پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در تبیین وظایف کارگزاران خراج می فرمایند: «شما خزانه داران رعيّت و وكلاى امّت و سفيران ائمه و پيشوايان هستيد». این سخن امام اشاره به سه مسئوليت مهم آنها دارد. نخست کارگزاران را خازن رعيّت، به معنى حافظ اموال مردم دانسته تا در مصارفش صرف شود. ديگر اينكه آنها وكيلان امّتند تا حقوق مردم را از كسانى كه حق بر ذمه آنهاست به طور كامل بگيرند. سوم اينكه آنها سفيران امامان هستند كه بايد با همان اخلاق و روش پيشوايان با مردم رفتار كنند، بنابراين هم اخذ حقوق مى كنند و هم حفظ آن و هم با اخلاق حسنه با آنان رفتار مى كنند.
پاسخ تفصیلی:
امام(عليه السلام) در بخشی از نامه 51 نهج البلاغه پس از بيان يك سلسله كليات، انگشت روى جزئيات مسائل گذارده و اوامر و نواهى خاصى براى كارگزاران خراج صادر مى فرمايد. در آغاز چنين مى گويد: (حال كه چنين است انصاف را از سوى خود نسبت به مردم رعايت كنيد و در برابر نيازمندى هايشان [كه پاسخ گفتن به آن مشكلاتى دارد] صبر و شكيبايى به خرج دهيد؛ زيرا شما خزانه داران رعيّت و وكلاى امّت و سفيران ائمه و پيشوايان هستيد)؛ «فَأَنْصِفُوا النَّاسَ مِنْ أَنْفُسِكُمْ وَ اصْبِرُوا لِحَوَائِجِهِمْ، فَإِنَّكُمْ خُزَّانُ الرَّعِيَّةِ وَ وُكَلاَءُ الاُْمَّةِ وَ سُفَرَاءُ الاَْئِمَّةِ».
منظور از انصاف از سوى خود ـ همان گونه كه در روايات وارد شده است ـ اين است كه آنچه براى خود مى پسندند براى آنها بپسندند و آنچه براى خويش ناخوش مى دارند براى آنها ناخوش دارند يا به تعبير ديگر همان گونه كه حق خود را از آنها مى گيرند، حقوق آنها را نيز به آنها بپردازند. در حديثى مى خوانيم مردى اعرابى خدمت پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) آمد در حالى كه پيامبر سوار بر مركب به سوى يكى از غزوات در حركت بود. آن مرد عرب، ركاب پيغمبر را گرفت و عرض كرد: «يَا رَسُولَ اللهِ عَلِّمْنِي عَمَلاً أَدْخُلُ بِهِ الْجَنَّةَ»؛ (اى رسول خدا! عملى به من ياد ده كه اگر انجام دهم داخل بهشت شوم). پيغمبر اكرم(صلى الله عليه و آله و سلم) فرمود: «مَا أَحْبَبْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَأْتِهِ إِلَيْهِمْ وَ مَا كَرِهْتَ أَنْ يَأْتِيَهُ النَّاسُ إِلَيْكَ فَلاَ تَأْتِهِ إِلَيْهِمْ»؛ (آنچه دوست دارى مردم براى تو انجام دهند براى آنان انجام ده و آنچه دوست ندارى كه مردم درباره تو انجام دهند درباره آنها انجام نده). اين را فرمود و اضافه كرد: «خَلِّ سَبِيلَ الرَّاحِلَةِ»(1)؛ (دست از مركب بردار و آن را به حال خود واگذار[يعنى تمام خواسته تو در اين دو جمله بود]).
امام(عليه السلام) در جمله هاى بالا سه منصب براى عاملان خراج بيان فرمود كه اشاره به سه مسئوليت مهم آنهاست. نخست خازن رعيّت، به معناى حافظ اموال آنها بودن تا در مصارفش صرف شود. ديگر اينكه آنها وكيلان امّتند كه مفهومش آن است كه حقوق مردم را از كسانى كه حق بر ذمه آنهاست به طور كامل دريافت مى دارند. سوم اينكه آنها سفيران امامان هستند كه بايد با همان اخلاق و روش پيشوايان بزرگ با مردم رفتار كنند، بنابراين هم اخذ حقوق مى كنند و هم حفظ آن و هم با اخلاق حسنه با آنان رفتار مى كنند.
