پاسخ اجمالی:
طبق آیات قرآن، ياران خدا وقتى كه به حكومت برسند راه رسيدن به قرب پروردگار، عدالت اجتماعى و گسترش نيكى ها و خوبيها را فراهم مى سازند. حاكميت دين و قوانين الهى بر همه اجتماع، امنيت كامل در همه جا، عبادت خالصانه، تعليم و تربيت، تأمين آزادى هاى انسانى، اقامه عدل و داد و تأمين عدالت اجتماعى در تمام سطوح جامعه، فراهم ساختن امنيت اجتماعى، فراهم كردن مقدمات بندگى خدا و سير الى الله و تكامل انسانى و رسيدن به مقام قرب الهى از جمله اهداف حكومت اسلامی است.
پاسخ تفصیلی:
در برخي از آيات قرآن، اهداف حكومت اسلامی اينگونه بيان شده است:
1ـ قرآن می فرمايد: «اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الاَرْضِ اَقامُوا الصَّلوةَ وَ آتَوا الزَّكاةَ وَ اَمَرُوا بِالْمَعْروفِ وَ نَهَوا عَنِ الْمُنكَرِ»(1)؛ (همان کسانى که هرگاه در زمین به آنها قدرت ببخشیم، نماز را برپا مى دارند، و زکات مى دهند، و امر به معروف و نهى از منکر مى کنند). تعبير به «مَكَّنّاهُمْ فِى الاَرْضِ» به معنى قدرت بخشيدن به آنها در روى زمين است، ولى اين تعبير در بسيارى از آيات قرآن در خصوص قدرت حكومت به كار رفته، چنانكه در سوره يوسف در دو آيه مى خوانيم: «وَ كَذلِكَ مَكَّنا لِيُوسُفَ فِى الاَرْضِ»(2) و در مورد ذوالقرنين آمده است: «اِنّا مَكَّنّا لَهُ فِى الاَرْضِ وَ آتَيْناهُ مِنْ كُلِّ شَيْئ سَبَباً»(3)؛ (ما به او در روى زمين قدرت و حكومت داديم، و اسباب هر چيزى را در اختيارش نهاديم).
بنابراين مفهوم آيه چنين مى شود كه ياران خدا هنگامى كه به حكومت رسيدند از يك سو راه را براى رسيدن به قرب پروردگار _كه يكى از مظاهر آشكار آن نماز است_ هموار مى سازند، و از سوى ديگر راه را براى عدالت اجتماعى كه يك وسيله بارز آن اداء زكات است مى گشايند، و از سوى سوّم با هر گونه مفسده اجتماعى مبارزه كرده، عوامل گسترش نيكى ها و خوبيها را در جامعه _كه يك وسيله مهم آن امر به معروف و نهى از منكر است_ فراهم مى سازند. اگر فرض كنيم كه تعبير به «مَكَّنا» به معنى هر گونه قدرت بخشيدن بوده باشد باز دلالت آيه بر مقصود ما روشن است؛ زيرا حكومت بارزترين نمونه قدرت است، مرحوم علاّمه «طباطبايى» در ذيل اين آيه مى گويد: منظور از تمكين در ارض، قدرت بخشيدن به آنهاست كه هر چه را از امور مربوط به زندگى اراده كنند انجام دهند بى آنكه كسى مانع آنها گردد.(4) آيا چنين قدرتى جز از طريق به دست آوردن حكومت امكان پذير مى باشد؟ در تفسير «قرطبى» اين معنى با صراحت بيشترى آمده است؛ زيرا جمله «اَلَّذينَ اِنْ مَكَّنّاهُمْ فِى الاَرْضِ» را به معنى امر و صاحبان حكومت تفسير كرده است.(5) اصولا امر به معروف و نهى از منكر كه در آيه فوق آمده چنانكه در مباحث فقهى نيز آمده است داراى مراحل مختلفى است كه يك مرحله آن منحصراً در اختيار حكومت است.
