پاسخ اجمالی:
حضرت علی(ع) در نامه ای به محمد بن ابی بكر درباره عزلش از فرماندارى «مصر» و قرار دادن مالك اشتر به جاى او نوشت: «اين كار من، به اين جهت كه تو در تلاش خود كُندى كرده اى و یا براى اينكه جديت بيشترى به خرج دهى نبوده [بلكه مصالح ديگرى داشته است] اگر من آنچه را در اختيارت قرار داده بودم مى گرفتم، [آن گاه] تو را والى جایی قرار مى دادم كه برایت خوشایندتر باشد. اما اكنون كه مالك به شهادت رسيده، تو را براى اين منصب از همه بهتر مى دانم پس محکم و با هوشیاری کامل برای مبارزه با دشمن آماده باش».
پاسخ تفصیلی:
نامه 34 نهج البلاغه از نامه هاى امام علی(عليه السلام) است كه به محمد بن ابى بكر هنگامى كه به سبب عزلش از فرماندارى «مصر» و قرار دادن مالك اشتر به جاى او ناراحت شده بود، نگاشت هر چند سرانجام اشتر در بين راه پيش از رسيدن به حكومت مصر (بر اثر مسموم شدن بدست مزدوران معاويه) ديده از جهان فرو بست. حضرت علی(عليه السلام) در اين نامه كوتاه به چند نكته مهم اشاره مى كند نخست مى فرمايد: (اما بعد [از حمد و ثناى الهى] به من خبر رسيده كه از فرستادن اشتر به سوى منطقه اى كه تحت ولايت توست ناراحت شده اى؛ ولى [بدان] من اين كار را نه به اين جهت انجام دادم كه تو در تلاش و كوشش خود كُندى كرده اى و نه براى اينكه جديت بيشترى به خرج دهى [بلكه اين كار مصالح ديگرى داشته است])؛ «أَمَّا بَعْدُ فَقَدْ بَلَغَنِي مَوْجِدَتُكَ(1)مِنْ تَسْرِيحِ(2)الاَشْتَرِ إِلَى عَمَلِكَ(3)وَ إِنِّي لَمْ أَفْعَلْ ذَلِكَ اسْتِبْطَاءً(4)لَكَ فِي الْجَهْدَ وَ لاَ ازْدِيَاداً لَكَ فِي الْجِدِّ».
به اين ترتيب امام علي(عليه السلام) به محمد بن ابى بكر آرامش خاطر مى دهد كه از كارنامه او راضى است و اين تغيير و تحول هرگز به سبب نارضايتى از او نبوده است. سپس براى آرامش بيشتر خاطر او و رفع هر گونه نگرانى مى افزايد: (و اگر من آنچه را در اختيار تو قرار داده بودم مى گرفتم [آن گاه] تو را والى و حاكم جاى ديگرى قرار مى دادم كه هزينه [و نگهدارى] آن براى تو آسان تر و حكومت آن برايت مطلوب تر و جالب تر باشد)؛ «وَ لَوْ نَزَعْتُ مَا تَحْتَ يَدِكَ مِنْ سُلْطَانِكَ، لَوَلَّيْتُكَ مَا هُوَ أَيْسَرُ عَلَيْكَ مَئُونَةً وَ أَعْجَبُ إِلَيْكَ وِلاَيَةً». در واقع امام علي(عليه السلام) با گفتن اين دو نكته كه از يك سو از فعاليت هاى او راضى است و از سوى ديگر اگر اين پست را از او مى گرفت پست مناسب ترى در اختيار او قرار مى داد به طور كامل نگرانى هاى او را برطرف ساخت. بعضى از شارحان نهج البلاغه نوشته اند: منظور امام علي(عليه السلام) از اين جمله كه محل راحت تر و بهترى را در اختيار تو مى گذاردم، حكومت «خراسان» يا «فارس» يا «يمن» بوده؛ زيرا در آن زمان همه مناطق اسلامى جز شام تحت فرمان امام علي(عليه السلام) بود.(5)
آن گاه امام علي(عليه السلام) دليل انتخاب اشتر را به عنوان والى «مصر» ذكر مى كند تا هم رفع شبهه از محمد بن ابى بكر شود و هم به او توجّه دهد كه پاره اى از نقاط ضعف خويش را اصلاح كند و به نقاط قوت مبدل سازد مى فرمايد: (آن مردى كه من او را والى مصر كرده بودم مردى بود كه نسبت به ما خيرخواه و در برابر دشمنان ما سرسخت و انتقام گير بود، خدايش رحمت كند عمر خود را به پايان برد و مرگ را ملاقات كرد در حالى كه ما از او راضى و خشنود بوديم، خداوند نيز نعمت رضايت و بهشت خويش را بر او ببخشد و پاداشش را مضاعف كند)؛ «إِنَّ الرَّجُلَ الَّذِي كُنْتُ وَلَّيْتُهُ أَمْرَ مِصْرَ كَانَ رَجُلاً لَنَا نَاصِحاً وَ عَلَى عَدُوِّنَا شَدِيداً نَاقِماً(6)فَرَحِمَهُ اللهُ! فَلَقَدِ اسْتَكْمَلَ أَيَّامَهُ وَ لاَقَى حِمَامَهُ(7)وَ نَحْنُ عَنْهُ رَاضُونَ أَوْلاَهُ(8)اللهُ رِضْوَانَهُ وَ ضَاعَفَ الثَّوَابَ لَهُ».
