پاسخ اجمالی:
خداوند در تبیین شروط قبولی انفاق می فرماید: «بخشش هاى خود را با منّت و آزار باطل نسازيد، همانند كسى كه مال خود را براى نشان دادن به مردم و رياكارى انفاق مى كند و، ...». بر اساس این آیه افراد با ايمان نبايد انفاق هاى خود را بر اثر منّت گذاردن و آزار رسانيدن، باطل سازند. در واقع این آیه انگيزه هاى انفاق صحيح را بيان مى كند و آن دو چيز است: «طلب خشنودى خدا» و «تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان». در پایان آیه هشدار می دهد كه كوچك ترين آلودگى در نيّت يا نحوه رفتار، نتايج اعمال آنها را بر باد می دهد؛ زيرا خداوند مراقب اعمال آنهاست!
پاسخ تفصیلی:
خداوند در تبیین شرط قبول انفاق می فرماید: «يأَيُّهَا الَّذِينَ ءَامَنُوا لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنّ وَ الْأَذَى كَالَّذِى يُنْفِقُ مَالَهُ رِئَاءَ النَّاسِ وَ لَايُؤْمِنُ بِاللَّهِ وَ الْيَوْمِ الْأَخِرِ فَمَثَلُهُ كَمَثَلِ صَفْوَانٍ عَلَيْهِ تُرَابٌ فَأَصَابَهُ وَابِلٌ فَتَرَكَهُ صَلْدًا لَّايَقْدِرُونَ عَلَى شَىْءٍ مّمَّا كَسَبُواْ وَ اللَّهُ لَايَهْدِى الْقَوْمَ الْكفِرِينَ وَ مَثَلُ الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمُ ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مّنْ أَنْفُسِهِمْ كَمَثَلِ جَنَّةٍ بِرَبْوَةٍ أَصَابَهَا وَابِلٌ فَاتَتْ أُكُلَهَا ضِعْفَيْنِ فَإِن لَّمْ يُصِبْهَا وَابِلٌ فَطَلٌّ وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»(1)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! صدقات خود را با منّت و آزار، باطل نسازید؛ همانند کسى که مال خود را براى نشان دادن به مردم، انفاق مى کند؛ و به خدا و روز واپسین، ایمان نمى آورد؛ [عمل] او همچون قطعه سنگى است که بر آن، [قشر نازکى از] خاک باشد؛ [و بذرهایى در آن افشانده شود] و رگبارى بر آن ببارد، [و همه خاکها و بذرها را بشوید] و آن را صاف [و خالى از خاک و بذر] رها کند. آنها از کارى که انجام داده اند، چیزى بدست نمى آورند؛ و خداوند، گروه کافران را هدایت نمى کند. * و [عمل] کسانى که اموال خود را براى خشنودى خدا، و پایدار ساختن [فضایل انسانى در] روح خود، انفاق مى کنند، همچون باغى است که در نقطه بلندى باشد، و بارانهاى درشت به آن برسد، و میوه خود را دوچندان دهد. واگر باران درشت به آن نرسد، بارانى نرم به آن مى رسد. [و در هر حال، شاداب و با طراوت است] و خداوند به آنچه انجام مى دهید، بیناست).
انگيزه ها و نتايج انفاق بسيار مختلف است و چهره هاى آن نيز متفاوت مى باشد. در دو آيه بالا نخست اشاره به اين حقيقت شده است كه افراد با ايمان نبايد انفاق هاى خود را در راه خدا بر اثر منّت گذاردن و آزار رسانيدن، باطل و بى اثر سازند. سپس دو مثال جالب براى انفاق هايى كه آميخته با منّت و آزار و رياكارى و خودنمايى است و انفاق هايى كه از روح اخلاص و عواطف انسانى سرچشمه گرفته بيان شده است: قطعه سنگ محكمى را در نظر بگيريد كه قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانده باشد، بذرهاى مستعدّى در اين خاك افشانده شود و در معرض هواى آزاد و تابش آفتاب قرار گيرد و سپس باران پر بركتِ دانه درشتى بر آن ببارد؛ مسلّم است كه اين باران، كارى جز اين نمى كند كه آن قشر نازك خاك را همراه بذرها مى شويد و پراكنده مى سازد و سنگ سخت غير قابل نفوذ كه هيچ گياهى بر آن نمى رويد با قيافه خشن خود آشكار مى گردد؛ اين به خاطر آن نيست كه تابش آفتاب و هواى آزاد و نزول باران مزبور اثر بدى داشته است؛ بلكه به سبب اين است كه محلّ بذرها، محلّ نامناسبى بوده، ظاهرى آراسته و درونى خشن و غير قابل نفوذ داشته است و تنها قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانده بوده در حالى كه پرورش گياه نياز به اين دارد كه علاوه بر روى زمين، اعماق آن هم آماده براى پذيرش ريشه ها و تغذيه آن باشد.
