پاسخ اجمالی:
به دو علت عده ای مخالف تشكيل حكومت اسلامی هستند. يك علت كه جنبه رواني دارد اين است كه در شرايط كنونی به خاطر فشارهای افراد تندرو و فشارهای خارجی هيچ كس قادر بر اين كار نيست و داستان «مشروطه» نمونه اين جريان است. علت ديگر، وجود رواياتی است كه از قيام در زمان غیبت نهی نموده است. در جواب بايد گفت: اگر هدف از تشكيل حكومت، جلب رضا و خشنودى امامان معصوم(ع) كه جانشينان واقعى پيامبرند باشد نه تنها منعى براى تشكيل اين حكومت وجود ندارد بلكه بايد به سراغ آن نيز رفت.
پاسخ تفصیلی:
طبق مدارك مسلّم «اسلام بدون حكومت»، اسلامى مسخ شده و خالى از محتوا و در واقع اسلام منهاى اسلام است. باز گروهى در اينجا مقاومت مى كنند و با مسأله طرح حكومت اسلامى به مخالفت بر مى خيزند. سرچشمه اين مخالفت در واقع دو چيز است. يكى جنبه روانى دارد و ديگرى جنبه روايى. امّا آنچه جنبه روانى دارد اين است كه آنها خاطره تلخى از حكومت ها دارند و بر اين عقيده اند كه در شرايط كنونى هيچ كس قادر بر اين نيست كه حكومت الهى را تشكيل دهد و عدل اسلامى را پياده كند؛ زيرا هميشه فشارهايى از داخل از سوى افراد تندرو بر حكومت وارد مى شود كه خواهان شكستن حريم قوانين اسلامى و بر هم زدن عدالت اجتماعى و مقدّم داشتن شعارهاى خالى از محتوا بر ضوابط شناخته شده كتاب و سنّت است.
از سوى ديگر از خارج نيز بر آن فشارهايى وارد مى شود و سياست هاى بسيار مرموزانه اجانب، كه توسّط عوامل مخفى و آشكار آنها اعمال مى گردد؛ اجازه نمى دهد حكومت اسلامى در مسير خود به حركت درآيد و حتماً در نقطه اى آن را از مسير اصلى به سوى مقاصد خود منحرف مى سازند؛ به همين دليل حكومت اسلامى واقعى را غير قابل عمل مى دانند. آنها داستان مشروطه را شاهد و گواه اين مدّعا مى شمرند كه علماى دين با قوّت تمام در آن وارد شدند؛ تا چهره اى از حكومت اسلامى ـ يا چيزى كه شباهت به حكومت اسلامى در پاره اى از جهات داشته باشد ـ به دنيا نشان دهند؛ ولى على رغم تمام تلاش ها، سرانجام منحرفان داخلى و خارجى دست به دست هم دادند، و آن را مبدّل به حكومت خودكامه ويرانگر و بيدادگر ساختند. امّا از نظر روايى به سراغ رواياتى مى روند كه مى گويد: «هر پرچمى قبل از قيام مهدى(عجل الله فرجه الشريف) به عنوان حكومت برپا شود، پرچم ضلالت است!». نمونه اى از اين روايات را در ذيل مى خوانيم؛ اين روايات در حقيقت چند گروه است؛ در گروهى از روايات مى خوانيم تا وقت مساعد براى خروج و قيام بر ضدّ سلاطين جائر و حكومت هاى ظالم نباشد، قيام نكنيد. مانند:
1ـ روايتى كه «ابوالمرهف» از امام باقر(عليه السلام) نقل مى كند، فرمود: «اَلْفُبْرَةُ عَلى مَنْ اَثارَها، هَلَكَ الْمحاصِيرُ، قُلْتُ جُعِلْتُ فِداكَ وَ ما الْمحاصيرُ؟ قالَ: الْمُسْتَعْجِلُونَ ...»(1)؛ (گرد و خاك و غبار متوجّه كسى مى شود كه آن را پراكنده كند هر كس غبارى بيفشاند بر صورت و دامان خودش مى نشيند ـ محاصير هلاك مى شوند، راوى مى گويد عرض كردم: محاصير چيست؟ فرمود: كسانى هستند كه عجله مى كنند ـ و قبل از فراهم شدن شرايط قيام بر ضدّ حكومت جائر دست به اين كار مى زنند).
