پاسخ اجمالی:
پیامبران(ص) برای هدایت مردم علاوه بر «بشارت» از «انذار» هم استفاده می کردند. براى هدايت بايد هم تشويق كرد هم توبيخ؛ كه هر كدام بدون ديگرى و به تنهايى كارآيى لازم را ندارد. اينكه گفته مى شود بچّه ها را فقط تشويق كنيد اشتباه است بايد با انجام كارهاى پسنديده تشويق، و با ارتكاب كارهاى ناپسند سرزنش شوند. حضرت نوح(ع) نيز مردم را هم «بشارت» داد و هم «انذار». گرچه ایشان پنج بشارت به قومش دادند؛ ولی این قوم لجوج هر بار که حضرت نوح(ع) آنها را دعوت می کرد، انگشت در گوش های خود می کردند تا سخنش را نشنوند.
پاسخ تفصیلی:
پيامبران در دعوت هاى خويش هم «بشارت» مى دادند و هم «انذار» مى كردند؛ هم «بشير» بودند و هم «نذير». ديگران نيز براى هدايت بايد هم تشويق كنند و هم توبيخ؛ كه هر كدام بدون ديگرى و به تنهايى كارآيى لازم را ندارد. بنابراين، اينكه گفته مى شود بچّه ها را فقط تشويق كنيد اشتباه است بايد به هنگام انجام كارهاى پسنديده تشويق، و در زمان ارتكاب كارهاى ناپسند سرزنش و توبيخ شوند؛ دنياى امروز هم همين كار را مى كند؛ براى خوبان بزرگداشت و لوح تقدير و جايزه، و براى بدان مجازات و زندان و توبيخ در نظر مى گيرد.
در ماجرای حضرت نوح(عليه السلام) نيز می بینیم که ایشان در رسالت خویش هم انذار كرد و هم بشارت داد. «قرآن مجيد» انذار آن حضرت را چنين نقل مى كند: «قَالَ يَا قَوْمِ إِنِّى لَكُمْ نَذِيرٌ مُّبِينٌ * أَنِ اعْبُدُوا اللهَ وَ اتَّقُوهُ وَ أَطِيعُونِ»(1)؛ (گفت: اى قوم من! به يقين من براى شما انذاركننده آشكارى هستم كه خدا را پرستش كنيد و از مخالفت او بپرهيزيد و مرا اطاعت نماييد!).
و در مورد بشارت، پنج مطلب از آن حضرت نقل شده است كه يك مورد آن بشارت معنوى و چهار مورد ديگر بشارت مادّى است: امّا بشارت معنوى همان آمرزش گناهان است كه در دهمين آيه سوره «نوح» آمده توجّه فرماييد: «فَقُلْتُ اسْتَغْفِرُوا رَبَّكُمْ إِنَّهُ كَانَ غَفَّاراً»؛ (و گفتم: از پروردگار خويش آمرزش بطلبيد كه او بسيار آمرزنده است). اين اوّلين جايزه و بشارت حضرت نوح(عليه السلام) به قومش بود كه جنبه معنوى دارد. انسان هر زمان مرتكب خلاف و گناهى مى شود بايد استغفار كرده و به درگاه خداوند توبه كند. اگر يك عمر گناه كردى خالصانه به درگاه خدا بيا و به طور جدّى توبه كن و با اعمال صالح آينده گذشته را جبران نما، تا خداوند بر تمام اعمالت قلم عفو بكشد.
و امّا بشارت هاى مادّى كه در ضمن چند آيه به آن اشاره شده به شرح زير است: «یُرْسِلِ السَّمَاءَ عَلَيْكُمْ مِّدْرَاراً * وَ يُمْدِدْكُمْ بِأَمْوَالٍ وَ بَنِينَ وَ يَجْعَلْ لَّكُمْ جَنَّاتٍ وَ يَجْعَلْ لَكُمْ أَنْهَاراً»(2)؛ (تا باران هاى پربركت آسمان را پى در پى بر شما فرستد، و شما را با اموال و فرزندانِ فراوان كمك كند و باغ هاى سر سبز و نهرهاى جارى در اختيارتان قرار دهد).
