پاسخ اجمالی:
به نظر مىرسد سه عامل بنيادى در گزينش نظريه تحريف از سوى برخى نويسندگان نقشآفرين بوده است؛ این سه عامل عبارتند از: 1- وجود روايات تحريف. 2- ابهام در تاريخ گردآورى قرآن. 3- كمرنگى طرح مسأله «امامت» در قرآن.
پاسخ تفصیلی:
عوامل پيدايش ديدگاه «تحريف در قرآن»
به نظر مىرسد سه عامل بنيادى در گزينش نظريه تحريف از سوى برخى نويسندگان نقشآفرين بوده است؛ كه عبارتند از:
1. وجود روايات تحريف؛ 2. ابهام در تاريخ گردآورى قرآن؛ 3. كمرنگى طرح مسأله امامت در قرآن
در اينجا به بررسى گذراى اين عوامل مىپردازيم:
وجود روايات تحريف؛
بايد اذعان كنيم كه شمار رواياتى كه از آنها وقوع كاستى در قرآن استفاده مىشود، در جوامع روايى فريقين قابل توجه است؛ اما با اينحال، نظير بسيارى ديگر از مباحث عرصه دينشناسى، وجود روايات نبايد معيار گرايش به يك نظرگاه باشد؛ زيرا هر باريكانديشى پس از بررسى لغوى و محتوايى اين روايات، به زودى به اين نتيجه رهنمون مىگردد كه افزون بر ضعف و سستى سند، تعارض شديد با يكديگر و عدم دلالت بسيارى از آنها بر مدعا، با آيات روشن قرآن مبنى بر مصونيت آن از هرگونه دخل و تصرف و كاستى ناسازگار است و به حكم اصل «عرضه روايات به قرآن و مردود بودن آنها در صورت مخالفت با قرآن»، بايد به دور انداخته شود. به همين جهت است كه جز مدعيانى اندك و انگشتشمار، قاطبه مسلمانان و دانشوران نامى هرگز فريفته اين دست از روايات نشدهاند.
ابهام در تاريخ گردآورى قرآن؛
به دليل وجود روايات متعارض و گفتارهاى گوناگون كه از صحابه و تابعان در چگونگى ضبط و نگارش قرآن برجاى مانده، دو نكته اساسى در هالهاى از ابهام فرورفته است:
1. با توجه به محدوديت شمار باسوادان در عصر نزول قرآن و نيز سادگى و محدوديت ابزار نگارش، آيا همه قرآن ـ هر چند در قالب ابزار پراكنده ـ در عصر پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) نگاشته شده يا آنكه تنها به حفظ قرآن در سينهها اكتفا شده است؟
2. آيا قرآن به شكل امروزين (اصطلاحآ بين الدّفتين و با ترتيب كنونى)، در عصر پيامبر(صلی الله علیه واله وسلم) گردآورى شده يا آنكه پس از رحلت ايشان و طبق برخى روايات، طى چند مرحله با كوشش و نظارت صحابه چنين سرانجامى يافته است؟
در پاسخ به اين دو سؤال مهم تلاشهاى قابل تقديرى از سوى صاحبنظران علوم قرآنى تاكنون انجام يافته و نظرگاههاى مختلفى ارائه شده است؛ ولى به نظر مىرسد كه رهيافت به پاسخ قطعى، به كندوكاوى همه جانبه بهويژه در تاريخ صدر اسلام نياز دارد. پيداست كه وجود چنين ابهاماتى در تاريخ نگارش و گردآورى قرآن براى برخى سادهدلان زمينه را براى گرايش به شبهه تحريف فراهم مىسازد؛ در حالى كه با وجود چنين ابهامى، اين سه نكته از مسلمات تاريخ است:
الف) پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) در حفظ و ضبط قرآن و تشويق و ترغيب پيوسته اصحاب به فراگيرى و بازخوانى متن آن، اهتمام ويژهاى داشته است؛ چنانكه روايات رسيده درباره حضرت امير(علیه السلام)، عبدالله بنمسعود، عبدالله بنعباس، اُبىّ بنكعب و... گواه اين مدعاست.
ب) نگارش آيات قرآن به محض فرود آمدن توسّط كاتبان وحى، افزون بر حفظ آن در سينهها، نيز از مسلمات تاريخ است. وجود شمار قابل توجهى از كاتبان وحى و نگارش قرآن بر روى كاغذ، پوست حيوانات، سنگ صاف، چوب و... حكايت از اين امر دارد. محدوديت و سادگى ابزار نگارش، نمىتواند مانع قابل قبولى براى نگارش باشد. بارى ممكن است به علت پراكندگى متون نگارش شده، جمعآورى آن در يكجا دشوار بوده باشد. چنانكه وجود مصاحف متعدد از بزرگان صحابه كه تمام آيات قرآن ـ مطابق با مصحف موجود و بدون هيچ كم و كاست ـ در آن انعكاس يافته، فرد را به اين نكته رهنمون مىگردد.
