پاسخ اجمالی:
قرآن وعده بهشت و لباس هاى حرير بهشتى را به صابران داده است. فرشتگان نيز به هنگام ورودشان به بهشت به آن ها به خاطر صبر و استقامتى كه داشتند درود مي فرستند. در آيه 12 سوره «دهر» از ميان تمام نعمت هاى بهشتى روى مسئله لباس هاى پر ارزش و زيبا تكيه شده و اين يا به خاطر آن است كه اين صابران علاوه بر دادن غذاهاى خود به گرسنگان، لباس هاى خويش را نيز به آنها مى بخشيدند و به لباس ساده قناعت مى كردند يا اينكه جمال ظاهر انسان با لباس است همان گونه كه جمال باطن با تقوى است كه قرآن نيز به «لباس تقوى» تعبير كرده است.
پاسخ تفصیلی:
مسئله «استقامت»، خميرمايه همه كارهاى مثبت و پايه اصلى هرگونه اطاعت و ترك معصيت است، بنابراين جاى تعجب نيست كه يكى از اسباب مهم ورود در بهشت شمرده شود، چنانكه در آيه 12 سوره «دهر» مى خوانيم: (خداوند به آنها [نيكان] به خاطر صبرشان بهشت و لباس هاى حرير [بهشتى] پاداش داده است)؛ «وَ جَزَاهُمْ بِمَا صَبَرُوا جَنَّةً وَ حَرِيراً».(1)
و به هنگام ورود در بهشت فرشتگان به آنها خوشامد مى گويند: خوشامدى كه دليل عظمت مقام صابران است، مى گويند: (درود بر شما! به خاطر صبر و استقامتى كه داشتيد)؛ «سَلَامٌ عَلَيْكُمْ بِمَا صَبَرْتُمْ».(2)
مى دانيم آيه 12 سوره «دهر» از آياتی است كه به گفته گروه كثيرى از مفسّران شيعه و اهل سنت درباره حضرت علي و فاطمه و زهرا و امام حسن و امام حسين(عليهم السلام) نازل شده؛ زيرا صبر و شكيبايى را در حد اعلى نشان دادند و سه روز پى در پى، روزه خود را با آب افطار نمودند و غذاى خويش را به «مسكين»، «يتيم» و «اسير» بخشيدند، اين همان صبر در برابر اطاعت است.
بديهى است صبر و شكيبايى در برابر مشكلات و مصائبِ زندگى و ايستادگى در مقابل حوادث سخت و همچنين صبر و شكيبايى در برابر عوامل پرهيجان گناه و معصيت نيز از كليدهاى بهشت است.
قابل توجه اينكه در اين آيه از ميان تمام نعمت هاى بهشتى روى مسئله لباس هاى پر ارزش و زيبا تكيه شده است، اين مطلب يا به خاطر آن است كه اين گروه از صابران علاوه بر اينكه غذاهاى خود را ايثارگرانه به گرسنگان مى دادند، لباس هاى خويش را نيز به آنها مى بخشيدند و تنها به يك لباس ساده قناعت مى كردند يا اينكه جمال ظاهر انسان در درجه اوّل با لباس است همان گونه كه جمال باطن با تقوى و پرهيزگارى است كه از آن در «قرآن» نيز به «لباس تقوى» تعبير شده است.
همچنین در بعضى ديگر از آيات «قرآن» روى مسئله استقامت (ثبات بر جاده مستقيم) در طريق ايمان و اطاعت حق تكيه شده است، چنانكه در آيات 13 و 14 سوره «احقاف» مى فرمايد: «اِنَّ الَّذِينَ قَالُوا رَبُّنَا اللهُ ثُمَّ اسْتَقَامُوا فَلَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ * اُولئكَ اَصْحابُ الْجَنَّةِ خَالِدِينَ فِيهَا جَزَاءً بِمَا كانُوا يَعْمَلُونَ»(3)؛ (كسانى كه گفتند پروردگار ما الله است استقامت به خرج دادند نه ترسى بر آنهاست و نه غمى * آنها اصحاب بهشتند و جاودانه در آن مى مانند، اين پاداش اعمالى است كه انجام مى دادند).
«استقاموا» از ماده «استقامت» به معناى ملازمت راه مستقيم و ثبات بر خط صحيح است، به تعبير ديگر هم مفهوم اعتدال و دورى از هر گونه انحراف در آن است و هم مفهوم ثبات و اگر مى بينيم بعضى از اهل لغت آن را به معناى اعتدال تفسير كرده اند از همين نظر است.
راغب اصفهاني در كتاب «مفردات» مى گويد: «استقامت در مورد راهى گفته مى شود كه روى خط مستقيم قرار داشته باشد و به همين جهت به راه حقّ، «صراط مستقيم» گفته مى شود و استقامت انسان همان ملازمت طريق مستقيم است».(4)
لذا در مفهوم استقامت هم معناى صاف بودنِ طريق افتاده است و هم پايدارى و مقاومت. بنابراين از امورى كه سبب ورود در كانون لطف خدا يعنى بهشت مى شود علاوه بر ايمان، تداوم خط و راه صحيح و مستقيم است.
در بعضى از روايات كه از ائمه معصومين(عليهم السلام) در تفسير اين آيه نقل شده آمده است «اِسْتَقَامُوا عَلَى وَلَايَةِ اَميرِ الْمُؤْمِنِينَ(عليه السلام)»(5)؛ (منظور، استقامت و بقاء بر ولايت اميرمؤمنان علي(عليه السلام) است [كه خط مستقيم اسلام راستين مى باشد]).
و اينكه نخست سخن را از «ايمان» مى گويد: «قالُوا رَبُّنا الله» و بعد استقامت بر جاده صحيح را با «ثُمَّ» كه براى عطف با فاصله است بعد از آن مى آورد اشاره به اين است كه چنين عملى نتيجه چنان ايمانى است.
اين نكته نيز قابل دقت است كه سرچشمه نگرانى هاى انسان، گاه امورى است كه در گذشته واقع شده و بر آن اندوه مى خورد و گاه نسبت به امور آينده است كه از آن بيمناك مى باشد، «قرآن» در آيه مورد بحث مى گويد: كسانى كه داراى اين دو صفت باشند نه اندوهى از گذشته دارند و نه بيمى از آينده: «لَا خَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَا هُمْ يَحْزَنُونَ».
اين سخن را با حديثى از پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) پايان مى دهيم: «كسى خدمتش عرضه داشت: كارى به من بياموز كه به آن تمسّك جويم [و اهل بهشت شوم] پيامبر فرمود: «قُلْ رَبِّيَ اللهُ ثُمَّ اسْتَقِمْ»؛ (بگو خداى من الله است و بر آن بايست) [كه سرمايه ورود در بهشت همين است] سپس سؤال كرد: مخوف ترين چيزى كه بايد از آن پرهيز كنم چيست؟ رسول خدا زبان خود را به دست گرفت و فرمود اين!».(6)،(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.