آن گاه امام(عليه السلام) آنها را از شش چيز نهى مى كند. در نخستين نهى مى فرمايد: (هيچ كس را به سبب عرض حاجتش شرمنده نسازيد)؛ «وَ لاَتُحْشِمُوا(2)أَحَداً عَنْ حَاجَتِهِ». يعنى چنان با مردم رفتار كنيد كه از عرض حاجت خود شرمنده نشوند. مثلاً اگر بعضى گوسفندان آنها مورد علاقه آنهاست يا بعضى از بخش هاى زراعت مورد توجّه آنهاست، چنان با آنها رفتار كنيد كه بتوانند مقصود خود را اظهار دارند و خراج و زكات را از بخش ديگر مطالبه كنيد.
حضرت در دومين نهى خود مى فرمايد: (و كسى را از خواسته [مشروعش] باز مداريد)؛ «وَ لاَحْبِسُوهُ عَنْ طَلِبَتِهِ». اشاره به اينكه اگر آنها در نحوه تقسيم اموال و اخذ خراج، خواسته هاى مشروعى داشته باشند آنها را رعايت كنيد. در سومين نهى، آنها را از گرفتن وسايل ضرورى زندگى (و به اصطلاح مستثنيات دين) باز مى دارد و مى فرمايد: (و هرگز براى گرفتن خراج از بدهكار، لباس تابستانى يا زمستانى و يا مركبى كه با آن به كارهايشان مى رسند و يا برده اى را [كه از كمك او براى زندگى بهره مى گيرند] به فروش نرسانيد)؛ «وَ لاَتَبِيعُنَّ لِلنَّاسِ فِي الْخَرَاجِ كِسْوَةَ شِتَاء وَ لاَصَيْف وَ لاَدَابَّةً يَعْتَمِلُونَ عَلَيْهَا وَ لاَعَبْداً». اين دستور يكى از احكام كاملا انسانى اسلام است كه اجازه نمى دهد حتى از بدهكاران، ضروريات زندگى آنها را براى اداى دين بستانند؛ بلكه اگر مال ديگرى دارد از آن بايد بهره گرفت و اگر ندارد بايد به او مهلت داد تا زمانى كه قدرت بر اداى دين خود پيدا كند.
در چهارمين نهى مى فرمايد: (كسى را براى گرفتن درهمى تازيانه نزنيد)؛ «وَ لاَتَضْرِبُنَّ أَحَداً سَوْطاً لِمَكَانِ دِرْهَم». به بيان ديگر به هنگام اخذ حق بيت المال هر گونه خشونتى ممنوع است و تجربه نشان داده كه خشونت ها نتيجه منفى در اداى ديون دارد و به عكس محبّت و ملاطفت، درآمد بيت المال را فزون تر مى سازد. تعبير به «درهم» ممكن است اشاره به اموال كم باشد؛ يعنى در جزئيات به مردم سخت گيرى نكنيد. بعضى از شارحان احتمال داده اند كه درهم در اينجا به معناى جنس مال است يعنى براى اخذ اموال مردم را در فشار قرار ندهيد.
امام(عليه السلام) در پنجمين نهى مى فرمايد: (هرگز به مال احدى از مردم چه مسلمان باشد و چه غير مسلمانى كه در پناه اسلام است، دست نزنيد (و آن را به تملك بيت المال در نياوريد) مگر اينكه اسب يا سلاحى باشد كه براى تجاوز به مسلمانان به كار گرفته مى شود [در اين صورت مى توانيد آن وسايل را مصادره كنيد]؛ زيرا براى مسلمان سزاوار نيست كه چنين وسايلى را در دست دشمنان اسلام باقى بگذارد تا سبب نيرومندى آنها بر ضد مسلمانان گردد)؛ «وَ لاَتَمَسُّنَّ مَالَ أَحَد مِنَ النَّاسِ، مُصَلّ وَ لاَمُعَاهَد(3)، إِلاَّ أَنْ تَجِدُوا فَرَساً أَوْ سِلاَحاً يُعْدَى بِهِ عَلَى أَهْلِ الاِْسْلاَمِ، فَإِنَّهُ لاَيَنْبَغِي لِلْمُسْلِمِ أَنْ يَدَعَ ذَلِكَ فِي أَيْدِي أَعْدَاءِ الاِْسْلاَمِ، فَيَكُونَ شَوْكَةً عَلَيْهِ».
