پاسخ اجمالی:
خداوند در آيه 40 سوره «شوری» مقابله به مثل را حق مؤمنين مى شمرد تا دشمنان و افراد خطاكار خود را در امنيت نبينند. لکن با اشاره به مسأله عفو و گذشت و ترك انتقام جويى، می فرماید: «كيفر بدى مجازاتى همانند آن است و هر كس عفو و اصلاح كند اجر و پاداش او با خدا است». آیه 22 سوره نور نیز می فرماید: «بايد عفو و گذشت نمايند، آيا دوست نمى داريد خداوند شما را بيامرزد [حال كه چشم اميد به رحمت خدا داريد شما هم به ديگران رحم كنيد]».
پاسخ تفصیلی:
در آيه 40 سوره شوري، خداوند نخست به مسأله مقابله به مثل و حق عقوبت اشاره مى فرمايد و آن را حق مؤمنين مى شمرد [تا دشمن و افراد خطاكار خود را در امنيت نبينند] سپس با اشاره به مسأله عفو و گذشت و ترك انتقام جويى، می فرماید: (كيفر بدى مجازاتى همانند آن است و هر كس عفو و اصلاح كند اجر و پاداش او با خدا است و خداوند ظالمان را دوست ندارد)؛ «وَ جَزآءُ سَيِّئَة سَيِّئَةٌ مَثلُها فَمَنْ عَفى وَ اَصْلَحَ فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ اِنَّهُ لا يُحِبُّ الظّالِمينَ».
با توجه به اين كه سوره شورى، سوره اى است كه تمام آن در «مكه» و در زمانی نازل شده که مؤمنان مورد تعرض وسيع و گسترده مخالفان قرار داشتند، قرآن در آيه 39 اين سوره به آنها دستور مى دهد كه در برابر ظلم تسليم نشوند، و هنگامى كه مورد ستم قرار مى گيرند از ديگران يارى بطلبند و به كمك يكديگر بشتابند، سپس در آيه 40 به اين حقيقت اشاره مى كند كه مبادا به خاطر اين كه بعضى از دوستان شما مورد ستم قرار گرفتند در مقام انتقام جويى برآييد و از حد بگذرانيد و خود نيز در صف ظالمان قرار گيريد، حتى اگر در آنجا كه عفو آثار سويى ندارد عفو و اصلاح كنيد بهتر است. در اين كه منظور از اصلاح كه در اين آيه به دنبال عفو آمده چيست؟ مفسران تفسيرهاى گوناگونى دارند، بعضى اصلاح ميان خود و خدا را ذكر كرده اند، و بعضى اصلاح ميان مظلوم و ظالم، تا اين مسأله بار ديگر تكرار نگردد؛ و بعضى اصلاح درون خويشتن را از مواردی مانند: انتقام جويى و خشم و غضب؛ و بعضى ترك قصاص را ذكر كرده اند.(1)
جمع ميان اين معانى در تفسير كلى اين آيه نيز بعيد به نظر نمى رسد. و به هر حال آيه به روشنى اين حقيقت را ثابت مى كند كه عفو و اصلاحى كه به دنبال آن صورت مى گيرد، تا ريشه كينه ها براى هميشه كنده شود، و تعبير «فَاَجْرُهُ عَلَى اللّهِ»؛ (پاداش او بر خدا است) بدون اين كه اجر معينى حتى بهشت را تعيين كرده باشد نشان مى دهد اجر و پاداش چنين كسى به قدرى عظيم است كه جز خدا نمى داند.
دومين آيه در اين مورد كه ناظر به جريان «افك» يعنى تهمتى كه بعضى از منافقان به يكى از همسران پيامبر(صلى الله عليه وآله) زده بودند و از اين طريق مى خواستند حيثيت پيامبر(صلى الله عليه و آله) و اسلام را زير سؤال ببرند است، که نشان مى دهد كه عفو و گذشت درباره همه مطلوب است حتى گناهكاران و آلودگان، زيرا اين آيه زمانى نازل شد كه گروهى از صحابه بعد از داستان افك سوگند ياد كردند به هيچ يك از كسانى كه در اين ماجرا درگير بودند كمك مالى نكنند. اين آيه نازل شد، و آنها را از شدت عمل و خشونت باز داشت و دستور عفو و گذشت داد. این آیه مى فرمايد: «آنها كه برترى [مالى] و وسعت زندگى دارند نبايد سوگند ياد كنند كه انفاق خود را نسبت به نزديكان و مستمندان و مهاجران در راه خدا قطع نمايند)؛ «وَ لا يَأتَلِ اوُلوُا الْفَضْلِ مِنْكُم وَ السَّعَةِ اَنْ يُؤتُوا اوُلِى الْقُربى وَ الْمساكيْنَ وَ الْمُهاجِرينَ فى سَبيلِ اللّهِ».(2)
سپس مى افزايد: (بايد عفو و گذشت نمايند آيا دوست نمى داريد خداوند شما را بيامرزد [حال كه چشم اميد به رحمت خدا داريد شما هم به ديگران رحم كنيد])؛ «وَ لْيَعْفُوا وَ لْيَصْفَحُوا اَلا تُحِبُونَ اَنْ يَغْفِرَ اللّهُ لَكُمْ». و (خداوند غفور و رحيم است) [شما هم غفور و رحيم باشيد]؛ «وَاللّهُ غَفُورٌ رَحيْمٌ». نكته قابل توجه اينجا است كه داستان «افك» جريان خطرناكى بود كه اسلام و شخص پيامبر(صلى الله عليه وآله) را نشانه مى گرفت، گروهى از منافقان بنيان گذار آن بودند، ولى جمعى از مؤمنان غافل نيز فريب خوردده و درگير آن شدند. با اين حال قرآن نسبت به اين گروه فريب خورده غافل، توصيه به عفو و گذشت مى كند، بنابراين در مسائل شخصى به طريق اولى بايد عفو و گذشت كرد.