2ـ در قرآن درباره حكومت صالحان چنين آمده است: «وَعَدَ اللهُ الَّذينَ آمَنُوا مِنْكُمْ وَ عَمِلُوا الصّالِحاتِ لَيَسْتَخْلِفَنَّهُمْ فِى الارْضِ كَما اسْتَخْلَفَ الَّذينَ مِنْ قَبْلِهِمْ وَ لَيمَكِّنَنَّ لَهُمْ دينَهُمْ الَّذِى ارْتَضى لَهُمْ و لَيُبَدِّلَنَّهُمْ مِّنْ بَعْدِ خَوْفِهِمْ أمْناً يَعْبُدُونَنَى لايُشْرِكُونَ بى شَيْئاً»(6)؛ (خداوند به کسانى از شما که ایمان آورده و کارهاى شایسته انجام داده اند وعده داده است که به یقین، خلافت روى زمین را به آنان خواهد داد، همان گونه که به پیشینیان آنها خلافت بخشید؛ و دین و آیینى را که براى آنان پسندیده، بر ایشان پابرجا و ریشه دار خواهد ساخت؛ و ترسشان را به امنیت و آرامش مبدّل مى کند، [بگونه اى] که فقط مرا مى پرستند و چیزى را همتاى من قرار نخواهند داد). در اين آيه بعد از آنكه خداوند به مؤمنان صالح العمل وعده خلافت و حكومت مى دهد، آن را با چند جمله تعقيب مى كند كه در واقع به منزله اهداف اين حكومت است، نخست تمكين و قدرت بخشيدن به دين الهى و حاكميت آن بر پهنه اجتماع، و ديگر از ميان برداشتن ناامنى ها و تبديل آن به امنيت اجتماعى كامل و ديگر عبادت خالى از هر گونه شرك. و به اين ترتيب اهداف حكومت طبق اين بيان عبارتند از:
1) حاكميت دين و قوانين الهى بر همه اجتماع.
2) استقرار و امنيت كامل در همه جا.
3) عبادت خالصانه پروردگار و برچيده شدن آثار شرك و بت پرستى.
و در واقع هدف نهایی همان تكامل انسان و سير الی الله است كه استقرار امنيت و حاكميت قوانين الهى مقدّمه وصول به آن محسوب مى شود.
3ـ در قرآن خطاب به حضرت داوود(علیه السلام) پيامبر بزرگ الهى مى خوانيم: «يا داوُودُ اِّنا جَعَلْناكَ خَليفَةً فِى الاَرضِ فَاحْكُمُ بَيْنَ النّاسِ بِالْحَقِّ»(7)؛ (اى داود! ما تو را خلیفه [و نماینده خود] در زمین قرار دادیم؛ پس در میان مردم بحق داورى کن). در اين آيه به روشنى نتيجه خلافت و حكومت در زمين را احقاق حقوق مى شمرد، و به تعبير ديگر جلوگيرى از هر گونه تجاوز و تعدى و گرفتن حق ضعيفان و محرومان از زورمندان و اقويا.
بديهى است اين تنها هدف حكومت داوود يا پيامبران بنى اسرائيل نبود، بلکه اين يكى از اهداف مهم هر گونه حكومت الهى در هر زمان و هر مكان است. درست است كه حكم كردن در بسيارى از آيات قرآن به معنى قضاوت و داورى آمده، اما با توجه به اينكه در آغاز آيه سخن از خلافت در روى زمين است روشن مى شود كه هر گونه حاكميت به عدل در مفهوم جامع آيه درج است. از اين گذشته قضاوت نيز يكى از شئون حكومت است. شبيه همين معنى در قرآن آمده است، آنجا كه مى فرمايد: «اِنَّ اللهَ يَأْمُرُكُمْ اَنْ تُؤَدّوا الاَماناتِ اِلى اَهْلِها وَ اِذا حَكَمْتُمْ بَيْنَ النّاسِ اَنْ تَحْكُمْوا بِالْعَدْلِ»(8)؛ (خداوند به شما فرمان مى دهد كه امانتها را به صاحبانش بدهید و هنگامى كه در ميان مردم داورى مى كنيد به عدالت داوری كنيد).
