پاسخ اجمالی:
در اين باره چند دسته روايت داريم كه می گويند: هر قيامی قبل از ظهور شكست می خورد و اين كه تا نشانه های ظهور آشكار نشده قيام نكنيد. در پاسخ بايد گفت: امر به معروف و نهی از منكر از مسلمات اسلام است و به خاطر اخبار واحد آنها را نبايد كنار گذاشت. ضمن این که امامان قيام هايی را در عصر خود و عصر غيبت تاييد كرده اند؛ مانند قيام زيد بن علی(ع) و قيام شهيد فخ. همچنین رواياتی را كه می گويد: هر قيام قبل از ظهور شرك آلود است را بايد توجيه نمود به این که منظور قيام بدون امامان يا قيام براي دعوت به خويشتن يا قيام در زمان عدم آمادگی است.
پاسخ تفصیلی:
گروهى از روايات مي گويد: هر قيامى قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) با شكست مواجه خواهد شد! مانند روايات زير:
1. در حديثى از «ابوبصير» به نقل از امام صادق(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «كُلُّ رايَة تَرْفَعُ قَبْلَ قِيامِ الْقائِمِ فَصاحِبُها طاغُوتٌ يَعْبُدُ مِنْ دُونِ اللهِ عَزَّوَجَلَّ»(1)؛ (هر پرچمى قبل از قيام قائم(عليه السلام) برافراشته شود صاحب آن طاغوتى است كه غير خداوند متعال را پرستش مى كند [و بتى است كه مورد پرستش قرار مى گيرد]).
2. در حديث ديگرى از «حسين بن خالد» مى خوانيم كه مى گويد: خدمت امام على بن موسى الرّضا(عليه السلام) عرض كردم «عبدالله بن بكير» حديثى نقل كرده كه من دوست دارم آن را بر شما عرضه كنم ـ و از شما بشنوم ـ امام فرمودند: كدام حديث؟ عرض كردم ابن بكير از عبيد بن زراره نقل مى كند كه من نزد امام صادق(عليه السلام) بودم هنگامى كه محمد بن عبدالله بن الحسن(2) خروج كرد ـ و در برابر منصور دوانقى قيام نمود ـ مردى از ياران ما وارد شد و عرض كرد: فدايت شوم، محمّد بن عبدالله خروج كرده چه دستور مى دهيد؟ آيا با او خروج كنيم؟! فرمود: «اُسْكُنُوا ما سَكَنَتِ السَّماءُ وَ الاَرْضُ»؛ (مادام كه آسمان و زمين ساكن است، شما هم حركت نكنيد!) «عبدالله بن بكير» گفت: اگر مسأله چنين باشد نه قائمى وجود خواهد داشت و نه قيامى؛ چون آسمان و زمين هميشه ساكن است و تكان و اضطراب، محسوس و ظاهر نيست.
امام على بن موسى الرضا(عليهما السلام) فرمود: امام صادق(عليه السلام) درست فرموده، و مطلب آن گونه كه ابن بكير پنداشته است نيست؛ منظور از سكون آسمان اين است كه ساكن از ندا باشد ـ نداى مخصوصى كه قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) از آسمان بلند مى شود ـ و منظور از سكون زمين، همان زلزله و فرو رفتن در زمين است كه براى لشكر سفيانى در آستانه ظهور حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) واقع مى شود).(3) از اين حديث نيز استفاده مى شود كه قيامى قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) نبايد واقع شود.
