پاسخ اجمالی:
هر چند در قرآن مجيد صفات و شرايط قاضی به طور مبسوط نيامده است، ولى تعبيراتى در قرآن ديده مى شود كه عمده صفات و شرايط در آن جمع است؛ به حق داورى كردن در ميان مردم، عدم پيروى از هوا و هوس، حكم و داورى به «ما انزل الله» بعنوان شرط ايمان و عدالت، نداشتن تمايلات شخصى و وسوسه هاى خودخواهانه مردم، عدم دشمنى ها و خصومت ها از شرايط مطرح برای قاضی است.
پاسخ تفصیلی:
هر چند در قرآن مجيد صفات و شرايط قاضی به طور مبسوط و جداى از يكديگر نيامده است، ولى تعبيراتى در قرآن ديده مى شود كه عمده صفات و شرايط در آن جمع است.
1ـ قرآن مجيد در یک ایه پيروى از هوا و هوس را مانع از حكم به عدالت مى شمرد و آن را مايه انحراف از حق دانسته و مى فرمايد: «يَا أَيُّهَا الَّذِينَ آمَنُوا كُونُوا قَوَّامِينَ بِالْقِسْطِ شُهَدَاءَ لِلَّهِ وَلَوْ عَلَىٰ أَنفُسِكُمْ أَوِ الْوَالِدَيْنِ وَالْأَقْرَبِينَ ۚ إِن يَكُنْ غَنِيًّا أَوْ فَقِيرًا فَاللَّهُ أَوْلَىٰ بِهِمَا فَلَا تَتَّبِعُوا الْهَوَىٰ أَن تَعْدِلُوا»(1)؛ (اى كسانى كه ايمان آوردهايد! همواره و هميشه قيام به عدالت كنيد. براى خدا گواهى دهيد، اگر چه به زيان شما، يا پدر و مادر و نزديكانتان بوده باشد![چرا كه] اگر او [كسى كه گواهى شما به زيان اوست] غنى يا فقير باشد، خداوند سزاوارتر است كه از آنان حمايت كند. بنابراين، از هوا و هوس پيروى نكنيد؛ كه منحرف خواهيد شد).
2ـ همين معنى به شكل ديگرى در داستان حكومت و قضاوت داود(عليه السلام) آمده است؛ خداوند خطاب به او مى فرمايد: «يَا دَاوُودُ إِنَّا جَعَلْنَاكَ خَلِيفَةً فِي الْأَرْضِ فَاحْكُم بَيْنَ النَّاسِ بِالْحَقِّ وَلَا تَتَّبِعِ الْهَوَىٰ فَيُضِلَّكَ عَن سَبِيلِ اللَّهِ»(2)؛ (اى داود! ما تو را خليفه[و نماينده خود] در زمين قرار داديم؛ پس در ميان مردم به حق داورى كن و از هواى نفس پيروى مكن كه تو را از راه خدا منحرف سازد). به اين ترتيب قرآن، پرهيز از اُمّ الفساد را _كه پيروى از هواى نفس است_ يكى از شروط اصلى داورى و گواهى به حقّ شمرده و نقطه مقابل آن، سطح بالايى از تقوا است كه مانع از هر گونه انحراف از مسير عدالت و حق مى گردد؛ تا آنجا كه حتّى نيرومندترين عواطف انسانى كه مولود پيوند و رابطه پدرى و فرزندى يا رابطه برادرى است، نتواند آن را در هم بشكند.
3ـ در جاى ديگر حكم و داورى به «مَا أَنْزَلَ اللَّه» را شرط ايمان و عدالت مى شمرد.(3) و به پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) تأييد مى كند كه داوريش مطابق چيزى باشد كه خدا به او تعليم كرده و ارائه فرموده است: «إِنَّا أَنزَلْنَا إِلَيْكَ الْكِتَابَ بِالْحَقِّ لِتَحْكُمَ بَيْنَ النَّاسِ بِمَا أَرَاكَ اللَّهُ»(4)؛ (ما این کتاب را بحق بر تو نازل کردیم؛ تا به آنچه خداوند به تو آموخته، در میان مردم قضاوت کنى). روشن است حكم به «مَا أَنْزَلَ اللَّه» در صورتى ممكن خواهد بود كه آگاهى كافى نسبت به احكام الهى حاصل شود.
4ـ در جاى ديگر به پيامبر(صلى الله عليه وآله) هشدار مى دهد -تا ديگران حساب خود را بكنند- و مى گويد: مبادا تمايلات شخصى و وسوسه هاى خودخواهانه مردم مانع از اجراى عدالت گردد: «وَ اَنِ احْكُمْ بَيْنَهُمْ بِما اَنْزَلَ اللهُ وَ لاتَتَّبِعْ اَهْوائَهُمْ وَ احْذَرْهُمْ اَنْيَفْتِنُوكَ عَنْ بَعْضِ ما اَنْزَلَ اللهُ اِلَيْكَ»(5)؛ (و در ميان آنها[اهل كتاب] طبق آنچه خداوند نازل كرده، داورى كن؛ و از هوس هاى آنها پيروى مكن؛ و بر حذر باش، مبادا تو را نسبت به بخشى از آنچه خداوند بر تو نازل کرده، منحرف سازند).
5ـ و نيز هشدار مى دهد همان گونه كه دوستى ها نبايد مانع اجراى عدالت گردد، دشمنى ها و خصومت ها نيز نبايد موجب اين انحراف شود، بايد هميشه حكم و شهادت مطابق حق و عدالت باشد؛ چه درباره دوست و چه درباره دشمن. در آيه 8 سوره مائده مى خوانيم: «وَلَا يَجْرِمَنَّكُمْ شَنَآنُ قَوْمٍ عَلَىٰ أَلَّا تَعْدِلُوا ۚ اعْدِلُوا هُوَ أَقْرَبُ لِلتَّقْوَى»؛ (دشمنى با جمعيّتى، شما را به گناه و ترك عدالت نكشاند، عدالت كنيد كه به پرهيزكارى نزديك تر است).
از آيات بالا به خوبى مى توان نتيجه گرفت كه اسلام بيشترين سرمايه گذارى در اين قسمت كرده و با دقت زياد مسأله عدالت قضائى را دنبال نموده است و پيروان مكتب خود را به پايبند بودن به مسأله عدالت قضائى چنان ملزم ساخته كه كمترين انحراف از حق و عدالت را براى قاضى مجاز نشمرده است و حتى به مسائلى كه ممكن است با چند واسطه در فكر قاضى اثر بگذارد و او را از حق و عدالت منحرف سازد توجّه نموده و نسبت به آن هشدار داده است.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.