پاسخ اجمالی:
«طه حسین» در توصيف دوران حکومت بنی امیّه می نویسد: «معاويه خلافت را تبديل به سلطنت كرد و آن را در فرزندان خود موروثى نمود؛ آنچه قرآن تحريم كرده، مباح شمرد و بر ضدّ كتاب و سنّت قيام نمود. خلفاي بني اميّه، احترام خاندان پيامبر(ص) را هتک نموده و امام حسين(ع) و فرزندان و برادرانش را به قتل رساندند و دختران پيامبر(ص) را به اسارت گرفتند، احترام مكّه و مدینه را هتك كرده! سه روز جان و مال و نواميس مردم مدينه را غارت کردند و حلال شمردند؛ اموال مسلمين بازيچه دست آنها بود و هر طور مى خواستند آن را صرف مى كردند و ...».
پاسخ تفصیلی:
مرحوم «مُغنيه» در كتاب «شرح نهج البلاغه» خود به نقل از «طه حسين» در كتاب «مرآة الاسلام» چنين مي نويسد كه: «معاويه خلافت را تبديل به سلطنت كرد و آن را در فرزندان خود موروثى نمود؛ امورى كه قرآن آنها را تحريم كرده بود مباح شمرد ... سپس پى در پى بر ضدّ كتاب و سنّت قيام كرد؛ چرا كه گناه، هميشه دعوت به گناه ديگر مى كند و انسانِ دنياپرست هرگز سير نمى شود. خداوند در «قرآن مجيد»، حرم مكّه را محترم شمرده و پيامبر(صلى الله عليه و آله) حرم مدينه را بر آن افزود؛ ولى بنى اميّه هم احترام مكّه را هتك حرمت كردند و هم احترام مدينه را! در آغاز «يزيد بن معاويه» مدينه را به خاطر اين كه اهل آن در برابر حكومت يزيد تسليم نشده بودند مباح شمرد و به لشكريان خود اجازه داد كه سه روز هر چه را در آن است، غارت كنند و حتی نواميس مردم مدينه نيز در اين سه روز در امان نبود. مدتي بعد «عبدالملك بن مروان» به «حجّاج» اجازه داد كه هتك احترام مكّه كند ... همه اينها به خاطر آن بود كه سرزمين هاى مقدّس را مجبور به تسليم كنند و «ابن زياد» هتك احترام خاندان پيامبر(صلى الله عليه و آله) را نمود و امام حسين(عليه السلام) و فرزندان و برادرانش را به قتل رسانيد و دختران پيامبر(صلى الله عليه و آله) را به اسارت گرفت و اموال مسلمين بازيچه دست خلفاى بنى اميّه شد، هرگونه كه خود مى خواستند آن را صرف مى كردند، نه آن گونه كه خدا مى خواست».(1)
همين نويسنده معروف، در تعبير ديگرى در مقايسه على(عليه السلام) با معاويه مى گويد: «چه مى گويى درباره مردى كه برادرش «عقيل بن ابى طالب» براى گرفتن كمك نزد او آمد و او به فرزندش حسن(عليه السلام) گفت: هنگامى كه بيت المال را تقسيم كردم، عمويت را به بازار ببر و لباس و كفش تازه اى براى او بخر و چيز بيشترى از بيت المال به او نداد؛ ولى همين «عقيل»، هنگامى كه ناراضى و عصبانى به شام نزد «معاويه» رفت صد هزار (درهم يا دينار) از بيت المال مسلمين به او بخشيدند».(2)
با اين همه به راستى جاى تعجّب است! كه هنوز بعضى از غافلان اصرار دارند معاويه، سردمدار بنى اميّه را در اعمالش تبرئه كنند؛ به عنوان اينكه مجتهد بوده و بر مجتهد گناهى نيست! سخنى كه با هيچ منطق و ميزان عقلى تناسب ندارد و اگر بنا شود بدترين جنايات تاريخ را اين گونه توجيه كنيم، ديگر جنايتكارى در سراسر تاريخ باقى نمى ماند!!(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.