قرآن، اعمال رياكارانه و انفاق هاى آميخته با منّت و آزار را كه از دل هاى قساوتمند سرچشمه مى گيرد، تشبيه به اين قشر خاك مى كند كه روى سنگ سختى را پوشانده است و هيچ گونه بهره اى از آن نمى توان برد؛ بلكه زحمات باغبان و برزگر را بر باد مى دهد.
يك مثال جالب ديگر؛ باغ سرسبزى را در نظر بگيريد كه بر زمين مرتفع و حاصل خيزى در برابر نسيم آزاد و نور آفتاب قرار گرفته باشد و باران هاى درشت نافع بر آن ببارد و هنگامى كه باران نمى بارد لااقل در برابر ريزش شبنم و باران هاى ريز، طراوت و لطافت و خرّمى باغ هم چنان حفظ مى گردد. در نتيجه، چنين باغى دو برابر بيشتر از باغ هاى ديگر ميوه مى دهد؛ زيرا گذشته از اين كه زمين حاصل خيز است به طورى كه حتّى شبنم و باران هاى ريز براى به ثمر رسيدن ميوه هاى آن كافى است تا چه رسد به باران هاى درشت، چون در بلندى قرار گرفته از هواى آزاد و نور كافى خورشيد بهره فراوانى مى گيرد و علاوه بر منظره زيبايى كه از دور چشم هر بيننده اى را به خود جلب مى كند، از خطر سيلاب نيز محفوظ است!
كسانى كه اموال خود را براى خشنودى خدا و استوار شدن ايمان و يقين در قلب و جان خويش انفاق مى كنند، همانند اين باغ هستند كه محصولى پربركت و مفيد و پرارزش خواهد داشت. در اينجا توجّه به چند نكته لازم است:
1- از جمله «لَاتُبْطِلُواْ صَدَقَاتِكُم بِالْمَنّ وَ الْأَذَى»؛ (انفاق هاى خود را با منّت و آزار باطل نكنيد) استفاده مى شود كه پاره اى از اعمال، ممكن است نتايج اعمال نيك را از بين ببرد و اين همان مسأله «احباط» است كه شرح آن در كتب تفسير و عقائد آمده است.
2- تشبيه عمل رياكارانه به قطعه سنگى كه قشر نازكى از خاك روى آن را پوشانيده است بسيار گويا است؛ زيرا افراد رياكار، باطنِ خشن و بى ثمرِ خود را با آب و رنگ خيرخواهى و نيكوكارى مى پوشانند و اعمالى كه هيچ گونه ريشه ثابتى در وجود آنها ندارد انجام مى دهند؛ اما طوفان هاى زندگى بزودى اين پرده را كنار مى زند و باطن آنها را آشكار مى سازد.
3- جمله «ابْتِغَاءَ مَرْضَاتِ اللَّهِ وَ تَثْبِيتاً مّنْ أَنفُسِهِمْ» انگيزه هاى انفاق صحيح و الهى را بيان مى كند و آن دو چيز است: «طلب خشنودى خدا» و «تقويت روح ايمان و ايجاد آرامش در دل و جان». اين جمله مى گويد انفاق كنندگان واقعى، كسانى هستند كه تنها براى خشنودى خدا و پرورش فضايل انسانى و تثبيت اين صفات در درون جان خويش و هم چنين پايان دادن به اضطراب و ناراحتی هايى كه بر اثر احساس مسؤوليّت در برابر محرومان در وجدان آنها پيدا مى شود، اقدام به انفاق مى كنند. بنابراين «مِن» در آيه به معنى «فِى» مى باشد.
4- جمله «وَ اللَّهُ بِمَا تَعْمَلُونَ بَصِيرٌ»؛ (خدا به آنچه انجام مى دهيد بينا است) كه در آخر آيه دوم ذكر شده، هشدارى است به همه كسانى كه مى خواهند عمل نيك انجام دهند كه مراقب باشند كوچك ترين آلودگى نيّت يا طرز كار ممكن است نتيجه اعمال آنها را بر باد دهد؛ زيرا خداوند كاملًا مراقب اعمال آنهاست!
