پاسخ اجمالی:
قرآن درباره چگونگی انفاق كردن و اين كه به چه كسانی بايد انفاق كرد، می فرمايد: «و حقّ نزديكان را بپرداز و [همچنين] مستمند و وامانده در راه را و هرگز تبذير مكن». قرآن در اين آيه در رابطه با انفاق و اداى حقّ خويشان، مستمندان و در راه ماندگان و همچنين دوری از هر گونه اسراف و تبذير در انفاق دستوراتی صادر کرده است. در واقع تبذير مخصوص مواردى است كه انسان اموال خود را به صورت غير منطقى و نادرست مصرف كند و معادل فارسى آن «ريخت و پاش» است، و اگر اموال در موردش مصرف شود، لکن بيش از حد مصرف شود، به آن «اسراف» می گویند.
پاسخ تفصیلی:
قرآن کریم در رابطه با چگونگی و موارد مصرف انفاق می فرماید: «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ وَ لَاتُبَذّرْ تَبْذِيرًا»(1)؛ (و حقِّ خویشاوندان را بپرداز، و [همچنین حقِّ] مستمند و وامانده در راه را؛ و هرگز اسراف و تبذیر مکن). سپس در ادامه می فرماید: «إِنَّ الْمُبَذّرِينَ كَانُواْ إِخْوَانَ الشَّيَاطِينِ وَ كَانَ الشَّيْطَانُ لِرَبّهِ كَفُورًا»(2)؛ (چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند؛ و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود). و آیه دیگر می فرماید: «وَ لَاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ وَ لَاتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُومًا مَّحْسُوراً»(3)؛ (هرگز دستت رابرگردنت بسته مگذار، [و ترک انفاق و بخشش منما] و بیش از حدّ [نیز)] دست خود را مگشاى، که مورد سرزنش قرار گیرى و از کار فرومانى).
قرآن در این آیات به رعايت اعتدال در انفاق توصیه می کند. در اين آيات، فصل ديگرى از سلسله احكام اصولى اسلام در رابطه با انفاق و اداى حقّ خويشاوندان و مستمندان و در راه ماندگان و همچنين دور بودن انفاق از هر گونه اسراف و تبذير بيان شده است. نخست مى گويد: (حقّ ذىالقربى و نزديكان را به آنها بده)؛ «وَ ءَاتِ ذَا الْقُرْبَى حَقَّهُ!». همچنين (مستمندان و در راه ماندگان)؛ «وَ الْمِسْكِينَ وَ ابْنَ السَّبِيلِ!» در عين حال (هرگز دست به تبذير نيالاى)؛ «وَ لَاتُبَذّرْ تَبْذِيراً!».
«تبذير» در اصل از مادّه «بذر» به معنى پاشيدن دانه مى آيد؛ منتهی، اين كلمه مخصوص مواردى است كه انسان، اموال خود را به صورت غير منطقى و نادرست مصرف مى كند و معادل آن در فارسىِ امروز «ريخت و پاش» است. و به تعبير ديگر، تبذير آن است كه مال در غير موردش مصرف شود، هر چند كم باشد و اگر در موردش صرف شود تبذير نيست؛ ولى اگر بيش از حد باشد «اسراف» است.
چنانكه در «تفسير عيّاشى» از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم: كه در ذيل اين آيه در پاسخ سؤال كننده اى فرمود: «مَنْ اَنْفَقَ شَيْئاً فِي غَيْرِ طَاعَةِ اللَّهِ فَهُوَ مُبَذِّرٌ وَ مَنْ اَنْفَقَ فِي سَبِيلِ اللَّهِ فَهُوَ مُقْتَصِدٌ»؛ (كسى كه در غير راه اطاعت فرمان خدا، مالى انفاق كند، تبذيركننده است و كسى كه در راه خدا انفاق كند ميانه رو است) و نيز از آن حضرت نقل شده كه روزى دستور داد براى پذيرايى از حاضران، رطب بياورند، بعضى رطب را مى خوردند و هسته آن را به دور مى افكندند، فرمود: «اين كار را نكنيد كه اين تبذير است و خدا فساد را دوست نمى دارد!»
دقّت در مسأله اسراف و تبذير تا آن حد است كه در حديثى مى خوانيم: پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) از راهى عبور مى كرد، يكى از يارانش به نام «سعد» مشغول وضو گرفتن بود و آب زياد مى ريخت، فرمود: چرا اسراف مى كنى اى سعد!؟ عرض كرد: آيا در آب وضو نيز اسراف است؟ فرمود: «نَعَمْ وَ إِنْ كُنْتَ عَلَى نَهْرٍ جَارٍ»؛ (آرى، هر چند در كنار نهر جارى باشى!)