3. در حديث ديگرى از سدير ـ يكى از ياران امام صادق(عليه السلام) ـ مى خوانيم كه حضرت به او فرمود: «اَلْزِمْ بَيْتَكَ وَ كُنْ حَلَساً مِنْ اَحْلاسِهِ وَ اسْكُنْ ما سَكَنَ اللَّيْلُ وَ النَّهارُ فَاِذا بَلَغَكَ اَنَّ السُّفْيانى قَدْ خَرَجَ فَارْحَلْ اِلَيْنا وَ لَوْ عَلى رِجْلِكَ»(4)؛ (در خانه ات باش، و همچون فرشى از فرش هاى آن باش! و مادام كه شب و روز ساكن است، ساكن باش؛ ولى هنگامى كه خبر به تو رسد كه سفيانى خروج كرده است به سوى ما بيا هر چند با پاى پياده باشد!). سفيانى يكى از گردنكشان و حكّام ظالمى است كه قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) قيام مى كند و لشكرهايى به مناطق مختلف مى فرستد؛ از جمله لشكرى به سوى مدينه گسيل مى دارد كه در صحرايى نزديك مدينه، زلزله اى رخ مى دهد و شكافى در زمين ظاهر مى شود و آنها را فرو مى برد! روايات متعدّد ديگرى نيز به همين مضمون وارد شده كه تا نشانه هاى ظهور حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) آشكار نشود، قيام نكنيد؛ مانند روايت «عمر بن حنظله» از امام صادق(عليه السلام) و روايت «معلّى بن خنيس» از آن حضرت و روايت جابر از امام باقر(عليه السلام) و روايات ديگر.(5)
نقد و بررسى: در مورد اين روايات، توجّه شما را به چند نكته ضرورى جلب مى كنيم:
1ـ ما داراى يك سلسله اصول مسلّم در شريعت اسلامى هستيم كه تخطّى از آنها جايز نيست از جمله «امر به معروف و نهى از منكر» که از امور مسلّمى است كه هيچ گونه ترديدى در آن روا نيست؛ آيات و روايات فراوان با تأكيد بسيار، روى اين دو اصل مسلّم تكيه كرده است. حال اگر در محيطى قرار بگيريم كه احكام الهى پايمال شده، منكرات آشكار گشته و معروف ها به فراموشى سپرده شده و ظلم و فساد همه جا را فرا گرفته است، و ما قادر هستيم كه با يك قيام مؤثّر نظام حكومت فساد را بر هم زنيم و در مقياس وسيعى منكرات را از ميان ببريم و معروف را جانشين آن سازيم؛ آيا در چنين فرضى هيچ كس مى تواند مدّعى شود كه اين كار حرام است؟ و بايد نشست و تماشاچى صحنه هاى فساد و پايمال شدن احكام اسلام و خروج جوانان مسلمان از دين و آيين بود؟!
ممكن است بهانه جويان بگويند چنين چيزى واقع نشده، ما مى گوييم فرض كنيد چنين امرى رخ داد. اين فرض، كه محال عقلى نيست، آيا باز هم در اين فرض مى گوييد بايد دست از هر اقدامى برداشت و تسليم فراگيرى فساد و ظلم و نابودى احكام اسلامى بود؟! گمان نمى كنيم هيچ عالم و محقّقى چنين چيزى بر زبان جارى كند! از شواهد اين سخن اينكه در حالات «محمّد بن عبدالله» از دودمان امام مجتبى(عليه السلام) كه ـ معروف به «نفس زكيّه» است ـ مى خوانيم: «هنگامى كه گروهى از افراد سرشناس به عنوان حضرت مهدى با او بيعت كردند، و جريان به امام صادق(عليه السلام) رسيد و حتّى از حضرتش خواستند با او بيعت كند! امام فرمود: كه اين كار را نكنيد، زيرا هنوز موقع آن نرسيده است ـ و ظهور مهدي(عجل الله فرجه الشريف) در آينده خواهد بود ـ اگر تو [يعنى عبدالله پدر محمّد] فرزندت را مهدى موعود(عجل الله فرجه الشريف) مى دانى، او مهدى نيست، و اكنون وقت آن فرا نرسيده است، و اگر مى خواهى او را وادار كنى كه براى خدا خروج كند و امر به معروف و نهى از منكر نمايد، به خدا سوگند ما او را تنها نمى گذاريم، و با او بيعت خواهيم كرد! عبدالله عصبانى شد و جواب نامناسبى داد».(6)
كوتاه سخن اينكه به فرض كه روايات فوق تصريح كند كه قبل از قيام مهدى(عليه السلام) هر گونه قيامى مايه گمراهى است، ما هرگز به خاطر خبر واحد يا چند خبر كه در حكم خبر واحد است نمى توانيم اصول مسلّمه اسلام را كه در قرآن و كلمات معصومين(عليهم السلام) است، كنار بگذاريم؛ بنابر اين، هر وقت مقدمات تشكيل حكومت اسلامى و بر چيدن بساط ظلم، فساد، جنايت و بيدادگرى فراهم گردد نبايد در اقدام بر آن ترديدى به خود راه داد؛ و ادلّه امر به معروف و نهى از منكر و اجراى حدود و اقامه عدل و داد را به عذر اينكه در چند خبر مشكوك اين كار نهى شده است زير پا نهاد!
