پاسخ اجمالی:
امام صادق(ع) فرمودند: مردی يهودی در حضور اصحاب به پیامبر(ص) عرض کرد: «السام عليك»، و حضرت فرمودند: «علیک». اصحاب اعتراض کردند که این مرد گفت مرگ بر شما باد. حضرت(ص) فرمودند: بزودی مار سياهی او را خواهد گزيد و می میرد. يهودى به راه خود رفت و پس از مدتی بازگشت. حضرت به او فرمودند: پشته هیزم را زمین بگذار! همه ديدند مار سياهى، چوبى را به دندان گرفته و مى گزد! از وی پرسيدند: امروز چه كردى؟ گفت: دو گرده نان داشتم يكى را خوردم و ديگرى را به مستمندى صدقه دادم. فرمود: با همان صدقه، از مرگ خود جلوگيرى كردى!
پاسخ تفصیلی:
امام صادق(عليه السلام) در حدیثی فرمودند: مردى يهودى از محلّى كه پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) با اصحاب حضور داشتند مى گذشت، گفت: «السّام عليک». حضرت پاسخ داد: «عليک»؛ (بر تو باد!) اصحاب عرض كردند: اين مرد گفت مرگ بر شما باد (سام به معنى مرگ است!) فرمود: من هم گفتم بر تو باد! سپس فرمود: اين شخص را مارى سياه خواهد گزيد و مى ميرد!
يهودى به راه خود رفت. پشته بزرگى هيزم جمع كرده طولى نكشيد كه بازگشت. وقتى خواست از محلّ پيغمبر اكرم(صلی الله عليه و آله و سلم) بگذرد، [حضرت] به او فرمود: پشته ات را زمين بگذار! هيزم را بر زمين نهاد. [همه] ديدند مار سياهى، چوبى را به دندان گرفته، مى گزد! از آن يهودى سؤال فرمود: امروز چه كردى؟ عرض كرد كارى نكردم؛ هيزم را جمع مىكردم، دو گرده نان داشتم يكى را خوردم و ديگرى را به مستمندى صدقه دادم. فرمود: با همان صدقه، از مرگ خود جلوگيرى كردى! سپس افزود: «اَلصَّدَقَةُ تَرْفَعُ مِيتَةَ السُّوءِ عَنِ الْاِنْسَانِ»؛ (صدقه مرگ ناگهانى و ناروا را از انسان برمى گرداند!)(1)،(2)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.