ج) صحابه در حفظ و نگارش قرآن كه از عشق و شيفتگى غير قابل وصف ايشان نسبت به آيات دلكش و روحافزاى قرآن حكايت دارد، اهتمام قابل تحسينى داشتهاند. به گونهاى كه به گواهى تاريخ صدها نفر در زمان حيات پيامبر اكرم(صلی الله علیه واله وسلم) و همزمان با رحلت ايشان قرآن را از بر داشتند. شهادت شمارى از ايشان در جنگ يمامه گواه اين امر است.
به نظر مىرسد با وجود اين نكات روشن و مسلم درباره تاريخ نگارش و ضبط قرآن، شبههاى براى رهيافت كاستى در آن باقى نمىماند.
كمرنگى طرح مسأله امامت در قرآن؛
برخى با توجه به اين نكته كه امامت ركن بنيادين اسلام است عقيده داشتهاند كه اين مسأله مىبايست با صراحت و پيدايى بيشترى در قرآن منعكس مىشد. به عنوان مثال، مىبايست نام حضرت امير(علیه السلام) يا ساير ائمه(علیهم السلام) به صراحت بازگو مىشد تا شبههاى براى كسى باقى نماند. اينان چون در مراجعه به قرآن انتظارشان برآورده نشده و احساس كردهاند مسأله امامت با صبغه كمى در قرآن منعكس شده است، ناخواسته به وقوع كاستى در قرآن گرايش پيدا نمودهاند. در حالىكه به عكس پندار ايشان، قرآن كريم در طرح مسأله امامت با تبيين كبرى و صغراى آن، چيزى را فروگزار نكرده است.
آياتى نظير «إِنَّ اللّهَ آصْطَفاهُ عَلَيْكُمْ وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِي الْعِلْمِ وَ الْجِسْمِ»(1) درباره طالوت و «آجْعَلْني عَلى خَزائِنِ آلاَرْضِ اِنّي حَفيظٌ عَليمٌ»(2) درباره حضرت يوسف(علیه السلام) و «إِنَّ خَيْرَ مَنِ اسْتَأْجَرْتَ آلْقَوِيُّ آلاَمينُ»(3) درباره حضرت موسى(علیه السلام) و آيه «أَفَمَنْ يَهْدي إِلَى آلْحَقِّ أَحَقُّ أَنْ يُتَّبَعَ أَمَّنْ لايَهِدّي إِلّا أَنْ يُهْدى فَمَالَكُمْ كَيْفَ تَحْكُمونَ»(4) با تأكيد بر ضرورت برخوردارى زمامدار و پيشوا از لياقتها و شايستگىهاى برتر كه در سه محور: علم، تعهد و توانمندى، خلاصه مىشود، ملاكهاى گزينش رهبر را ـ به صورت كبراى قياس ـ بيان كرده است.
چنانكه با آياتى نظير «اِنَّمَا وَلِيُّكُمُ اللَّهُ وَ رَسولُهُ وَ الَّذينَ امَنوا اَلَّذينَ يُقيمونَ الصَّلاةَ وَ يُؤْتونَ الزَّكاةَ وَ هُمْ راكِعونَ»(5) و «يَا أَيُّهَا الْرَّسولُ بَلِّغْ مَا أُنْزِلَ اِلَيْكَ مِنْ رَبِّکَ وَ إِنْ لَمْ تَفْعَلْ فَمَا بَلَّغْتَ رِسَالَتَهُ»(6) كه به گواهى تاريخ و صدها دانشور منصف مسلمان درباره ابلاغ امامت حضرتامير(علیه السلام) است، با تأكيد بر صغراى قياس، بر شايستگى منحصر به فرد حضرتامير(علیه السلام) براى احراز مقام امامت تأكيد كرده است.
با اينحال بايد دانست كه قرآن با توجه به اصل تمحيص و ارائه برهان تا حدّ بازيافت بيماردلان از پاكدلان، از صراحت بيشتر اجتناب مىنمايد؛ اين امر غير از دهها آيهاى است كه به اذعان همه دانشوران مسلمان در شأن و تمجيد حضرتامير(علیه السلام) فرود آمده است.(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.