2ـ در برابر اين روايات، روايات ديگرى داريم كه نشان مى دهد ائمّه هدى(عليهم السلام) بعضى از قيام هايى را كه در عصر و زمان آنها روى داد ستودند، هر چند اين قيام ها به نتيجه نهايى نرسيد، چگونه ممكن است اين قيام ها ممنوع باشد و باز آن را بستايند؟! از جمله در روايات اسلامى از «قيام زيد بن على»(علیه السلام) به عنوان يك قيام مقدّس ياد شده است؛ مرحوم شهيد در قواعد در بحث امر به معروف و نهى از منكر مى گويد: «خروجش به اذن امام(عليه السلام) بود» و شيخ مفيد در ارشاد مى گويد: «زيد بعد از امام باقر(عليه السلام) برترين فرزندان امام سجّاد(عليه السلام) و عالم، عابد، پارسا، سخّى و شجاع بود، با شمشير قيام كرد تا امر به معروف و نهى از منكر كند و خونخواهى شهداى كربلا نمايد».(7) مرحوم علامه «مامقانى» روايات زيادى در فضيلت و مدح زيدبن على نقل مى كند و پاره اى از روايات را كه در مذمّت او وارد شده است، در برابر روايات مدح، ناچيز و قابل توجيه مى شمرد.(8) مرحوم علامه «مجلسى» بعد از آنكه اختلاف اخبار را درباره زيد و قيام او ذكر مى كند مى فرمايد: «اخبارى كه دلالت بر جلالت مقام او و مدح و ستايش او دارد و اينكه او مدّعى غير حق نبود، بيشتر است و اكثر اصحاب به عظمت مقام زيد اعتراف دارند».(9) اگر قيام هاى قبل از حضرت مهدى(عجل الله) قيام گمراهان و مشركان باشد؛ چگونه مى توان قيام زيد بن على را تعريف و تمجيد كرد؟!
نمونه ديگر رواياتى است كه در مدح «حسين بن على»، «شهيد فخّ» آمده است: «او كه از نوه هاى امام حسن مجتبى(عليه السلام) بود در ايّام خليفه عباسى موسى الهادى در سنه 169 قيام كرد، به عنوان حج آن سال از مدينه به سوى مكّه حركت كرد، هنگامى كه به سرزمين فخّ در نزديكى مكّه رسيدند، جنگ شديدى ميان او و يارانش با عمّال و لشكريان خليفه عباسى درگرفت. در اين جنگ عظيم، حسين بن على با گروهى از كسانى كه با او بودند شهيد شدند؛ او همان كسى است كه دِعبل خزاعى در اشعار معروف «مدارس آيات» از او به عنوان شهيد بزرگى از شهداى اهل بيت(عليهم السلام) ياد كرده است و امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) بر او خرده نگرفت كه آنجا مى فرمايد: قُبُور بِكرُ فان و اُخرى بِطَيْبة *** و اُخرى بِفَخٍّ نالَها صَلَواتى
در حديثى از امام جواد(عليه السلام) مى خوانيم: «پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) از سرزمين فخّ عبور مى كرد پياده شد و نماز خواند، هنگامى كه به ركعت دوم رسيد در حال نماز گريه كرد، آن چنان گريه اى كه مردم به خاطر گريه او به گريه افتادند. هنگامى كه سلام نماز را داد از علّت گريه آن حضرت پرسيدند. فرمود: جبرئيل بر من نازل شد و به من گفت: «اى محمّد! اِنَّ رَجُلا مِنْ وُلْدِكَ يُقْتَلُ فى هذا الْمَكانِ، اَجْرُ الشَّهيدِ مَعَهُ، اَجْرُ شَهيدَيْنِ»(10)؛ (مردى از فرزندان تو در اين سرزمين كشته مى شود، پاداش كسى كه با او شهيد شود پاداش دو شهيد است). حتّى در حديثى از امام جواد(عليه السلام) نقل شده كه فرمود: «لمْ يَكُنْ لَنا بَعْدالطَّفِّ مَصْرَع اَعْظَمُ مِنْ فَخٍّ»(11)؛ (بعد از ماجراى كربلا قتلگاهى براى ما مهم تر از قتلگاه فخّ نبود). و در روايتى از خود حسين بن على[شهيد فخّ] نقل شده كه مى گفت: «ما خَرَجْنا حَتى شاوَرْنا مُوسى بنِ جَعْفَر فَاَمَرْنا بِالْخُرُوجِ»(12)؛ (ما قيام نكرديم مگر اينكه با حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام) مشورت نموديم و او به ما دستور قيام داد).