در اين كه منظور از «ذى القربى» در اين جا همه خويشاوندان است يا خصوص خويشاوندان پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) (زيرا مخاطب در آيه، اوست)، در ميان مفسّران گفتگو است. در احاديث متعدّدى اين آيه به ذوى القرباى پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) تفسير شده و حتّى در بعضى از اين روايات مى خوانيم كه آيه ناظر به بخشيدن سرزمين فدك به فاطمه زهرا(عليها السلام) است. ولى همان گونه كه بارها گفته ايم اين گونه تفسيرها مفهوم وسيع آيات را محدود نمى كند و در واقع بيان مصداق روشن و واضح آن است. بنابراين، خطاب به پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در جمله «وَ آتِ» دليل بر اختصاص اين حكم به او نيست؛ زيرا ساير احكامى كه در اين سلسله آيات وارد شده، مانند نهى از تبذير يا مدارا كردن با سائل و مستمند و يا نهى از بُخل و اسراف، همه به صورت خطاب به پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) ذكر شده؛ در حالى كه مى دانيم اين احكام جنبه اختصاصى ندارد و مفهوم آن كاملاً عام است.
توجّه به اين نكته نيز لازم است كه نهى از تبذير بعد از دستور اداى حقِّ خويشاوندان و مستمندان و ابن السّبيل، اشاره به اين است كه مبادا تحت تأثير عواطف خويشاوندى و يا عاطفه نوع دوستى در مقابل مسكين و ابن السّبيل قرار بگيريد و بيش از حد استحقاق شان به آنها انفاق كنيد و راه اسراف را بپوييد كه اسراف و تبذير در همه جا نكوهيده است. آيه بعد به منزله استدلال و تأكيدى بر نهى از تبذير است، مى فرمايد: «تبذيركنندگان برادران شياطين هستند!». آرى، آنها برادران شيطانند؛ چرا كه كار شيطان، فساد و تباهى است؛ تبذيركنندگان هم نعمت هاى خدا را بيهوده تباه مى سازند. بنابراين، آنها كه غذاى اضافى درست مى كنند و دور مى ريزند و آنها كه براى خودنمايى غذاى بيست نفر را مثلاً براى پنج نفر ميهمان مهيّا مى كنند و اضافات را ضايع مى كنند و آنها كه شنيده شده در كشورهاى خارج براى بالا نگه داشتن نرخ فرآورده هاى زراعتى و دامى مثلاً مقادير زيادى گندم و كره را به دريا مى ريزند، همه برادران شيطانند؛ بلكه بسيارى از آنان خود شيطانند!
در آيه بعد تأكيد مى كند نه بُخل نه اسراف؛ مى فرمايد: (دست خود را بر گردن خويش بسته قرار مده)؛ «وَ لَاتَجْعَلْ يَدَكَ مَغْلُولَةً إِلَى عُنُقِكَ!». اين تعبير، كنايه لطيفى است از اين كه دستِ دهنده داشته باش و هم چون بخيلان كه گويى دست هايشان به گردنشان با غُل و زنجير بسته است و قادر به كمك و انفاق نيستند، مباش! از سويى ديگر، دست خود را فوق العاده گشاده مدار و بذل و بخشش بى حساب مكن كه سبب شود از كار بمانى و مورد ملامت اين و آن قرار گيرى و از مردم جدا شوى: «وَ لَاتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ فَتَقْعُدَ مَلُوماً مَّحْسُوراً!».
همان گونه كه «بسته بودن دست به گردن» كنايه از بُخل است، گشودن دست ها به طور كامل آنچنان كه از جمله «وَ لَاتَبْسُطْهَا كُلَّ الْبَسْطِ» استفاده مى شود، كنايه از بذل و بخشش بى حساب است و جمله «تقعد» كه از مادّه «قعود» به معنى نشستن است كنايه از توقّف و از كار افتادن مى باشد. تعبير به «ملوم» اشاره به اين است كه گاه بذل و بخشش زياد نه تنها انسان را از فعّاليّت و ضروريّات زندگى باز مى دارد؛ بلكه زبان ملامت سرزنش كنندگان را به روى او مى گشايد. «محسور» از مادّه «حَسر» (بر وزن قَصر) در اصل به معنى برهنه ساختن است؛ به همين جهت «حاسر» به جنگجويى مى گويند كه زره در تن و كلاه خود بر سر نداشته باشد. به حيواناتى كه بر اثر كثرت راه رفتن خسته و وامانده مى شوند، كلمه «حسير» و «حاسر» اطلاق شده است، گويى تمام گوشتِ تن آنها يا تمام قدرت و نيروی شان كنار مى رود و برهنه مى شوند! و بعداً، اين مفهوم توسعه يافته، به هر شخص خسته و وامانده كه از رسيدن به مقصد عاجز است «محسور» يا «حاسر» گفته مى شده است.