2ـ در حديث ديگرى از امام صادق(عليه السلام) از پدران گراميش در وصيّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) به على(عليه السلام) مى خوانيم؛ فرمود: «يا عَلىُّ اِنَّ اِزالَةَ الْجِبالِ الرَّواسى اَهْوَنُ مِنْ اِزالَةِ مُلْك لَمْتَنْقَضِ اَيّامُهُ»(2)؛ (اى على! بر كندن كوه هاى ثابت و ريشه دار آسانتر است از زائل كردن حكومتى كه هنوز ايّامش پايان نيافته [و شرايط زوالش فراهم نشده است]).
3ـ در حديثى از «عيسى بن قاسم» آمده است كه امام صادق(عليه السلام) مى فرمود: (از خدا بپرهيزيد و به مصالح خويش بينديشيد؛ چرا كه شما از همه سزاوارتر براى اين كار هستيد ...) سپس افزود: «اِنْ اَتاكُمْ مِنّا آت لِيَدْعُوْكُمْ اِلَى الرِّضا مِنّا فنَحْنُ نُشهِدكُمْ اِنّا لانَرْضى، اِنَّهُ لا يُطِيعُنا اليَوْمَ وَ هُوَ وَحْدَهُ وَ كَيْفَ يُطيعُنا اِذا اِرْتَفَعَتِ الرّاياتِ وَ الاَعْلامُ»(3)؛ (اگر كسى از ما بيايد و شما را دعوت به خشنودى ما كند [توجه داشته باشيد الرّضى لال محمّد شعار پر جاذبه اى بوده است كه در آن زمان غالب قيام كنندگان به آن استناد مى كردند] ما شما را شاهد مى گيريم كه راضى به چنين قيامى نيستيم؛ او امروز اطاعت از ما نمى كند در حالى كه تنها است؛ هنگامى كه پرچم ها برافراشته شود [و گروه كثيرى اطراف او را بگيرند] چگونه اطاعت ما خواهد كرد؟!).
4ـ در نهج البلاغه از اميرمؤمنان على(عليه السلام) مى خوانيم: «اَلْزِمْوا الاَرْضَ وَ اَصْبِرُوا عَلَى الْبلاءِ و لاتُحَرِّكُوا بِاَيْديكُمْ وَ سُيُوفِكُمْ فى هَوى اَلْسِنَتِكُمْ وَ لا تَسْتَعْجِلُوا بِمالَم يُعَجِّلْهُ اللهَ لَكُمْ، فَاِنَّهُ مَمْ ماتَ مِنْكُمْ عَلى فِراشَهَ وَ هُوَ عَلى مَعْرِفَةِ حَقِّ رَبِّه وَ حَقِّ رَسُوْلِهِ وَ اَهْلِ بَيْتِهِ ماتَ شهيداً، وَ وَقَعَ اَجْرُهُ عَلى اللهِ، وَ اسْتَوْجَبَ ثَوابَ ما نَوى مِنْ صالِحِ عَمَلِهِ، وَ قامَتِ النِيَةُ مَمقامَ اِصْلاتِهِ لِسَيْفِهِ فَاِنَّ لِكُلِّ شَيئ مُدَّةً وَ اَجَلا»(4)؛ (بر جاى خود بمانيد و بدون اجازه قيام نكنيد. در برابر بلاها و مشكلات استقامت ورزيد؛ شمشيرهايتان را در راه هوى و هوس و كلماتى [که بدون مطالعه] از دهانتان بيرون مى آيد، به كار نگيريد، و درباره آنچه خداوند شتاب در آن را لازم ندانسته شتاب نكنيد؛ زيرا آن كس از شما كه در بستر خويش بميرد ولى معرفت خدا و پيامبر(صلى الله عليه وآله) و اهل بيتش را به طور شايسته داشته باشد شهيد از دنيا رفته است! و اجر و پاداش او بر خداست، و ثواب اعمال نيكى را كه نيّت انجام آن را داشته است مى برد، و نيّت او جانشين ضربات شمشير او مى گردد و بدانيد هر چيزى وقت معيّنى دارد و سرآمدى مشخص [اگر قبل از آن به سراغش برودى ناكام مى شويد]).