مرحوم علامه «مامقانى» در پايان شرح حال او مى گويد: «از آنچه كه گفتيم روشن شد كه او از ثقات است؛ زيرا امام موسى بن جعفر(عليهما السلام) در خبرى به اين معنى گواهى داده» و در حديث آمده: «افرادى كه با او شهيد شدند پاداش دو شهيد دارند» و پيامبر(صلى الله عليه وآله) در زمان خود بر او گريه كرد، و امام صادق(عليه السلام) فرمود: «روح او پيش از جسدش به بهشت وارد شد!».(13) از همه اينها گذشته در رواياتى آمده است كه قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) اقوامى قيام مى كنند، و زمينه را براى قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) آماده مى سازند، و از آنها در روايات به نيكى ياد شده است، اگر قيام هاى قبل از حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) باطل و دعوت به طاغوت بود، اين روايات مفهوم صحيحى نداشت؛ در اينجا به دو روايت از طرق شيعه و اهل سنّت قناعت مى كنيم؛ در حالى كه تعداد اين روايات زياد است.
در حديثى از امام ابوالحسن اول، امام كاظم(عليه السلام) مى خوانيم كه فرمود: «رَجُلُّ مِنْ اَهْلِ قُمْ يَدْعُوا النّاسَ اِلَى الْحَقِّ يَجْتِمِعُ مَعَهُ قَوْم كَزُبُرِ الْحَديدِ لاتَزِلُّهُم الرِّياحُ الْعَواصِفُ وَ لايَمِلُّونَ مِنَ الْحَرْبِ وَ لايَجْبُنُونَ وَ عَلَى اللهِ يَتَوَكَّلُوْنَ وَ الْعاقِبَةُ لِلْمُتَّقينَ»(14)؛ (مردى از اهل قم قيام مى كند و مردم را دعوت به حق مى نمايد جمعيتى گرد او را مى گيرند كه مانند پاره هاى آهن [سخت و محكم] هستند، طوفان هاى سخت آنها را تكان نمى دهد و از جنگ خسته نمى شوند و ترس به خود راه نمى دهند و بر خدا توكّل مى كنند و عاقبت براى پرهيزكاران است!). در بعضى از رواياتى كه به اين گونه قيام ها اشاره مى كند، تصريح شده كه آنها زمينهساز قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) هستند، و به هر حال نشان مى دهد كه قيام هاى مشروعى قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) صورت مى گيرد، قيام هايى كه خونين و براى دعوت به سوى حق و توأم با پيروزى است.
در حديثى در سنن «ابن ماجه»، از منابع معروف اهل سنّت، مى خوانيم: «گروهى از جوانان بنى هاشم خدمت پيامبر(صلى الله عليه وآله) آمدند، هنگامى كه پيامبر(صلى الله عليه وآله) آنها را ديد، چشمانش پر از اشك شد و رنگ مباركش دگرگون گشت، سؤال شد چرا در صورت مبارك شما آثار ناراحتى مى بينيم؟ فرمود: «اِنّا اَهْلُ بَيْت اِخْتارَ اللهُ لَنَا الآخِرَةَ عَلَى الدُّنْيا، اِنَّ اَهْل بَيْتى سَيَلْقَوْنَ بَعْدى بَلاءً وَ تَشريداً وَ تَطْريداً حَتّى يَأتِىَ قَوْم مِنْ قِبَلِ الْمَشْرِقِ مَعَهُمْ راياتُ سُوْد فَيَسْأَلُوْنَ الْخَيْرَ فَلايُعْطَوْنَه فَيُقاتِلونَ وَ يُنْصَرُونَ فَيُعْطونَ ما سَأَلُوا فَلايَقْبَلُونَه حَتّىيَدْفَعُوها اِلى رَجُل مِنْ اَهْلِ بَيْتى فَيَملأها قِسطاً كَما مَلَئُوها جَوْراً فَمَنْ اَدْرَكَ ذَلِكَ مِنْكُمْ فَلْيَأْتِهِمْ وَ لَوْ حَبْواً عَلَى الثَّلْجِ»(15)؛ (ما خاندانى هستيم كه خداوند براي ما آخرت را بر دنيا برگزيده و خاندان من بعد از من با حوادث سخت و تبعيد و كنار زدن آنها ـ از مقام هايشان ـ روبرو مى شوند تا اينكه گروهى از مشرق مى آيند كه با آنها پرچم هاى سياه است، مطالبه نيكى مى كنند ـ و خواهان حق و عدالت مى شوند ـ امّا به آنها نمى دهند؛ پس پيكار مى كنند و يارى مى شوند و پيروز مى گردند، و آنچه را مى خواهند به آنها مى دهند؛ ولى آنها پذيرا نمى شوند تا آن را به كسى از اهل بيت من بسپارند؛ پس زمين را از عدالت پر مى كند آنگونه كه از ظلم پر شده است، هر كدام از شما آن زمان را درك كند بايد به آنها بپيوندد؛ هر چند روى برفها با سينه راه برود!). از ذيل روايت به خوبى استفاده مى شود كه اين قيام در آستانه قيام مهدي(عجل الله فرجه الشريف) و قبل از آن واقع مى شود و زمينه ساز قيام آن حضرت خواهد بود و قيامى مشروع است.