قوم حضرت نوح(عليه السلام) از يك سو گرفتار خشكسالى بودند، از سوى ديگر چشمه ها و قنواتِ آنها خشكيده بود و در نتيجه باغ ها و مزارعشان از بين رفته بود، و از سوى ديگر مرگ و مير در ميان فرزندانشان شايع گشته و زنانشان عقيم شده بودند. حضرت نوح(عليه السلام) بر اساس همين مشكلات به آنها بشارت هايى داد. اوّلين بشارت مادّى، نزول باران هاى پربركت بود كه آنها را از خشكسالى نجات مى داد. بشارت دوم جبران اموال از دست داده، و بشارت سوم زياد شدن فرزندان و نسل آنها بود. و بشارت چهارم باغ هاى سرسبز و نهرها و جويبارهاى پرآب كه زمين هاى كشاورزى و باغاتِ آنها را سيراب مى كرد.
سؤال: با وجود نهرهاى جارى، باران هاى پى در پى براى چه بود؟
جواب: نهرها بر تمام زمين ها مسلّط نيستند و نمى توانند زمين هاى مرتفع و كوه ها و تپّه ها را سيراب كنند؛ امّا باران تمام زمين هاى مرتفع و كوه ها و تپه ها را سيراب و سرسبز مى كند.
خلاصه اينكه حضرت نوح(عليه السلام) كليد حلّ تمام مشكلات مادّى و معنوى قومش را ايمان به خداوند بيان كرد؛ امّا آنها سخن اين پيامبر بزرگ را گوش نداده و تسليم او نشدند. و اى كاش فقط گوش نمى دادند و از عكس العمل هاى زشت ديگر خوددارى مى كردند. به اين عكس العمل ها از زبان حضرت نوح(عليه السلام) توجّه فرماييد: «قَالَ رَبِّ إِنِّى دَعَوْتُ قَوْمِى لَيْلاً وَ نَهَاراً * فَلَمْ يَزِدْهُمْ دُعَائِى إِلَّا فِرَاراً * وَ إِنِّى كُلَّمَا دَعَوْتُهُمْ لِتَغْفِرَ لَهُمْ جَعَلُوا أَصَابِعَهُمْ فِى آذَانِهِمْ وَ اسْتَغْشَوْا ثِيَابَهُمْ وَ أَصَرُّوا وَ اسْتَكْبَرُوا اسْتِكْبَاراً»(3)؛ ([نوح علیه السلام)] گفت: پروردگارا! من قوم خود را شب و روز [به سوى تو] دعوت كردم، امّا دعوت من چيزى جز فرار [از حقّ] بر آنان نيفزود! و من هر زمان آنها را دعوت كردم كه [ايمان بياورند] تا تو آنها را بيامُرزى، انگشتان خويش را در گوش هايشان قرار داده و لباس هايشان را بر خود پيچيدند، و در مخالفت اصرار ورزيدند و به شدّت استكبار كردند!). آرى! گاه انسان آن قدر بيچاره مى شود كه حتّى حاضر نمى شود صداى حقّ را بشنود؛ در حالى كه عقل حكم مى كند به سخنان مختلف گوش فرا دهد و بهترينش را برگزيند. اكنون نيز چنين لجاجت هايى در مقابل منطق و سخن حقّ وجود دارد، البتّه نه به شكل سنّتى و پنبه در گوش كردن و لباس بر سر كشيدن؛ بلكه به صورت هاى مدرن مانع رسيدن سخن حقّ به تشنگان حقّ و حقيقت مى شوند. آنها كه با برنامه هاى فاسد و مفسد ماهواره ها، شبكه هاى تلويزيونى مختلف، اينترنت ها و مانند آن مردم را به انحراف مى كشانند در حقيقت پنبه در گوش مردم نهاده و مانع رسيدن پيام حقّ به آنها مى شوند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.