به راستى مالك اشتر چنين بود. رشادت هاى او در صفين و دفاع هاى جانانه اش در مواقف مختلف و وفاداريش نسبت به امام علي(عليه السلام) در تمام حوادث تلخى كه در عصر آن حضرت واقع شد گواه زنده اى بر اين گفتار مولاست. او همان كسى بود كه لشكر معاويه را در صفين تا سرحد شكست كامل پيش برد؛ ولى نقشه شوم بالا بردن قرآن ها بر سر نيزه از رسيدن به پايان كار در لحظات آخرين مانع شد. «ابن ابى الحديد» در شرح نهج البلاغه خود هنگامى كه به جمله «فَرَحِمَهُ اللهُ» مى رسد، مى گويد: «من شك ندارم كه اشتر با اين دعاى امام علي(عليه السلام) مشمول رحمت و غفران الهى است و خدا او را به بهشت برين وارد مى كند و به عقيده من فرقى ميان اين دعاى اميرمؤمنان(عليه السلام) و دعاى رسول الله(صلى الله عليه و آله و سلم) نيست. خوشا به حال كسى كه از مولا علي(عليه السلام) چنين لطف و رحمت و يا حتى بخشى از آن را به دست آورد و «يا طُوبى لِمَنْ حَصَلَ لَهُ مِنْ عَليٍّ بَعْضُ هذا».(9) اى كاش ما هم مشمول عنايت و گوشه چشمى از محبتش مى شديم.
امام علي(عليه السلام) در نامه هاى متعدّدى از نهج البلاغه، مالك اشتر را به عنوان شخصيّتى ممتاز و والا مقام ستوده است، كه نشان مى دهد او نزد امام علي(عليه السلام) بسيار والا مقام و مورد علاقه و احترام بود.
آن گاه امام علي(عليه السلام) به نكته سومى پرداخته مى فرمايد: ([اما اكنون كه مالك به شهادت رسيده و تو را از همه بهتر براى اين منصب مى شناسم محكم در جايگاه خود بايست و] براى پيكار با دشمنت بيرون آى و با بصيرت و فهم خود [در مبارزه با او] حركت كن و براى جنگ با كسى كه مى خواهد با تو بجنگد دامن همت به كمر زن [و شجاعانه با او بجنگ])؛ «فَأَصْحِرْ(10)لِعَدُوِّكَ وَ امْضِ عَلَى بَصِيرَتِكَ وَ شَمِّرْ(11)لِحَرْبِ مَنْ حَارَبَكَ». تعبير به «أَصْحِرْ»؛ (به صحرا بيرون آى) اشاره به نكته اى است كه امام علي(عليه السلام) در خطبه جهاد بر آن تأكيد فرموده آنجا كه مى فرمايد: «وَ قُلْتُ لَكُمُ اغْزُوهُمْ قَبْلَ أَنْ يَغْزُوكُمْ فَوَاللهِ مَا غُزِيَ قَوْمٌ قَطُّ فِي عُقْرِ دَارِهِمْ إِلاَّ ذَلُّوا»؛ (من به شما [بارها] گفتم با آنها بجنگيد پيش از آنكه آنها به سراغ شما بيايند به خدا سوگند هر گروهى در خانه خود مورد تهاجم واقع شود و با دشمن بجنگد ذليل مى شود).
جمله «وَ امْضِ عَلَى بَصِيرَتِكَ» دستور به هشيارى كامل در برابر توطئه ها و نقشه هاى دشمن است كه با دقت آنها را پيگيرى كرده و خنثى كند. جمله «وَ شَمِّرْ لِحَرْبِ مَنْ حَارَبَكَ» از يك رو اشاره به اين دارد كه تو آغازگر جنگ نباش و از سوى ديگر، هرگاه دشمن جنگ را بخواهد آغاز كند تو كاملاً براى در هم كوبيدن او آماده باشی و اين آمادگى را دائماً حفظ كن. اين سه دستور امام علی(عليه السلام) نه تنها براى محمد بن ابى بكر، بلكه براى همه مسلمانان در هر زمان و هر مكان است و اگر به آن عمل كنند به يقين پيروز خواهند شد.
سپس در پايان نامه او را به خداوندى توجّه مى دهد كه كليد همه مشكلات در دست قدرت اوست و جز به يارى او كارى نمى توان انجام داد مى فرمايد: (به راه پروردگارت همگان را دعوت كن و از او بسيار يارى طلب كه مشكلات تو را حل خواهد كرد و در شدايدى كه بر تو نازل مى شود ياريت خواهد نمود، ان شاء الله)؛ «وَ ادْعُ إِلى سَبِيلِ رَبِّكَ وَ أَكْثِرِ الاِسْتِعَانَةَ بِاللهِ يَكْفِكَ مَا أَهَمَّكَ وَ يُعِنْكَ عَلَى مَا يُنْزِلُ(12)بِكَ، إِنْ شَاءَ اللهُ». به يقين اين اعتقاد و اين توجّه به ذات پاك پروردگار نه تنها اثر معنوى فوق العاده اى خواهد داشت؛ بلكه از نظر ظاهر نيز روحيه را تقويت مى كند و سبب پايمردى و استقامت بيشتر مى شود و اين همان چيزى است كه سبب پيروزى لشكر مسلمانان در مقابل دشمنان در عصر پيغمبر اسلام(صلى الله عليه و آله و سلم) شد در حالى كه از نظر عِدّه و عُدّه كمتر از دشمنان بودند.(13)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.