پاسخ اجمالی:
ثروتمندان و اغنياء براي همنشینی با پيامبران شرط مي كردند كه فقرا و مستمندان را از اطراف خود دور كنند؛ اما پيامبران حاضر به انجام چنين كاري نمي شدند. حضرت نوح(ع) به ثروتمندان می فرمود: «من هرگز یاران خود را طرد نخواهم کرد». همين درخواست را ثروتمندان از پيامبر(ص) داشتند؛ اما خداوند در جواب آنها فرمود: «با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و شام مى خوانند، و تنها رضاى او را مى طلبند! و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از يادمان غافل ساختيم و از هواى نفس پيروى كردند، و كارشان افراطى است، اطاعت مكن».
پاسخ تفصیلی:
«قرآن مجيد» در مورد کسانی که به حضرت نوح(عليه السلام) ایمان آورده اند مى فرمايد: گروهى از جوانان كم درآمد و فقير به آن حضرت ايمان آوردند؛ ولى ثروتمندان و اغنياء به حضرت نوح(ع) ايراد گرفتند و به او اعتراض كردند؛ به چگونگى اعتراض آنها توجّه كنيد: «فَقَالَ الْمَلَأُ الَّذِينَ كَفَرُوا مِنْ قَوْمِهِ مَا نَرَاكَ إِلَّا بَشَراً مِّثْلَنَا وَ مَا نَرَاكَ اتَّبَعَكَ إِلَّا الَّذِينَ هُمْ أَرَاذِلُنَا بَادِىَ الرَّأْىِ وَ مَا نَرَى لَكُمْ عَلَيْنَا مِنْ فَضْلٍ بَلْ نَظُنُّكُمْ كَاذِبِينَ»(1)؛ (اشرافِ كافر قومش [در پاسخ او] گفتند: ما تو را جز بشرى همچون خودمان نمى بينيم! و كسانى را كه از تو پيروى كرده اند، جز افراد پستِ ساده لوح مشاهده نمى كنيم؛ و براى شما فضيلتى نسبت به خود نمى بينيم؛ بلكه گمان مى كنيم كه شما دروغگو هستيد!).
حضرت نوح(عليه السلام) در پاسخ آنها فرمود: «وَ مَا أَنَا بِطَارِدِ الَّذِينَ آمَنُوا إِنَّهُمْ مُلَاقُوا رَبِّهِمْ وَ لَكِنِّى أَرَاكُمْ قَوْماً تَجْهَلُونَ»(2)؛ (و من، كسانى را كه ايمان آورده اند، [به خاطر شما] از خود طرد نمى كنم؛ چرا كه آنها پروردگارشان را ملاقات خواهند كرد؛ [اگر آنها را از خود برانم، در دادگاه قيامت، خصم من خواهند بود] ولى شما را گروهى مى بينم كه جهالت به خرج مى دهيد!)، و در ادامه فرمود: «وَ يَا قَوْمِ مَنْ يَنصُرُنِي مِنَ اللهِ إِنْ طَرَدْتُّهُمْ أَفَلَا تَذَكَّرُونَ»(3)؛ (اى قوم من! چه كسى مرا در برابر [مجازات] خدا يارى مى دهد اگر آنان را طرد كنم؟ آيا متذكر نمى شويد؟).
آنچه در مورد پيروان حضرت نوح(عليه السلام) و مخالفانش گفته شد، اختصاص به آن حضرت نداشته، بلكه در مورد ساير پيامبران نيز چنين بوده است. اوّلين گروهى كه به پيامبران ايمان مى آوردند جوان هاى كارگر و كم درآمد و با اخلاص بودند؛ اما ثروتمندان نسبت به اين مسئله اشكال كرده و نق مى زدند، و همين ايراد را بر پيامبر اسلام(صلى الله عليه وآله) نيز وارد مي كردند. عدّه اى از اشراف و ثروتمندان مكّه خدمت حضرت رسيده و عرض كردند: ما حاضريم به شما ايمان بياوريم؛ ولى اين قماش افراد كم درآمدِ برخاسته از طبقات پايينِ اجتماع را كه با ما ثروتمندان تناسبى ندارند از خود دور كن. خداوند در پاسخشان خطاب به پيامبر اسلام(ص) فرمود: «وَ اصْبِرْ نَفْسَكَ مَعَ الَّذِينَ يَدْعُونَ رَبَّهُمْ بِالْغَدَاةِ وَ الْعَشِىِّ يُرِيدُونَ وَجْهَهُ وَ لَا تَعْدُ عَيْنَاكَ عَنْهُمْ تُرِيدُ زِينَةَ الْحَيَاةِ الدُّنْيَا وَ لَا تُطِعْ مَنْ أَغْفَلْنَا قَلْبَهُ عَنْ ذِكْرِنَا وَ اتَّبَعَ هَوَاهُ وَ كَانَ أَمْرُهُ فُرُطاً»(4)؛ (با كسانى باش كه پروردگار خود را صبح و شام مى خوانند، و تنها رضاى او را مى طلبند! و هرگز به خاطر زيورهاى دنيا، چشمان خود را از آنها برمگير! و از كسانى كه قلبشان را از يادمان غافل ساختيم و از هواى نفس پيروى كردند، و كارشان افراطى است، اطاعت مكن).
اين مطلب در مورد حضرت موسى(عليه السلام) نيز به چشم مى خورد. آن حضرت به اتّفاق برادرش هارون با لباسِ چوپانى براى هدايت فرعون به نزد او رفتند. حضرت على(عليه السلام) در خطبه 192 «نهج البلاغه» در اين مورد چنين مى فرمايد: «موسى بن عمران با برادرش هارون بر فرعون وارد شدند، در حالى كه لباس هاى پشمين به تن داشتند و در دست هر كدام عصايى بود. با او شرط كردند كه اگر تسليم فرمان پروردگار شود حكومت و مُلكش باقى خواهد ماند و عزّت و قدرتش دوام يابد.
امّا فرعون گفت: آيا از اين دو نفر تعجّب نمى كنيد كه با من شرط مى كنند بقاى مُلك و دوام عزّتم بستگى به خواست آنها داشته باشد، در حالى كه فقر و بيچارگى از سر و وضعشان مى بارد [اگر راست مى گويند] چرا دستبندهايى از طلا به آنها داده نشده است؟!».
حضرت علي(عليه السلام) در پاسخ اين ايراد فرعون مى فرمايد: «اگر خداوند مى خواست به هنگام مبعوث ساختن پيامبرانش، درهاى گنجها و معادن طلا و باغ هاى خرّم و سرسبز را به روى آنها بگشايد مى گشود، و اگر مى خواست پرندگان آسمان و حيوانات وحشى زمين را همراه آنها گسيل دارد، گسيل مى داشت، امّا اگر اين كار را مى كرد امتحان از بين مى رفت و پاداش و جزا بى اثر مى شد».(5)
حضرت مطالب مفصّلى در ادامه خطبه فرموده كه خلاصه آن اين است: خداوند چنين كارى را با پيامبرانش نكرد تا ارزش در لباس فاخر و زيورآلات و پول و مقام خلاصه نشود؛ بلكه ارزش جاى حقيقى خود را پيدا كند.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.