح میدهد که برخی از آنها عبارتاند از: توکل، توبه، تواضع، تصدیق، تصور، تحمل، تطوع، تهجد، تلطف، تبرک، تصرف، تفکر و....(79) وی سپس در پنج باب، برخی آداب و اخلاقیات دیگر جوانمردی را تعلیم میدهد؛ چنانکه در باب چهارم به واجبات و ادب ترتیب بر طعامخوردن ایشان و در باب پنجم به ترتیب طعامخوردن و آداب آن میپردازد.(80)
حسينبن علی بيهقی سبزواری الاصل كاشفی، متخلص به واعظالشهر، ملقب به كمالالدین از نویسندگان دیگری است که به مبحث فتوت پرداخته و البته وی اکنون با عنوان ملاحسین واعظ کاشفی(81) شناخته میشود. وی از علمای قرن نهم و اوایل قرن دهم هجری (م 910ق) است و معاصران وی برای او مقامی بلند قائل بودند؛ چنانکه واصفی صاحب بدایعالوقایع وی را یکی از پنج عالم بزرگ عصر خویش میداند و میگوید: «اين پنجكس بودند كه هيچ ذویالعقولی ششم ايشان را تجويز نمیكرد».(82) از تألیفات وی فتوتنامه سلطانی است که مفصلترین رساله درباره فتوت صوفیانه هم در زبان عربی و هم در زبان فارسی بهشمار میرود و فراهمآورنده نادرترین اطلاعات درباره اخلاق، مراسم تشرف، روابط پایگانی رایج در انجمنهای سقاها، کشتیگیران، داستانگویان و... است. دکتر محجوب نیز معتقد است فتوتنامه سلطانی «در ميان تمام متنهای قديم و جديدی كه در دو زبان فارسی و عربی درباره آيين فتوت و روش جوانمردان نوشته شده، فتوتنامه سلطانی از همه مفصلتر، جامعتر، منظمتر و دقيقتر است».(83)
از جمله ویژگیهای مهم کتاب، استناد به آیات و احادیثی از پیامبر گرامی اسلام و حضرت علی(علیه السلام) و دیگر ائمه شیعه(علیه السلام) است. فتوتنامه سلطانی در هفتباب تنظیم شده است: باب اول در طی چهار فصل مسائلی چون منبع و مظهر فتوت و معنای تصوف و فقر و... را مطرح میکند؛ باب دوم نیز همچون باب اول در چهار فصل تدوین شده است، و به ویژگیهای پیر و مرید میپردازد. ملاحسین کاشفی در پنج باب دیگر به شرح مباحثی همچون خرقه و دیگر لباسهای اهلفقر، آداب اهلطریق، شرح حال ارباب معرکه و آداب اهلسخن و... میپردازد.(84)
کتابهای مهم دیگری نیز در بحث اخلاق فتوت و جوانمردی تألیف شده است که به علت طولانیشدن مقاله از شرح و توضیح آنها میپرهیزیم و فقط به ذکر نام آنها بسنده میکنیم.
در کتابخانه ایاصوفیه ترکیه مجموعهای بهشماره 2490 موجود که 244 رساله درباره فتوت را دربردارد که مجتبی شهسواری با عنوان جنگ جوانمردان یا فردوسالفتیان این مجموعه را تصحیح کرده و در آستانه چاپ است. برخی رسالههای این مجموعه توسط علمای شیعه و برخی نیز توسط علمای سنی تألیف شدهاند و برخی دیگر نیز مؤلفان نامعلوم دارند؛ از جمله کتابهای تألیفی علمای شیعه میتوان کتاب چهل مقام صوفیه از میرسیدعلی همدانی را نام برد که با شماره 245b - 246b در آن مجموعه نگهداری میشود. کتاب بوارقالإلماع فیالرد علی من يحرمالسماع بالإجماع تألیف احمدبن محمدبن طوسی نیز از کتابهای دیگری است که شماره 241a - 245a را به خود اختصاص داده است.(85) افزون بر آنها، رسالةالفتوة از جمله نگاشتههایی است که شیخ مقدادبن عبدالله السیوری در باب فتوت و جوانمردی تألیف کرده است که به علت طولانیشدن مقاله بررسی آنها را در فرصتی دیگر پیمیگیریم.
نتیجهگیری
اخلاق کاربردی، از شاخههای مهم اخلاق هنجاری است که نقش مهمی در زندگی انسانها ایفا میکند. در روایات امامان شیعه و در تألیفات علمای شیعه، نگاشتههایی را در این عرصه شاهدیم؛ چنانکه امام سجاد(علیه السلام) در رسالةالحقوق به اخلاق ارتباط و امام رضا(علیه السلام) نیز به اخلاق تعامل با پیروان دیگر ادیان پرداختهاند. در تألیفات علمای شیعه نیز موضوعات مختلفی را در عرصه اخلاق کاربردی شاهد هستیم. خواجه نصیرالدین طوسی در عرصه های گوناگونی چون اخلاق علمآموزی و دانشوری و نیز اخلاق پادشاهی کتابهایی همچون آدابالمتعلمین و اخلاق ناصری را تالیف کرده است. وی در اخلاق تربیت فرزند نیز رسالة الادبالوجیز للولدالصغیر ابنمقفع را ترجمه کرده و آیات و اشعاری به آن افزوده و رنگوبوی شیعی به آن داده است. در اخلاق پادشاهی افزونبر شیخ طوسی، عالمانی چون علامه دوانی و ابنهیثم بهترتیب کتابهای اخلاق جلالی و تهذيبالاخلاق را تأليف کردهاند. شهیدثانی نیز کتاب منیةالمرید فی الادبالمفید والمستفید را در باب اخلاق تعلیم و تعلم و نیز اخلاق مناظره تالیف کرده است. در اخلاق مناظره، علاوه بر شهیدثانی، شاهد عالمانی چون فیض کاشانی و ملامهدی نراقی هستیم که به ترتیب کتابهای المحجةالبیضاء و جامعالسعادت را تألیف کردهاند. کتاب المحجةالبیضاء فیض کاشانی نهتنها مشتمل بر اخلاق مناظره است، بلکه به اخلاق زبان و گفتار نیز میپردازد. فارابی نیز در کتابهای السیاسةالمدنیة و موسیقی کبیر به اخلاق هنر پرداخته است. در اخلاق جوانمردی نیز شاهد عالمانی چون کمالالدین عبدالرزاق جلالالدین کاشانی، شیخ شهابالدین سهروردی، شیخ مقدادبن عبدالله السیوری و... هستیم.
گرچه در این مقاله به برخی مصادیق اخلاق کاربردی پرداخته شد، با بررسی بیشتر تألیفات علمای شیعی میتوان مصادیق بیشتری را در این زمینه معرفی کرد.(86)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.