بديهى است اين طايفه از اخبار هيچ گونه دلالتى بر نهى از اقامه حكومت اسلامى قبل از ظهور حضرت مهدى(عج) ندارد بلكه تنها پيام اين اخبار آن است كه منتظر فرصت ها باشيد؛ و قبل از رسيدن فرصت مناسب، دست به اين كار نزنيد؛ چرا كه تلفات و ضايعات فراوانى خواهيد داد و نتيجه اى نخواهيد گرفت. بلكه شايد مفهوم اين سخن عكس آن باشد كه بعضى انتظار دارند؛ مفهومش اين باشد هنگامى كه شرايط قيام و تشكيل حكومت اسلامى فراهم گردد، به سراغ آن برويد و اقدام كنيد. در واقع اين روايات اشاره به همان چيزى است كه در خطبه 5 نهج البلاغه آمده است؛ آنجا كه مى فرمايد: «وَ مُجْتَنِى الثمَرَةِ لِغَيْرِ وَقْتِ اِيْناعِها كَالزّارِعِ بِغَيْرِ اَرْضِهِ»؛ (كسى كه ميوه را پيش از رسيدن بچيند مانند كسى است كه بذر خود را در زمين نامناسبى پاشيده است! [هيچ يك از اين دو به نتيجه و ثمره اى نمى رسد]). گروه ديگرى از اين روايات مى گويد: قيام بايد به عنوان «الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد»، يعنى: دعوت به سوى امامان معصوم(عليهم السلام) و اهداف آنها بوده باشد و بدون آن قيام مجاز نيست.
از جمله در حديثى مى خوانيم كه امام صادق(عليه السلام) فرمود: «اِنْ اَتاكُمْ آت مِنّا فَانْظُروا عَلى اىِّ شَيئ تَخْرُجُونَ؟ وَ لاتَقُولُوا خَرَجَ زَيد فَاِنَّ زَيداً كانَ عالِماً وَ كان صَدُوقاً وَ لَميَدْعُكْم اِلى نَفسِهِ وَ اِنَّما دَعاكُمْ اِلَى الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد، وَ لَوْ ظَهَرَ لَوَفى بِما دَعاكُمْ اِلَيْهِ، اِنَّما خَرَجَ اِلى سُلطان مُجَتَمَع لِيُنْقِضَهُ، فَالْخارِجُ مِنّا الْيَوْمَ اِلى اَىِّ شَيئ يَدْعُوْكُمْ؟ اِلَى الرِّضا مِنْ آلِ مُحَمَّد؟ فَنَحْنُ نُشْهِدُكُمْ اَنّا لَسْنا نَرْضى بِهِ وَ هُوَ يَعْصِنا الْيَومَ وَ لَيْسَ مَعَهُ اَحَد، وَ هُوَ اِذا كانَتِ الرّاياتُ الاَلْوِيَّةُ اَجدَرُ اَنْ لايَسْمَعَ مِنّا»(5)؛ (هر گاه كسى از سوى ما آمد [و ادّعا كرد مى خواهم بر ضدّ حكومت ظالمان قيام كنم] بنگريد براى چه مى خواهيد قيام كنيد؛ نگوييد زيد قيام كرد، زيد عالم و راستگو بود، و هرگز شما را به سوى خويش فرا نخواند؛ بلكه شما را به خشنودى آل محمّد(صلى الله عليه وآله) دعوت كرد، و اگر پيروز مى شد به آنچه شما را به سوى آن دعوت نمود وفا مى كرد [و حكومت را به ما مى سپرد] او در برابر حكومت متمركزى قيام كرد تا آن را در هم بشكند [ولى موفق نشد] هر گاه كسى امروز از ما قيام كند به چه چيزى شما را فرا مى خواند؟ به خشنودى آل محمّد(صلى الله عليه وآله)؟ ما شما را گواه مى گيريم كه ما خشنود از اين كار نيستيم!، امروز كه او تنهاست نافرمانى مى كند [و بدون اجازه دست به اين كار مى زند] مسلّماً هنگامى كه پرچم ها برافراشته شد و مردم دور او را گرفتند به طريق اولى به حرف ما گوش نمى دهد).
مسلّم است اين حديث و مانند آن، نيز دليل بر عدم تشكيل حكومت اسلامى نيست؛ بلكه مى گويد بايد هدف تشكيل حكومت جلب رضا و خشنودى امامان معصوم(عليهم السلام) كه جانشينان واقعى پيامبرند باشد؛ و خودسرانه و بدون جلب رضايت و موافقت آنها دست به اين كار نزنند! بنابراين هر گاه در عصر غيبت شرايط تشكيل حكومت اسلامى فراهم گردد و يقين پيدا كنيم كه حضرت مهدى(عجل الله تعالي فرجه الشريف) راضى به تشكيل حكومت است و هدف از تشكيل آن چيزى جز احياى اسلام، قرآن و جلب رضا و خشنودى آل محمّد نباشد؛ نه تنها منعى براى تشكيل اين حكومت وجود ندارد بلكه بايد به سراغ آن رفت.(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.