اين جمله اشاره به منافقان و افراد نفوذى است كه مركب سوارى و سلاحى دارند و آن را در اختيار دشمنان اسلام قرار مى دهند. در اين موارد مى توان اين وسايل را از آنان گرفت بى آنكه قيمت آنها پرداخته شود؛ چرا كه پرداخت قيمت باز هم آنها را بر تجديد همان برنامه قوّت و قدرت مى دهد. در واقع اين دستور نوعى مصادره مشروع است كه امام(عليه السلام) درباره افراد استثنايى اجازه داده است؛ ولى اموال ساير مسلمانان و غير مسلمانانى كه اهل ذمه هستند بايد محترم شمرده شود. درست است كه اين موضوع، ارتباطى به مسأله خراج ندارد؛ ولى در واقع يك وظيفه اضافى است كه گاهى عاملان خراج با آن مواجه مى شوند و بايد انجام دهند.
در فقه اسلامى در باب «مكاسب محرّمه» بحثى درباره حرمت كمك به ظالمان و نيز بحثى درباره عدم جواز فروش اسلحه به دشمنان اسلام آمده است كه با دلايل عام و خاص از اين مسأله نهى شده و مفهوم اين آيات و روايات اين است كه اگر سلاح يا مركبى در دست كسى ببينيم كه در آينده نزديك به دشمنان اسلام سپرده مى شود و بر ضد مسلمانان از آن كمك مى گيرند بايد جلوى آن را گرفت و اين همان چيزى است كه امام(عليه السلام) در اين دستور بيان فرموده است و به بيان ديگر اين كار نوعى نهى از منكر عملى است.
سرانجام در ششمين نهى مى فرمايد: (هرگز از نصيحت و اندرز به خويشتن [و به يكديگر] و از خوش رفتارى با سپاهيان و كمك به رعيّت و تقويت دين خدا خوددارى مكنيد)؛ «وَ لاَتَدَّخِرُوا(4)أَنْفُسَكُمْ نَصِيحَةً وَ لاَالْجُنْدَ حُسْنَ سِيرَة وَ لاَ الرَّعِيَّةَ مَعُونَةً وَ لاَ دِينَ اللهِ قُوَّةً».(5) در اينجا امام(عليه السلام) در يك جمله به صورت نهى آنها را به چهار امر دستور مى دهد. نصيحت و خيرخواهى به يكديگر، خوش رفتارى با سپاه اسلام، كوشش در راه كمك به رعايا و تلاش در طريق تقويت دين مبين اسلام. با توجّه به اينكه مخاطب در اين جمله كارگزاران خراجند روشن مى شود كه آنها در مسير انجام مأموريت خود بايد مراقب تكاليف ديگرى كه بر عهده دارند نيز باشند. بعضى از شارحان در جمله «لاَتَدَّخِرُوا أَنْفُسَكُمْ نَصِيحَةً» انفس را به معناى خويشتن و بعضى به معناى يكديگر تفسير كرده اند و معناى دوم مناسب تر به نظر مى رسد. به يقين اگر كارگزاران خراج اين وظايف چهارگانه را انجام دهند؛ يعنى هم يكديگر را به وظيفه شناسى توصيه كنند و هم برخورد آنها با لشكر اسلام و با رعايا خوب باشد و هم تمام نيّتشان بر تقويت دين خدا استوار گردد، جامعه اسلامى شاهد پيشرفت هاى مهمى خواهد بود.
آن گاه امام(عليه السلام) در پايان اين نامه آخرين دستور خويش را به اين صورت بيان مى كند و مى فرمايد: (در راه خدا آنچه را بر شما واجب است انجام دهيد؛ زيرا خداوندِ سبحان، از ما و شما خواسته است با تمام توان شكر او را بجا بياوريم و آيين او را تا آنجا كه در قدرت داريم يارى كنيم و هيچ قدرتى [براى انجام اين امور] جز به كمك خداوند بزرگ نيست)؛ «وَ أَبْلُوا(6) فِي سَبِيلِ اللهِ مَا اسْتَوْجَبَ عَلَيْكُمْ، فَإِنَّ اللهَ سُبْحَانَهُ قَدِ اصْطَنَعَ(7)عِنْدَنَا وَ عِنْدَكُمْ أَنْ نَشْكُرَهُ بِجُهْدِنَا وَ أَنْ نَنْصُرَهُ بِمَا بَلَغَتْ قُوَّتُنَا وَ لاَقُوَّةَ إِلاَّ بِاللهِ الْعَلِيِّ الْعَظِيمِ». اشاره به اينكه براى موفقيّت در انجام همه اين دستورات تكيه بر خدا كنيد و از ذات پاكش يارى بطلبيد. تعبير به «فَإِنَّ اللهَ»؛ (با فاء تفريع) اشاره به اين است كه انجام اين امور همه نوعى شكر نعمت هاى خداست و ما در برابر الطاف پروردگار مديون هستيم كه اين وظايف را انجام دهيم.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.