«راغب» در تفاوت «عفو» و «صفح» مى گويد: «عفو گذشت است و صفح ترك ملامت است كه مرحله اى بالاتر از گذشت مى باشد». چرا كه ممكن است انسان عفو كند ولى از ملامت خوددارى ننمايد. ولى با توجه به اينكه صفح به معنى روى برگرداندن است مى تواند اشاره به اين باشد كه اصلا خطاى خطاكار را به كلى به دست فراموشى بسپارد، نه تنها ملامت نكند، بلكه هيچ تأثيرى در ارتباط شما با او نداشته باشد. اين نكته نيز شايان دقت است كه اين گروه قسم ياد كرده بودند كه كمك هاى خود را از كسانى كه درگير ماجراى افك شدند قطع كنند، در عين حال قرآن مى گويد قسم ياد نكنيد يعنى قسم هاى شما نسبت به چنين امورى بى اثر و بيهوده است. زيرا هيچ قسمى نسبت به كار خير پذيرفته نيست!
در سومين آيه در اين مورد خطاب به مؤمنان كرده و در مورد اختلافات و كشمكش هاى خانوادگى می فرماید: (اى كسانى كه ايمان آورده ايد، بعضى از همسران و فرزندانتان دشمنان شما هستند از آنها برحذر باشيد)؛ «يا اَيّهَا الَذينَ آمَنُوا اِنَّ مِنْ اَزواجِكُمْ وَ اولادِكُمْ عَدوّاً لَكُمُ فَاحْذَروُهُ».(3)
اين عدوات ممكن است از طرق مختلفى اعمال گردد، در جنبه هاى معنوى مانند جلوگيرى كردن از هجرت به مدينه در عصر پيامبر(صلى الله عليه وآله) يا وصيت كردن به بعضى از اموال براى كارهاى خير يا در مسائل معنوى يا در مسائل مادى مانند مزاحمت هاى مختلفى كه فرزندان نااهل و همسران پر توقع نسبت به پدر و شوهر انجام مى دهند. اما در ادامه می فرماید: (اگر عفو كنيد و صرف نظر نماييد و گنهكار را ببخشيد [خدا شما را مى بخشد] زيرا خداوند بخشنده و مهربان است)؛ «وَ اِنْ تَعْفُوا وَ تَصْفَحُوا وَ تَغْفِرُوا فَاِنَّ اللّهَ غَفُورٌ رَحيمٌ».
بى شك اگر عفو و گذشت از محيط خانواده برچيده شود، و هر كس بخواهد در مزاحمت هايى كه به حق او مى شود، در مقام انتقام جويى برآيد، محيط خانواده مبدل به جهنم سوزانى مى شود كه هيچ كس در آن امنيت ندارد، و به زودى خانواده ها از هم متلاشى مى شوند. جالب توجه اين كه در اين آيه خداوند نخست با صراحت دستور به عفو، و سپس صفح مى دهد و در ذيل آيه به طور ضمنى دستور به غفران مى دهد، زيرا مى فرمايد: آيا دوست نداريد كه خداوند شما راببخشد؟ يعنى شما هم غفران كنيد تا مشمول غفران خدا قرار گيريد.
حال بايد ديد فرق ميان عفو و صفح و غفران چيست؟(4) به نظر مى رسد كه عفو مرحله نخستين است و به معنى گذشت و ترك انتقام و هر گونه عكس العمل مى باشد، و صفح به معنى روى برگرداندن و ناديده گرفتن و به فراموشى سپردن است كه اين مرحله دوم مى باشد، و غفران به معنى پوشانيدن آثار خطا و گناه است، كه مردم هم آن را به فراموشى بسپارند، و اين آخرين مرحله است و برترين مقامات انسان هاى با ايمان در برابر خطاهاى ديگران است.
همچنين در آيه 149 سوره نساء، عفو و گذشت در كنار انجام اعمال خير قرار گرفته و وعده عفو الهى در برابر آن داده شده است، مى فرمايد: (اگر نيكى ها را آشكار يا مخفى سازيد، و از بدى ها گذشت نماييد [مشمول عفو خدا خواهيد شد] خداوند بخشنده و توانا است [و با اين كه قادر بر انتقام است ـ جز در موارد معيّنى ـ عفو و گذشت مى كند])؛ «اِنْ تُبدوُا خَيْراً اَوْتُخْفُوهُ اَوْ تَعفُوا عَنْ سُوء فَاِنَّ اللّهَ كانَ عَفُوّاً قَديراً». بنابراين انسان نبايد تصور كند انتقام گرفتن به هنگام قدرت و پيروزى افتخارى است، افتخار آن است كه انسان در اين گونه موارد مالك اعصاب خويش باشد و تا آنجا كه از عفو و گذشت سوء استفاده نمى شود، عفو و گذشت نمايد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.