از مجموع آنچه در اين فصل گفته شد به خوبى استفاده مى شود كه قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) قيام هاى ديگرى صورت مى گيرد كه جنبه الهى دارد؛ بعضى به نتيجه مى رسد و بعضى به شكست منتهى مى شود، و چنان نيست كه هر پرچمى كه قبل از حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) برافراشته شود پرچم طاغوت باشد؛ هر چند با اجازه اهل بيت(عليهم السلام) يا در مسير اهداف آنها قرار گيرد.
3ـ آخرين سخن اينكه رواياتى كه مى گويد: «هر قيامى قبل از قيام حضرت مهدی(عجل الله فرجه الشريف) صورت گيرد قيامى شرك آلود و در مسير طاغوت است» بايد آن چنان تفسير شود كه هم با مسلّمات فقهى و احكام امر به معروف و نهى از منكر و مبارزه با فساد سازگار باشد، و هم با قيام هاى متعددى كه در زمان معصومين واقع شده و بر آن صحّه نهادند هماهنگ گردد؛ و براى تفسير اين روايات چند راه در پيش داريم:
1. منظور از آن، قيام هايى است كه بدون اذن و اجازه معصومين يا حكّام شرع و نائبان عام امام در عصر غيبت صورت بگيرد.
2. منظور، قيام هايى است كه به قصد دعوت به خويش و نه دعوت به سوى اهداف آل محمد(صلى الله عليه وآله) انجام گيرد كه در روايات مكرّر به آن اشاره شده است.
3. منظور، قيام هايى است كه در مقاطع خاصّى صورت مى گيرد كه هيچگونه آمادگى براى اين گونه قيامها نيست، و ائمّه هدى(عليهم السلام) براى پيشگيرى از اين قيامهاى زودرس و ناپخته آن جمله ها را فرمودند و از آن نهى كردند.
در اينجا بار ديگر بازگشت به قرآن مجيد مى كنيم و دعوت هاى عمومى قرآن را مى نگريم كه امت اسلامى را دعوت به قيام بر ضد ظالمان و حمايت از مظلومان و اقامه قسط و عدل مى كند. در آيه 75 سوره «نساء» مى خوانيم: «وَ ما لَكُمْ لاتُقاتِلُونَ فى سَبيلِ اللهِ وَ الْمُسْتَضْعَفينَ مِنَ الرِّجالِ وَ النِّساءِ وَ الْوِلْدانِ الَّذينَ يَقُولُونَ رَبَّنا اَخْرِجْنا مِنْ هذِهِ الْقَرْيَةِ الظّالِمِ اَهْلُها وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ وَلِيّاً وَ اجْعَلْ لَنا مِنْ لَدُنْكَ نَصيراً»؛ (چرا در راه خدا، و [براى رهايى] مردان و زنان و كودكانى كه [به دست ستمگران] تضعيف شده اند، پيكار نمى كنيد؟! همان افراد [ستمديده اى] كه مى گويند: پروردگارا! ما را از اين شهر [مكه] كه اهلش ستمگرند، بيرون ببر؛ [و رهايى ببخش]؛ و از طرف خود، براى ما سرپرستى قرار ده؛ و از جانب خود، يار و ياورى براى ما مقرر فرما).
روشن است كه اين آيه و همچنين آيات مشابه كه در زمينه اقامه قسط و عدل يا دفاع از مظلومان و مبارزه با ظالمان سخن مى گويد انحصار به زمان و مكان خاصى ندارد و يكى از اصول زير بنايى اسلام است، و هرجا مقدّمات و زمينه هاى اين هدف مقدّس فراهم گردد بايد بدون فوت وقت به آن اقدام نمود.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.