پاسخ اجمالی:
حكومت ها بر سه نوع اند. یکی حكومت های خودكامه است كه بر محور فرد و يا گروه خاصي دور می زند و مردم در آن نقشي ندارند. نوع ديگر حكومت دموكراسی است كه بر نظر اكثريت مردم می چرخد و اين خود بر دو قسم است؛ يكی كاملا مردمی است و در دنياي امروز بسيار كم است و ديگري به ظاهر مردمی است اما فردی را كه خودشان می خواهند از صندوق راي بيرون می آورند. سوم: حكومت الهي كه حکومت انبیاء و جانشينان راستين آنها و كسانى است كه خط انبياء را ادامه مى دهند که در دنيا بسيار كم است.
پاسخ تفصیلی:
حكومت در طول تاريخ اشكال مختلفى داشته و شايد به تعداد كشورهاى جهان حكومتهايى بوده است، ولى اصول آن را مى توان به سه گونه تقسيم كرد:
1ـ حكومتهاى خودكامه و استبدادى كه بر اساس حاكميت فرد يا گروه خاصى بنا شده و بر محور اراده فرد يا آن گروه دور مى زند و طبعا تأمين كننده منافع همانها است و نتيجه آن، بردگى جامعه و بدبختى و سيه روزى آنهاست و بيشترين جنايت را در طول تاريخ، همين حاكمان خودكامه و سلاطين مستبد مرتكب شدند كه براى حفظ خويش، هيچ حد و مرزى را به رسميت نمى شناختند حتى برادران و فرزندان خود را در صورت مزاحمت و يا حتى احتمال مزاحمت به خاك و خون مى كشيدند.
در اين نوع حكومت، اراده مردم هيچ گونه نقشى ندارد و مصالح آنها مطرح نيست و همه چيز بر محور زور مى چرخد. اين نوع حكومت نيز شاخه هاى مختلفى دارد، گاه استبداد فردى است و گاه استبداد حزبى، به طورى كه يك حزب كوچك كه اقليتى را تشكيل مى دهد با توسل به زور بر اكثريت مسلط مى شود و افكار خود را بر آنها تحميل مى كند، اين همان چيزى است كه «ماركسيسها» طرفدار آن بودند و به عنوان ديكتاتورى «پرولتاريا» از آن ياد مى كردند (منظور از پرولتاريا توليد كننده بود و گروه كوچكى از آنها كه وفادارى و كارائيشان به ثبوت رسيده بود، در حزب كمونيسم نام نويسى كرده و جمعيت كوچكى را در برابر جمعيت عظيم مردم تشكيل مى دادند و بر آنها حكومت مى كردند، حزبى كه نه فراگير بود و نه انتخاب آزادى در آن صورت مى گرفت و نه هر كس مى توانست در آن نامنويسى كند و نه رنگ و بويى از دموكراسى داشت).
2ـ حكومت دموكراسى كه به اصطلاح عالى ترين و كامل ترين حكومت در دنياى امروز است. در اين سيستم حكومتى، اصل بر اين است كه تمام مردم از هر گروه و هر قشر با آزادى كامل به پاى صندوقهاى رأى بروند و نمايندگان واقعى خود را انتخاب كنند و سرنوشت ملت خويش را براى سالهاى معين تحت ضوابط خاصى به دست آنها بسپارند و آنها نيز با تبادل نظر و مشورتى كه ظاهراً آزادانه صورت مى گيرد، قوانين و مقرراتى را كه به عقيده آنها حافظ منافع مردم است وضع و مقرر كنند و هيئتى براى اجراى آن تعيين نمايند كه رئيس اين هيئت گاه بوسيله اين نمايندگان انتخاب مى شود و گاه مستقيماً به وسيله مردم، تحت عنوان نخست وزير يا رئيس جمهورى، و آن را حكومت دموكراسى يعنى حكومت مردمى يا حكومت مردم بر مردم مى نامند.
اين نوع حكومت نيز به دو نوع تقسيم مى شود: نوعى كه ظاهراً و واقعاً جنبه مردمى دارد، و اين در دنياى امروز و گذشته بسيار كم و شايد وجود خارجى پيدا نكرده باشد. نوع ديگر آن است كه آب و رنگى از حكومت مردمى دارد ولى در باطن چنين نيست، روح آن «استبداد» و ظاهر آن «دموكراسى» است!
اين تفاوت ظاهر و باطن نيز دو گانه است گاه فرد يا افراد خودكامه اى آشكارا در روند انتخابات دخالت مى كنند و مردم را با فشار به پاى صندوقهاى رای مى فرستند و يا با آراء تقلبى، صندوقها را پر مى كنند، تا افراد مورد نظر خود را از صندوق بيرون آورند. و گاه اين دخالت به طور مرموز، و حتى ناآگاهانه صورت مى گيرد به طورى كه افراد ساده لوح و خوش باور، تصور مى كنند انتخاب به صورت كاملا آزاد صورت گرفته، در حالى كه چنين نبوده است؛ زيرا گروه اندكى كه داراى ثروت و امكانات فراوان هستند وسايل ارتباط جمعى را در اختيار مى گيرند، و با ظرافت تمام و استفاده از دقايق روانشناسى افراد مورد نظرشان را به گونه اى تبليغ مى كنند كه غالب مردم تصور مى كنند اينها افرادى انديشمند، دلسوز، عالم، آگاه، مدير و مدبر همچون فرشتگان آسمانند! در حالى كه واقعاً مزدورانى هستند كه در خدمت آن گروه ثروتمند پرنفوذ و سودپرست قرار گرفته اند. در اين گونه جوامع كه نمونه هاى فراوانى در اروپا و به ويژه آمريكا دارد حكومت در واقع، نوعى استبداد و ظالمانه است كه در لباس دموكراسى و حكومت مردمى عرضه مى شود.
3ـ حكومت الهى، و آن حكومتى است كه نه بر محور اراده فرد يا افراد مى چرخد، و نه بر محور اراده اكثريت مردم، بلكه بر اساس اراده الله است، و به يقين خداوند اراده اى جز تأمين مصالح واقعى بندگانش ندارد، اين نوع حكومت در حكومت انبياء و جانشينان راستين آنها و كسانى كه خط انبياء را ادامه مى دهند ديده مى شود، و در دنيا بسيار كم است.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.