پاسخ اجمالی:
ایشان در این باره می فرماید: «با كسى كه با تو به خشونت رفتار مى كند نرمى كن؛ زیرا اميد مى رود به زودى نرم شود». ایشان سپس می فرماید: «با دشمنت با كرم رفتار كن كه در اين صورت شيرين ترين پیروزی را برگزيده اى»؛ زیرا با پیروزی بوسیله خشونت، باید هر زمان انتظار خشونت جديدى را داشته باشی، اما محبت دشمنی را مبدل به دوستی مى کند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(علیه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» می فرماید: (با كسى كه با تو به خشونت رفتار مى كند نرمى كن كه اميد مى رود به زودى در برابر تو نرم شود)؛ «وَ لِنْ(1) لِمَنْ غَالَظَكَ(2) فَإِنَّهُ يُوشِكُ أَنْ يَلِينَ لَكَ».
بسيارند كسانى كه در هنگام خشونت راه خشونت را پيش مى گيرند و خشونت ها به صورت تصاعدى پيش مى رود و گاه به جاهاى خطرناك مى رسد؛ ولى اگر انسان بر نفس خويش مسلط باشد و با اراده و تصميم، خود را در برابر خشونت ها كنترل كند و به جاى خشونت، راه نرمش را پيش گيرد، نه تنها خشونت ها پايان مى گيرد، بلكه جاى خود را به دوستى و محبّت و نرمش مى دهد همان گونه كه «قرآن مجيد» بر اين معنا تأكيد مى نهد و نيكى را در برابر بدى توصيه مى كند و نيكى را سبب جلب دوستى مى داند.(3)
حضرت در ادامه مى فرمايد: (با دشمن خود با فضل و كرم رفتار كن كه در اين صورت از ميان دو پيروزى [پيروزى از طريق خشونت و پيروزى از طريق محبّت] شيرين ترين را برگزيده اى)؛ «وَ خُذْ عَلَى عَدُوِّكَ بِالْفَضْلِ فَإِنَّهُ أَحْلَى الظَّفَرَيْنِ». اين جمله در واقع تاكيدى است بر آنچه در توصيه قبل آمد؛ ولى با تعبيرى دیگر مى فرمايد: تو ممكن است از طريق شدت و خشونت بر دشمنت پيروز شوى و نيز ممكن است از طريق ابراز محبّت و دوستى؛ به يقين دومى شيرين تر است و عاقبت بهترى دارد، چرا كه در آينده بيم خشونتى نخواهى داشت در حالى كه اگر با خشونت پيروز شوى هر زمان انتظار خشونت جديدى از سوى دشمن خواهى داشت و به تعبير ديگر در روش اوّل دشمن همچنان دشمن باقى مى ماند در حالى كه در روش دوم، دشمن مبدل به دوست مى گردد.
در كتاب «مقاتل الطالبيين» ابوالفرج اصفهانى داستان جالبى در اين زمينه از حضرت موسى بن جعفر(عليهما السلام) نقل مى كند كه: «مردى از خاندان عمر چون حضرت موسى بن جعفر(عليه السلام) را مى ديد، به اميرالمؤمنين على(عليهما السلام) دشنام مى داد تا حضرت را ناراحت كند. يكى از دوستان امام(عليه السلام) عرض كرد اجازه دهيد آن مرد ناصبى را به قتل برسانيم. امام(عليه السلام) فرمود: نه سپس سوار شد و به سوى مزرعه آن مرد ناصبى رفت و با مركب خود مقدارى از زراعت او را پايمال كرد. مرد ناصبى فرياد برآورد: زراعت ما را پايمال نكن. امام(عليه السلام) [به خاطر مصالحى] گوش به حرف او نداد و همچنان پيش آمد تا نزد او رسيد و با او به شوخى و مزاح پرداخت. سپس فرمود: چقدر هزينه كشت اين زراعت تو شده است؟ عرض كرد: صد دينار. فرمود: چقدر اميد دارى كه سود كنى؟ عرض كرد: نمى دانم. امام(عليه السلام) فرمود: [نگفتم چقدر سود مى كنى] گفتم: چقدر اميد دارى سود كنى؟ عرض كرد: صد دينار. امام(عليه السلام) سيصد دينار در آورد و به او بخشيد. آن مرد برخاست و سر امام(عليه السلام) را بوسيد. هنگامى كه امام(عليه السلام) بعد از اين ماجرا وارد مسجد شد آن مرد ناصبى برخاست سلام كرد و گفت: «اَللهُ أعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتَه»؛ (خدا مى داند رسالت و نبوّت خود را در چه خاندانى قرار دهد) ياران آن مرد ناصبى برخاستند و او را نهى كردند و گفتند: اين چه كارى است كه مى كنى؟ مرد ناصبى به آنها دشنام داد. در اينجا امام(عليه السلام) به يارانش فرمود: كدام يك بهتر بود آنچه را شما مى خواستيد يا آنچه را من مى خواستم؟(4)،(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.