سپس در تبیین موانع قبول می فرماید: «قَوْلٌ مَّعْرُوفٌ وَ مَغْفِرَةٌ خَيْرٌ مّنْ صَدَقَةٍ يَتْبَعُهَآ أَذًى وَ اللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ»(2)؛ (گفتار پسنديده [در برابر نيازمندان] و عفو [و گذشت از تند خویی آنها] از صذفه ای كه آزارى به دنبال آن باشد بهتر است و خداوند بى نياز و دارای حلم است). اين آيه همانند آيات گذشته، به انفاق كنندگان هشدار داده و مىگويد: عمل آنها را كه در برابر ارباب حاجت گفتار نيكو و زبان خوش دارند و در برابر اصرار آنها حتّى اگر توأم با خشونت باشد، عفو و گذشت مى كنند، بهتر است از بخشش كسانى كه به دنبال انفاق، نيازمندان را آزار مى دهند.
اين آيه، منطق اسلام را در مورد ارزش هاى اجتماعى مردم و آبرو و حيثيّت آنها روشن مى سازد، و عمل آنهايى را كه در حفظ اين سرمايه هاى انسانى مى كوشند و ارباب حاجت را با گفتار نيكو و احياناً راهنمايى هاى لازم بهره مند كرده، هرگز اسرار آنها را فاش نمى سازند، از بخشش افراد خودخواه و كوته نظرى كه در برابر كمك مختصرى، هزار گونه زخم زبان به افراد آبرومند مى زنند و شخصيّت آنها را در هم مى شكنند، برتر و بالاتر مى شمرد. در حقيقت اين گونه اشخاص همان گونه كه اشاره كرديم بيش از آن اندازه كه نفع مى رسانند، ضرر مى زنند و اگر سرمايه اى مى دهند سرمايه هايى را نيز مى گيرند.
از آنچه در بالا گفتيم روشن مى شود كه «قول معروف» معنى وسيعى دارد و هر گونه سخنِ نيك، دلجويى و راهنمايى را شامل مى شود. «مغفرت» نیز به معنى «عفو و گذشت» در برابر خشونتِ ارباب حاجت است؛ آنها كه بر اثر هجوم گرفتاری ها پيمانه صبرشان لبريز شده، گاهى بدون هيچ گونه تمايل درونى، سخنان خشونت آميزى بر زبان جارى مى سازند؛ اين افراد در واقع از اجتماع ظالمى كه حقّ آنها را نداده، به اين وسيله مى خواهند انتقام بگيرند و كمترين جبرانى كه اجتماع و افراد متمكّن در برابر محروميّت آنان مىت وانند بكنند اين است كه سخنان آنها را كه جرقّه هاى آتش درون آنان است با تحمّل بشنوند و با ملايمت خاموش سازند. بديهى است كه تحمّل خشونت آنها و گذشت از برخوردهاى زننده آنان از عقدههای شان مى كاهد؛ از اين رو اهمّيّت اين دستور اسلامى روشن تر مى گردد و گاه ارزش آن از ارزش انفاق به آنها بيشتر است.
بعضى كلمه «مغفرت» را در اين جا به معنى ريشه اصلى آن كه پوشانيدن و مستور ساختن است، گرفته اند و اين كلمه را اشاره به پرده پوشى بر اسرار حاجت مندان آبرومند دانسته اند، البتّه اين تفسير با آنچه در بالا گفتيم منافاتى ندارد؛ زيرا اگر مغفرت به معنى وسيع تفسير شود، هم عفو و گذشت را در بر خواهد داشت، هم «پوشانيدن و مستور داشتن اسرار نيازمندان» را. در تفسير «نور الثّقلين» از پيغمبر گرامى اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) چنين نقل شده: «إِذَا سَئَلَ السّائِلُ فَلَاتَقْطَعُوا عَلَيْهِ مَسْأَلَتُهُ حَتَّى يَفْرُغَ مِنْهَا ثُمَّ رُدُّوا عَلَيْهِ بِوِقَارٍ وَ لَيِّنٍ اَمَّا بِبَذْلٍ يَسِيرٍ أَوْ رَدٍّ جَمِيلٍ فَإِنَّهُ قَدْ يَأْتِكُمْ مَنْ لَيْسَ بِأُنْسٍ وَ لَا جَانٍّ يَنْظُرُونَكُمْ كَيْفَ صَنِيعُكُمْ فِيْمَا خَوَّلَكُمْ اللَّهُ تَعَالَى»؛ ([در اين حديث پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) گوشه اى از آداب انفاق را روشن ساخته مى فرمايد] هنگامى كه حاجت مندى از شما چيزى بخواهد گفتار او را قطع نكنيد تا تمام مقصود خويش را شرح دهد، سپس با وقار و ادب و ملايمت به او پاسخ بگوييد يا چيزى كه در قدرت داريد در اختيار او بگذاريد و يا به طرز شايسته اى او را باز گردانيد؛ زيرا ممكن است سؤال كننده فرشته اى باشد كه مأمور آزمايش شما است تا ببيند در برابر نعمت هايى كه خداوند به شما ارزانى داشته چگونه عمل مى كنيد!).