در روايات متعددى كه در تفسير اين آيه نازل شده است با صراحت آمده كه منظور از اين امانت همان مقام ولايت است كه هر امامى به امام بعد از خود مى سپارد هر چند در ساير امانات نيز جارى مى شود(9) به خصوص اينكه در بعضى از اين روايات آمده است كه مخاطب در آيه، حكّام و اُمرا هستند(10) و اين نشان مى دهد كه حكومت به عدل در آيه فوق تنها به معنى داورى و قضاوت نيست، بلكه هر گونه حاكميت عادلانه را شامل مى شود.
4ـ اصولا تمام آيات و رواياتى كه هدف بعثت انبياء را به عنوان تعليم و تربيت و تزكيه نفوس و اقامه قسط در ميان مردم و رفع اغلال و شكستن زنجيرهاى اسارت ذكر مى كند، در واقع اهداف تشكيل حكومتهاى الهى را نيز بيان مى كند زيرا حكومتهاى الهى مقدمه و ابزارى هستند براى تأمين اهداف بعثت انبياء، و به اين ترتيب اهداف حكومتهاى الهى را مى توان در امور زير خلاصه كرد:
1) تعليم و تربيت و رشد جامعه در جنبه هاى علمى و اخلاقى.
2) تأمين آزادى هاى انسانى، و نفى هر گونه اسارت و استعمار بشر به وسيله بشر خواه در جنبه هاى فكرى باشد يا سياسى و نظامى و اقتصادى.
3) اقامه عدل و داد و تأمين عدالت اجتماعى در تمام سطوح جامعه.
4) فراهم ساختن امنيت اجتماعى به عنوان مقدمه اى براى وصول به اهداف ديگر.
5) فراهم كردن مقدمات بندگى خدا و سير الى الله و تكامل انسانى و رسيدن به مقام و قرب الهى كه به اصطلاح «غايَةُ الْغاياتِ وَ مُنْتَهى الرَّغَباتِ» است.
اين بحث را با سخنى از اميرمؤمنان على(عليه السلام) كه در آغاز فرمان مالك اشتر آمده و اهداف حكومت اسلامى در آن به روشنى ترسيم شده است پايان مى دهيم، آنجا كه فرمود: «هذا ما اَمَرَ بِهِ عَبدُاللهِ عَلىّ اَميرِالْمُؤمِنينَ، مالِكَ بْنَ الْحارِثِ الأشْتَرَ فى عَهْدِهِ اِلَيْهِ حينَ وَلاهِ مِصْرَ، جَبايَةَ خَراجِها، وَ جِهادِ عَدُوَّها وَ اسْتِصْلاحَ اَهْلِها وَ عِمارَةَ بِلادِها»(11)؛ (اين دستورى است كه بنده خدا على(عليه السلام) به مالك بن حارث اشتر در فرمانش به او صادر كرده است، زمانى كه وى را زمامدار و والى كشور مصر قرار داد تا مالياتهاى آن سرزمين را جمع آورى كند و با دشمنان آن كشور بجنگد، به اصطلاح اهلش همت گمارد، و به عمران و آبادى شهرهاى آن بپردازد). بدين ترتيب عمران و آبادى بلاد و اصلاح حال مردم و جهاد با دشمنان و تقويت بيت المال به عنوان پشتوانه اى براى انجام اين امور، به عنوان اهداف اين حكومت شمرده شده است، ولى چنانكه اشاره شد اينها اهدافى است كه در مرحله اول قرار دارد اما اهداف نهايى و اصلى همان تعليم و تربيت و تهذيب نفوس و سير الى الله است.(12)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.