به هر حال، هر گاه انفاق و بخشش از حد بگذرد و تمام توان و نيروى انسان جذب آن گردد، طبيعى است كه انسان از ادامه كار و فعّاليّت و سامان دادن به زندگى خود وا مى ماند و طبعاً ارتباط و پيوند او با مردم نيز قطع خواهد شد. در بعضى از روايات كه در شأن نزول اين آيه نقل شده، اين مطلب به وضوح ديده مى شود. در روايتى مى خوانيم: پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) در خانه بود، سؤال كننده اى بر در خانه آمد، چون چيزى براى بخشش آماده نبود و او تقاضاى پيراهن كرد، پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) پيراهن خود را به او داد و همين امر سبب شد كه آن روز نتواند براى نماز به مسجد برود! اين پيشامد زبان كفّار را باز كرد و گفتند: [حضرت] محمّد (صلى الله عليه و آله و سلم) خواب مانده يا مشغول سرگرمى است و نمازش را به دست فراموشى سپرده است! و به اين ترتيب، اين كار هم ملامت و شماتت دشمن و هم انقطاع از دوست را در پى داشت و مصداق «ملوم و محسور» شد؛ آيه فوق نازل گرديد و به پيامبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) هشدار داد كه اين كار تكرار نشود.
بعضى نيز نقل كرده اند كه گاهى پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) آنچه را در بيت المال داشت به نيازمند مى داد به گونه اى كه اگر بعداً نيازمندى به سراغ او مى آمد، چيزى در بساط نداشت و شرمنده مى شد و چه بسا شخص نيازمند، زبان به ملامت مى گشود و خاطر پيامبر خدا(صلى الله عليه و آله و سلم) را آزرده مى ساخت، لذا دستور داده شد كه نه همه آنچه را در بيتالمال دارد انفاق كند و نه همه را نگاهدارد، تا اين گونه مشكلات پيش نيايد.
در اينجا اين سؤال مطرح مى شود كه اصلًا چرا بعضى از مردم محروم و نيازمند و مسكين باشند كه لازم شود ما به آنها انفاق كنيم، آيا بهتر نبود خداوند به آنها هر چه لازم بود مى داد تا نيازى نداشته باشند كه ما به آنها انفاق كنيم؟
آخرين آيه مورد بحث، گويى اشاره به پاسخ همين سؤال است؛ مى فرمايد: (خداوند روزيش را بر هر كس بخواهد گشاده مىدارد و بر هر كس بخواهد تنگ مى كند؛ چرا كه او نسبت به بندگان آگاه و بينا است)؛ «إِنَّ رَبَّكَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ إِنَّهُ كانَ بِعِبادِهِ خَبِيراً بَصِيراً».