«وَ اللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ»؛ جمله هاى كوتاهى كه در آخر آيات قرآن آمده است و صفاتى از صفات خداوند را بيان مى كند با مضمون همان آيه حتماً ارتباط دارد و با توجّه به اين نكته منظور از جمله «وَ اللَّهُ غَنِىٌ حَلِيمٌ»؛ (خدا بى نياز و بردبار است). گويا اين است كه چون بشر طبعاً طغيانگر است با رسيدن به مقام و ثروت، خود را بى نياز گمان مى كند و اين حالت، گاهى موجب پرخاشگرى و بدزبانى او نسبت به محرومان و مستمندان مى شود؛ لذا مى فرمايد: بى نياز (فقط) خداست. در حقيقت اوست كه از همه چيز بى نياز است و بى نيازى بشر در واقع سرابى بيش نيست و نبايد موجب غرور و طغيان و بى اعتنايى او نسبت به فقرا گردد؛ بعلاوه، خداوند در برابر ناسپاسى مردم بردبار است، افراد باايمان نيز بايد چنين باشند! و نيز ممكن است جمله مزبور اشاره به اين باشد كه خداوند از انفاق هاى شما بى نياز است و آنچه انجام مى دهيد، به سود خود شما است؛ بنابراين، منّتى بر كسى نداريد بعلاوه، او در برابر خشونت هاى شما بردبار است و در عقوبت عجله نمى كند تا بيدار شويد و خود را اصلاح كنيد.
سپس در آیه دیگر به موانع قبولی انفاق پرداخته و می فرماید: «الَّذِينَ يُنْفِقُونَ أَمْوَالَهُمْ فِى سَبِيلِ اللَّهِ ثُمَّ لَايُتْبِعُونَ مَآ أَنْفَقُواْ مَنًّا وَ لَا أَذًى لَّهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ وَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ»(3)؛ (كسانى كه اموال خود را در راه خدا انفاق مى كنند و سپس به دنبال انفاقى كه كرده اند منّت نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگارشان [محفوظ] است و نه ترسى دارند و نه غمگين مى شوند).
قرآن در پاسخ به این سوال که چه انفاقى با ارزش و مورد قبول است؛ مىفرمايد: انفاق در راه خداوند در صورتى در پيشگاه پروردگار مورد قبول واقع مى شود كه به دنبال آن منّت و چيزى كه موجب آزار و رنجش نيازمندان مى شود، نباشد. بنابراين، كسانى كه در راه خداوند بذل مال مى كنند؛ ولى به دنبال آن منّت مى گذارند، رياكارى كه موجب آزار و رنجش نيازمندان است، انجام مى دهند و با اين عمل ناپسند، اجر و پاداش خود را از بين مى برند.
آنچه در اين آيه بيشتر جلب توجّه مىكند اين است كه قرآن در واقع سرمايه زندگى انسان را منحصر به سرمايه هاى مادّى نمى داند؛ بلكه سرمايه هاى معنوى و اجتماعى را نيز به حساب آورده است. كسى كه چيزى به ديگرى مى دهد و منّتى بر او می گذارد و يا با آزارِ خود، او را شكسته دل مى سازد، در حقيقت چيزى به او نداده است؛ زيرا اگر سرمايه اى به او داده، سرمايه اى هم از او گرفته است و چه بسا آن تحقيرها و شكست ها و ضررهاى روحى به مراتب بيش از مالى باشد كه به او بخشيده است. بنابراين، اگر چنين اشخاصى اجر و پاداشى نداشته باشند، كاملاً طبيعى و عادلانه خواهد بود، بلكه مى توان گفت چنين افرادى در بسيارى از موارد، بدهكار هم هستند نه طلبكار! زيرا آبروى انسان به مراتب برتر و بالاتر از ثروت و مال است.
