پاسخ اجمالی:
تكرارهاى صورت گرفته در قرآن به گوناگونى هدفهايى بر مىگردد كه قرآن در پى آن است. يك قصّه ممكن است داراى ابعادى چند باشد و با يك بار گفتن، پيامهاى هدايتى و تربيتى آن پايان نيابد؛ از اين رو در مناسبتهاى پيش آمده، هر بار به لحاظ بُعدى از آن تكرار مىشود و در نوبت ديگر، اين مناسبت تغيير مىكند و مناسبتى ديگر جايگزين آن مىشود. از دیدگاه ادبى نیز تكرار قصّهها در قرآن، همراه با نكتهها و ظرافتهایى است كه بر حسب مناسبتها لحاظ مى شود.
پاسخ تفصیلی:
حكمت تكرار در قصّههاى قرآن
تكرارهاى صورت گرفته در قرآن به گوناگونى هدفهايى بر مىگردد كه قرآن در پى آن است. يك قصّه ممكن است داراى ابعادى چند باشد و با يك بار گفتن، پيامهاى هدايتى و تربيتى آن پايان نيابد؛ از اين رو در مناسبتهاى پيش آمده، هر بار به لحاظ بُعدى از آن تكرار مىشود و در نوبت ديگر، اين مناسبت تغيير مىكند و مناسبتى ديگر جايگزين آن مىشود.
بيشترين تكرار در داستان موسى(علیه السلام) و فرعون و سرگذشت بنىاسرائيل صورت گرفته است. سرّ اين مسئله از يك سو به همجوارى و آشنايى عربها با يهود و منزلت يهود در نزد آنان بر مىگردد و از سوى ديگر سرگذشت بنىاسرائيل و رفتار آنان با پيامبران به اوضاع و احوال مردمان معاصر ظهور اسلام بيشتر شباهت داشت؛ بنابراين رابطه نزديكى ميان تاريخ گذشته، يهود و رفتار عرب وجود داشته است.
از نكتههاى قابل توجه در تكرار داستان حضرت موسى(عليه السلام) تفاوت روح كلى آن در سورههاى مكّى با سورههاى مدنى است. در سورههاى مكّى سمت و سوى داستان، مبارزه و گفت و گوهاى موسى(عليه السلام) با فرعون و اطرافيان اوست و به رابطه بنىاسرائيل با موسى(عليه السلام) پرداخته نمى شود مگر در دو مورد كه درباره انحرافهاى اعتقادى آنان است، اما در سورههاى مدنى بيشتر رابطه موسى(عليه السلام) و بنىاسرائيل و مشكلات اجتماعى و سياسى آنان حكايت مىشود.
اين نكته ما را به اين مسئله رهنمون مىشود كه تكرار داستان در سورههاى مكّى براى كمك به پيامبر(صلى الله عليه وآله) و مسلمانان در رويارويى با مشركان و تقويت روحيه آنان بود. البته برآورده شدن هدف قرآن، تنها به رابطه پيامبر(صلى الله عليه وآله) و ستمگرانِ زمان او محدود نمى شود، بلكه در هر دوره از تاريخ، ممكن است چنين وضعيتى وجود داشته باشد و مؤمنان با ستمگران و صاحبان زر و زور، در شرايط دشوارى رويارو باشند و تاريخ، هميشه در حال تكرار است.
داستان ديگر پيامبران مانند نوح و ابراهيم(عليهما السلام) نيز همين گونه است و سمت و سوى داستان با توجه به فضاى حاكم بر دعوت اسلامى و شرايط پيش روى مسلمانان در مكّه و مدينه تفاوت دارد.
اگر از ديدگاه ادبى به اين تكرارها بنگريم، در مىيابيم كه قرآن هرگاه قصّهاى را تكرار مىكند، همراه با نكته ها و ظرافتهايى است كه بر حسب مناسبتها لحاظ مىشود. اين مسئله نمودى از اعجاز بيانى قرآن و بلاغت برتر آن است؛ زيرا نشان دهنده توان بالاى قرآن در گزارش يك داستان به گونههاى مختلف است و هر بار نيز به شيوهاى شگفت حكايت مىشود؛ به طورى كه شنونده از شنيدن دوباره و چند باره آن دلزده نمى شود و هر بار در آن، تازگى و طراوتى لذت بخش مىيابد.(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.