در واقع، اين يك آزمون براى شما است؛ وگرنه براى او همه چيز ممكن است؛ او مى خواهد به اين وسيله شما را تربيت كند و روح سخاوت و فداكارى و از خودگذشتگى را در شما پرورش دهد. بعلاوه، بعضى از مردم اگر كاملاً بى نياز شوند راه طغيان و سركشى پيش مى گيرند و صلاح آنها اين است كه در حدّ معيّنى از روزى باشند، حدّى كه نه موجب فقر گردد، نه طغيان. از همه اين ها گذشته، وسعت و تنگى رزق در افراد انسان (بجز موارد استثنايى يعنى از كار افتادگان و معلولين) بستگى به ميزان تلاش و كوشش آنها دارد و اين كه مى فرمايد خدا روزى را براى هر كس بخواهد تنگ و يا گشاده مى دارد، اين خواستن، هماهنگ با حكمت او است و حكمتش ايجاب مى كند كه هر كس تلاشش بيشتر باشد، سهمش فزونتر و هر كس كمتر باشد، محروم تر گردد. بعضى از مفسّران در پيوند اين آيه با آيات قبل، احتمال ديگرى را پذيرفته اند و آن اين كه آيه اخير در حكم دليل براى نهى از افراط و تفريط در انفاق است؛ مى گويد حتّى خداوند با آن قدرت و توانايى كه دارد در بخشش ارزاق، حدّ وسط را رعايت مى كند، نه آنچنان مى بخشد كه به فساد كشيده شوند و نه آن چنان تنگ مى گيرد كه به زحمت بيفتند، همه اينها براى رعايت حال و صلاح بندگان است. بنابراين، سزاوار است كه شما هم به اين اخلاق الهى متخلّق شويد، طريق اعتدال در پيش گيريد و از افراط و تفريط بپرهيزيد.(4) در اين جا توجّه به چند نكته لازم است:
الف- بلاى اسراف و تبذير: بدون شك، نعمت ها و مواهب موجود در كره زمين، براى ساكنانش كافى است، امّا به يك شرط و آن اين كه بيهوده به هدر داده نشوند؛ بلكه به صورت صحيح و معقول و دور از هر گونه افراط و تفريط مورد بهره بردارى قرار گيرد؛ زيرا اين مواهب آن قدر هم زياد و نامحدود نيست كه با بهره گيرى نادرست، آسيب نپذيرد! به يقين اسراف و تبذير در منطقه اى از زمين باعث محروميّت در منطقه ديگر مى شود و يا اسراف و تبذير انسان هاى امروز باعث محروميّت نسل هاى آينده مى گردد؛ اين مطلب در يك جامعه واضح تر است.
آن روز كه ارقام و آمار، هم چون امروز دست انسانها نبود، اسلام هشدار داد كه در بهره گيرى از مواهب خدا در زمين، اسراف و تبذير روا مداريد! به گونه اى كه قرآن در آيات فراوانى شديداً مسرفان را محكوم كرده است: در جايى مى گويد: (اسراف نكنيد كه خدا، مسرفان را دوست ندارد)؛ «وَ لاتُسْرِفُوا إِنَّهُ لايُحِبُّ الْمُسْرِفين»(5). در مورد ديگر، مسرفان را اصحاب دوزخ مى شمرد: «أَنَّ الْمُسْرِفينَ هُمْ أَصْحابُ النَّار»(6) و از اطاعت فرمان مسرفان، نهى مى كند: «وَ لاتُطِيعُوا أَمْرَ الْمُسْرِفِينَ»(7) و مجازات الهى را در انتظار مسرفان مى شمرد: «مُسَوَّمَةً عِنْدَ رَبِّكَ لِلْمُسْرِفِينَ»(8) و اسراف را يك برنامه فرعونى قلمداد مى كند: «وَ إِنَّ فِرْعَوْنَ لَعالٍ فِي الْأَرْضِ وَ إِنَّهُ لَمِنَ الْمُسْرِفِينَ»(9) و مسرفانِ دروغگو را محروم از هدايت الهى مى شمرد: «إِنَّ اللَّهَ لَايَهْدِي مَنْ هُوَ مُسْرِفٌ كَذَّابٌ»(10) و سرانجام سرنوشت آنها را هلاكت و نابودى مى داند: «وَ أَهْلَكْنَا الْمُسْرِفِينَ».(11)
همانگونه كه ديديم، آيات مورد بحث نيز تبذيركنندگان را برادران شيطان و قرين آنها مى شمرد. اكنون ببينيم اسراف چيست؟ «اسراف» به معنى وسيع كلمه، هر گونه تجاوز از حد در هر كارى است كه انسان انجام مى دهد؛ ولى غالباً اين كلمه در مورد هزينه ها و خرج ها گفته مى شود. از آيات قرآن بخوبى استفاده مى شود كه اسراف نقطه مقابل سخت گيرى است آنجا كه مى فرمايد: «وَ الَّذينَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ يُسْرِفُوا وَ لَمْ يَقْتُرُوا وَ كانَ بَيْنَ ذلِكَ قَواما»(12)؛ كسانى كه به هنگام انفاق نه اسراف مى كنند و نه سخت گيرى؛ بلكه در ميان اين دو، حدّ اعتدال و ميانه را مى گيرند».