نكته ديگر اينكه: منّت گذاردن و اذيت كردن در آيه با كلمه «ثمَّ» كه معمولاً براى فاصله بين دو حادثه (و به اصطلاح براى تراخى) است، ذكر شده؛ بنابراين، معنى آيه چنين مى شود: كسانى كه انفاق مى كنند و بعداً منّتى نمى گذارند و آزارى نمى رسانند، پاداش آنها نزد پروردگار محفوظ است. و اين خود مى رساند كه منظور قرآن تنها اين نيست كه پرداخت انفاق مؤدّبانه و محترمانه و خالى از منّت باشد؛ بلكه در ماه ها و سال هاى بعد نيز نبايد با يادآورى آن، منّتى بر گيرنده گذارده شود و اين نهايت دقّت اسلام را در خدمات خالص انسان مى رساند. بايد توجّه داشت كه منّت و آزارى كه موجب عدم قبول انفاق مى شود اختصاص به مستمندان ندارد؛ بلكه در كارهاى عمومى و اجتماعى از قبيل جهاد در راه خدا و كارهاى عام المنفعه، ساختن مدارس و مساجد و درمانگاه ها و ... كه احتياج به بذل مال دارد، رعايت اين موضوع نيز لازم است.
جمله «لَهُمْ أَجْرُهُمْ عِندَ رَبّهِمْ»؛ (پاداش آنها نزد پروردگارشان است) به انفاق كنندگان اطمينان مى دهد كه پاداش آنها نزد پروردگارشان محفوظ است، تا با اطمينانِ خاطر در اين راه گام بردارند؛ زيرا چيزى كه در نزد خدا است نه خطر نابودى دارد و نه نقصان؛ بلكه تعبير «ربّهم» (پروردگارشان) گويا اشاره به اين است كه خداوند اعمال آنها را پرورش داده و پيوسته بر آن مى افزايد همان گونه كه از آيات ديگر استفاده مى شود.
جمله «وَ لَاخَوْفٌ عَلَيْهِمْ وَ لَاهُمْ يَحْزَنُونَ» همان طور كه در سابق نيز اشاره شد با توجّه به اين كه «خوف» نسبت به امور آينده است و «حُزن» و اندوه نسبت به گذشته است، مى گويد: انفاق كنندگان با توجّه به محفوظ بودن پاداش شان در پيشگاه خدا، نه از آينده و رستاخيز ترسى دارند و نه از آنچه در راه خدا بخشيده اند، اندوهى به خود راه مى دهند و فكر فقر و تهيدستى مى كنند.
از سویی در روايات اسلامى دستورات موكّدى درباره پرهيز از آفات انفاق در راه خدا آمده است؛ به عنوان نمونه:
1. در حديثى از امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «آفَةُ الْعَطَاءِ ألْمَطَلُ»(4)؛ (آفتِ بخشش، تأخير و معطّل ساختن است).
2. امام صادق(عليه السلام) مى فرمايد: «وَ إِنْ كَانَتْ لَكَ يَدٌ عِنْدَ إِنْسَانٍ فَلَاتُفْسِدْهَا بِكَثْرَةِ الْمِنَنِ وَ الذِّكْرِ لَهَا وَ لَكِنِ أَتْبِعْهَا بِأَفْضَلَ مِنْهَا فَإِنَّ ذَلِكَ أَجْمَلُ بِكَ فِي أَخْلَاقِك»(5)؛ (هرگاه نعمتى به كسى بخشيدى، آن را با فزونىِ منّت و يادآورى تباه مكن؛ بلكه آن را با نعمت برترى تكميل كن كه اين كار در زيباسازى اخلاق تو مؤثّر است).
3. اميرمؤمنان(عليه السلام) در عهدنامه مالك اشتر به او چنين توصيه فرمود: «إِيَّاكَ وَ الْمَنَ عَلَى رَعِيَّتِكَ بِإِحْسَانِكَ أَوِ التَّزَيُّدَ فِيمَا كَانَ مِنْ فِعْلِكَ أَوْ أَنْ تَعِدَهُمْ فَتُتْبِعَ مَوْعِدَكَ بِخُلْفِكَ فَإِنَّ الْمَنَّ يُبْطِلُ الْإِحْسَانَ وَ التَّزَيُّدَ يَذْهَبُ بِنُورِ الْحَق»(6)؛ (از منّت بر رعيّت به هنگام نيكى كردن بپرهيز و از آنها زياده خواهى در برابر آنچه انجام داده اى، مكن و هرگاه وعده اى به آنها مى دهى، تخلّف منما؛ چرا كه منّت، احسان را باطل مى كند و زياده خواهى، نورِ حق را از ميان مى برد).(7)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.