پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) درباره پنهان کردن عیوب مردم به فرماندار خود مي فرمايد: «بايد دورترين رعايا به تو و مبغوض ترين آنها در نزد تو كسانى باشند كه بيشتر در جستجوى عيوب مردمند. زيرا در مردم عيوبى وجود دارد و والى از همه سزاوارتر است كه آنها را بپوشاند، بنابراين لازم است عيوبى را كه بر تو پنهان است آشكار نسازى. وظيفه تو اين است كه آنچه را بر تو ظاهر گشته اصلاح كنى و آنچه از تو مخفى مانده خدا درباره آن داورى مى كند تا آنجا كه در توان دارى عيب پوشى كن تا خدا عيوبت را كه دوست دارى از رعيتت مخفی باشد، بپوشاند».
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از عهدنامه مالک اشتر عمدتا درباره عيب پوشى والى نسبت به رعيت سخن مى گويد و تأكيد مي ورزد كه وظيفه او تنها مبارزه با عيوب ظاهر است و بايد از تجسس و پرداختن عيوب باطن و از كسانى كه او را تشويق به اين كار مى كنند بپرهيزد. مى فرمايد: (بايد دورترين رعايا به تو و مبغوض ترين آنها در نزد تو كسانى باشند كه بيشتر در جستجوى عيوب مردمند)؛ «وَ لْيَكُنْ أَبْعَدَ رَعِيَّتِكَ مِنْكَ وَ أَشْنَأَهُمْ(1)عِنْدَكَ، أَطْلَبُهُمْ لِمَعَايِبِ النَّاسِ».
معمولاً در اطراف زمامداران گروهى از عيب جويان حاضر مى شوند و براى تقرب به والى و زمامدار عيوب و خيانت هاى اين و آن را شرح مى دهند آبروى افراد را مى برند و ذهن والى را به آنها مشوش مى كنند و او را گرفتار سوء ظن نسبت به هركس مى سازند. امام(عليه السلام) مى فرمايد: بايد اين گروه را از خود دور كنى كه مايه نابسامانى حكومتند؛ از يك سو ايجاد اختلاف در ميان مردم مى كنند و از سويى ديگر رابطه زمامداران را با توده هاى ملت سست مى سازند و از سوى سوم بذر بدبينى و سوء ظن را در همه جا مى پاشند. آرى بايد چنان باشد كه هيچ كس تصور نكند با عيب جويى از اين و آن به والى تقرب پيدا مى كند.
سپس امام براى تأكيد و تأييد اين سخن به استدلال پرداخته مى افزايد: (زيرا در [غالب] مردم عيوبى وجود دارد [كه از نظرها پنهان است و] والى از همه سزاوارتر است كه آنها را بپوشاند، بنابراين لازم است عيوبى را كه بر تو پنهان است آشكار نسازى)؛ «فَإِنَّ فِي النَّاسِ عُيُوباً، الْوَالِي أَحَقُّ مَنْ سَتَرَهَا، فَلاَتَكْشِفَنَّ عَمَّا غَابَ عَنْكَ مِنْهَا». در ادامه مى افزايد: (وظيفه تو تنها اين است كه آنچه را بر تو ظاهر گشته اصلاح كنى و آنچه از تو مخفى مانده است خدا درباره آن داورى مى كند)؛ «فَإِنَّمَا عَلَيْكَ تَطْهِيرُ مَا ظَهَرَ لَكَ وَاللهُ يَحْكُمُ عَلَى مَا غَابَ عَنْكَ».
پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرموده است: «لاَيُبْلِغْنِي أَحَدٌ مِنْكُمْ عَنْ أَصْحَابِي شَيْئاً فَإِنِّي أُحِبُّ أَنْ أَخْرُجَ إِلَيْكُمْ وَ أَنَا سَلِيمُ الصَّدْرِ»(2)؛ (هيچ يك از شما عيوب [پنهانى] ياران مرا براى من نقل نكند؛ زيرا من دوست دارم به همه شما خوش بين باشم). آنچه امام(عليه السلام) در اين بخش از سخنان خود بيان فرموده اشاره به اين حقيقت دارد كه بالاخره غالب مردم داراى نقاط ضعفى هستند كه بر ديگران پوشيده است. اگر اين نقاط ضعف آشكار گردد هم مردم به يكديگر بدبين مى شوند و هم والى به آنها بدبين مى گردد و اين بدبينى كه در حديث پيامبر نيز به آن اشاره شد، رشته اتحاد آنها را پاره مى كند و امكان همكارى صميمانه آنها را به يكديگر و همه را با والى سلب مى نمايد. به همين دليل قرآن مجيد صريحا از تجسس و تفحص از عيوب پنهانى نهى كرده و مى فرمايد: «وَ لاتَجَسَّسوا».(3)
وظيفه والى آن است كه اگر كسى پرده درى كند و آشكارا دست به كارهاى خلاف زند و عيوب خويش را جسورانه ظاهر نمايد به اصلاح آن از طرق مسالمت آميز بپردازد و اگر از اين راه موفق نشد شدت عمل به خرج دهد و حدود الهى را كه در حكم جراحى لازم براى پيكر اجتماع است، اجرا كند. سپس امام(عليه السلام) براى تكميل اين سخن از راه ديگرى وارد مى شود و مى فرمايد: (تا آنجا كه در توان دارى عيب پوشى كن تا خدا عيوب تو را كه دوست دارى از رعيتت پنهان باشد بپوشاند)؛ «فَاسْتُرِ الْعَوْرَةَ مَا اسْتَطَعْتَ يَسْتُرِ اللهُ مِنْكَ مَا تُحِبُّ سَتْرَهُ مِنْ رَعِيَّتِكَ». اشاره به اينكه درباره ديگران عيب پوش باش تا خدا عيوب تو را مستور دارد. اين پاداش الهى در دنياست. در آخرت نيز پاداشى مهم تر و عالى تر در انتظار عيب پوشان است.
در روايتى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) مى خوانيم: «مَنْ سَتَرَ أَخاهُ في فاحِشَة رَآها عَلَيْهِ سَتَرَهُ اللهُ فِى الدُّنْيا وَ الاْخِرَةِ»(4)؛ (كسى كه كار بدى از برادر مسلمانش ببيند و آن را مستور دارد خداوند عيب او را در دنيا و آخرت مستور خواهد داشت). در حديث ديگرى از همان حضرت مى خوانيم: «كَانَ بِالْمَدِينَةِ أَقْوَامٌ لَهُمْ عُيُوبٌ فَسَكَتُوا عَنْ عُيُوبِ النَّاسِ فَأَسْكَتَ اللهُ عَنْ عُيُوبِهِمُ النَّاسَ فَمَاتُوا وَ لاَعُيُوبَ لَهُمْ عِنْدَ النَّاس»(5)؛ (در مدينه گروه هايى بودند كه عيوبى داشتند؛ ولى عيوب ديگران را پوشاندند خداوند هم عيوب آنها را از مردم پوشاند، لذا هنگامى كه از دنيا رفتند مردم هيچ عيبى بر آنها نمى گرفتند).
سپس امام(عليه السلام) در ادامه چهار دستور ديگر در اين بخش از عهدنامه به مالك اشتر مى دهد، نخست مى فرمايد: (عقده آنها را كه كينه دارند [با برخورد خوب و محبّت آميز] بگشا)؛ «أَطْلِقْ عَنِ النَّاسِ عُقْدَةَ كُلِّ حِقْد(6)». روشن است كه عوامل مختلفى ممكن است مردم را درباره والى كينه توز كند. والى بايد بيدار و هشيار باشد و اين كينه ها را كه در سينه ها نهفته است با رفتار نيك و بزرگوارانه برطرف سازد و عقده گشايى كند. اين احتمال نيز در تفسير اين جمله داده شده كه كينه هاى درون خود را نسبت به مردم رها كند و اگر كسى كار خلافى كرد به دل نگيرد و فراموش كند. از قديم گفته اند كارهاى خوبى را كه مردم درباره شما مى كنند فراموش نكنيد و به موقع جبران نماييد و كارهاى بد آنها را به فراموشى بسپاريد و در مقام انتقام برنياييد؛ ولى معناى اوّل مناسب تر است.
در دستور دوم مى افزايد: (و اسباب عداوت و دشمنى را درباره خود قطع كن)؛ «وَ اقْطَعْ عَنْكَ سَبَبَ كُلِّ وِتْر(7)»، زيرا مى دانيم عداوت ها معمولاً بى سبب نيست؛ يا نتيجه بدرفتارى است يا تضييع حقوق يا خودبزرگ بينى و امثال آن. هنگامى كه اين اسباب قطع گردد دشمنى ها به دوستى مبدل مى شود. در سومين دستور مى فرمايد: (از آنچه براى تو روشن نيست تغافل كن)؛ «وَ تَغَابَ(8)عَنْ كُلِّ مَا لايَضِحُ(9)لَكَ». اشاره به اينكه اصرار بر جستجوگرى در كار مردم نداشته باش و در جزئيات، خود را به فراموشكارى و تغافل بزن؛ زيرا پرداختن به جزئيات، انسان را از پرداختن به امور كلى و مهم بازمى دارد و به اختلافات و كينه ها و عداوت ها دامن مى زند.