ب- فرق ميان اسراف و تبذير: در اين كه ميان اسراف و تبذير چه تفاوتى است، بحث روشنى در اين زمينه از مفسّران نديده ايم؛ ولى با در نظر گرفتن ريشه اين دو لغت، چنين به نظر مى رسد كه وقتى اين دو در مقابل هم قرار گيرند، اسراف به معنى خارج شدن از حدّ اعتدال است بى آنكه چيزى را ظاهراً ضايع كرده باشد، مثل اين كه ما لباس گران قيمتى بپوشيم كه بهايش ده برابر لباس مورد نياز ما باشد و يا غذاى خود را آن چنان گران قيمت تهيّه كنيم كه با قيمت آن بتوان عدّه زيادى را تغذيه كرد؛ در اين جا از حد گذرانده ايم؛ ولى ظاهراً چيزى نابود نشده است.
امّا «تبذير» و «ريخت و پاش» آن است كه آن چنان مصرف كنيم كه به اتلاف و تضييع بيانجامد؛ مثل اينكه براى دو نفر ميهمان غذاى ده نفر را تهيّه ببينيم و باقىمانده را در زباله دان بريزيم و اتلاف كنيم آن گونه كه بعضى از ثروتمندان مى كنند. ولى ناگفته نماند كه گاه اين دو كلمه در يك معنى به كار مى رود و حتّى به عنوان تأكيد پشت سر يكديگر قرار مى گيرند. حضرت علي(عليه السلام) طبق آن چه در نهج البلاغه نقل شده، مى فرمايد: «أَلَا وَ إِنَ إِعْطَاءَ الْمَالِ فِي غَيْرِ حَقِّهِ تَبْذِيرٌ وَ إِسْرَافٌ وَ هُوَ يَرْفَعُ صَاحِبَهُ فِي الدُّنْيَا وَ يَضَعُهُ فِي الْآخِرَةِ وَ يُكْرِمُهُ فِي النَّاسِ وَ يُهِينُهُ عِنْدَ اللَّه»(13)؛ ( آگاه باشيد مال را در غير مورد استحقاق صرف كردن، تبذير و اسراف است، ممكن است اين عمل انسان را در دنيا بلندمرتبه كند؛ امّا مسلّماً در آخرت پست و حقير خواهد كرد؛ در نظر توده مردم ممكن است سبب اكرام گردد؛ اما در پيشگاه خدا موجب سقوط مقام انسان خواهد شد).
در شرح آيات مورد بحث خوانديم كه در دستورهاى اسلامى آن قدر روى نفى اسراف و تبذير تأكيد شده كه حتّى از زياد ريختن آب براى وضو و لو در كنار نهر آب نهى فرموده اند و نيز امام صادق(عليه السلام) از دور افكندن هسته خرما نهى مى فرمايد. گروهى از انديشمندان در دنياى امروز كه احساس مضيقه در پاره اى از مواد مى شود سخت به اين موضوع توجّه كرده اند تا آن جا كه از همه چيز استفاده مى كنند، از زباله بهترين كود مى سازند و از تفاله ها، وسائل مورد نياز و حتّى از فاضلاب ها پس از تصفيه كردن، آب قابل استفاده براى زراعت درست مى كنند، چراكه احساس كرده اند موادّ موجود در طبيعت نامحدود نيست كه به آسانى بتوان از آنها صرف نظر كرد، بايد از همه به صورت (دورانى) بهره گيرى نمود. آيا با اين حال اسراف و تبذير صحيح است؟
ج- آيا ميانهروى در انفاق با ايثار تضاد دارد؟! با در نظر گرفتن آيات فوق كه دستور به «رعايت اعتدال در انفاق» مى دهد، اين سؤال پيش مى آيد كه در سوره «دهر» و آيات ديگر قرآن و هم چنين روايات، ستايش ايثارگران را مى خوانيم كه حتّى در نهايت سختى از خود مى گيرند و به ديگران مى دهند، اين دو چگونه با هم سازگار است؟ دقّت در شأن نزول آيات فوق و هم چنين قرائن ديگر، پاسخ اين سؤال را روشن مى سازد و آن اين كه دستور به رعايت اعتدال در جايى است كه بخششِ فراوان، سبب نابساماني هاى فوق العاده در زندگى خود انسان گردد و به اصطلاح «ملوم و محسور» شود و يا ايثار، سبب ناراحتى و فشار بر فرزندان او گردد و نظام خانوادگى اش را به خطر افكند؛ ولى هر گاه هيچ يك از اينها تحقّق نيابد، مسلّماً ايثار، كار بسيار خوبى است. از اين گذشته، رعايت اعتدال يك حكم عام است و ايثار يك حكم خاص كه مربوط به موارد معيّنى است و اين دو حكم با هم تضادّى ندارند.(14)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.