در چهارمين و آخرين دستور مى فرمايد: (و در تصديق سخن چينان شتاب مكن؛ زيرا سخن چين خيانت پيشه است، هرچند در لباس ناصحان ظاهر شود)؛ «وَ لاَتَعْجَلَنَّ إِلَى تَصْدِيقِ سَاع(10) فَإِنَّ السَّاعِيَ غَاشٌّ(11)وَ إِنْ تَشَبَّهَ بِالنَّاصِحِينَ». مى دانيم سخن چين كسى است كه با خبررسانى درست و نادرست در ميان افراد آنها را به جان هم مى اندازد و بذر عداوت را در سرزمين سينه ها مى پاشد. از قديم گفته اند:
ميان دو كس جنگ چون آتش است *** سخن چينِ بدبخت، هيزم كش است.
به عكس، اسلام اجازه مى دهد براى صلح دادن افراد حتى دروغ بر زبان جارى كنند و به تعبير ديگر آب بر آن آتش بريزند نه آنكه هيزمى بر آن بيافزايند. در حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) مى خوانيم: «أَلاَ أُنَبِّئُكُمْ بِشِرَارِكُمْ قَالُوا بَلَى يَا رَسُولَ اللهِ قَالَ الْمَشَّاءُونَ بِالنَّمِيمَةِ الْمُفَرِّقُونَ بَيْنَ الاَْحِبَّةِ الْبَاغُونَ لِلْبُرَآءِ الْمَعَايِبَ»(12)؛ (آيا به شما شرورترين مردم را معرفى كنم؟ عرض كردند آرى يا رسول الله فرمود: آنها سخن چينانى هستند كه در ميان دوستان جدايى مى افكنند و پاكان را متهم به عيوب مى سازند).
با مطالعه آنچه امام(عليه السلام) در اين بخش در مورد عيب پوشى واليان و طرد عيب جويان و سخن چينان بيان فرموده، اين سؤال مطرح مى شود كه چرا پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) و شخص امام اميرالمؤمنين(عليه السلام) عيون و خبرچينانى داشتند كه در اقصا نقاط بلاد اسلام خبرهاى آشكار و پنهانى امرا و كارگزاران و واليان را به آنها مى رساندند آيا اين كار بر خلاف عيب پوشى نيست؟ اضافه بر اين در دستورات اسلام آمده است كه اگر كسى با شما درباره شخصى مشورت كند چنانچه عيوبى پنهانى از او سراغ داريد براى او بازگو كنيد و آن را از مسأله غيبت مستثنا دانسته اند. پاسخ اين سؤال چندان پوشيده نيست؛ زيرا سخن از عيب پوشى درباره عيوب خصوصى و شخصى است كه در سرنوشت جامعه تأثير ندارد يا تأثير بسيار كمى دارد؛ ولى هنگامى كه پاى مصالح جامعه و نظام كشور اسلام به ميان مى آيد و سخن از توطئه ها و افشاى آنها در ميان باشد، حكم ديگرى دارد. به يقين بايد تحقيق و تجسس كرد و خبررسانى داشت مبادا به سبب آن، ضرر و زيان گسترده اى دامان گروهى را بگيرد و گاه خون هايى ريخته شود و اموال و اعراضى بر باد رود. اينجا جاى عيب پوشى و ستّاريت نيست.
همچنين هرگاه مسلمانى مى خواهد به كارى اقدام كند؛ خواه مربوط به ازدواج باشد يا شراكت در امر تجارت يا انتخاب شخصى براى كارمندى و معاونت و در اين باره از شخص مطلعى تحقيق كند و به مشورت با او بنشيند، پنهان كردن امورى كه تأثير در آن امر دارد نوعى خيانت است و شخصى كه طرف مشورت واقع مى شود حق ندارد در اين امر با كتمان عيوب خيانت كند. به اين ترتيب حد فاصل ميان عيب پوشى و خبررسانى در امور اجتماعى و در مقام مشورت روشن مى شود.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.