پاسخ اجمالی:
خداوند در سوره حجرات، از گمان بد، تجسس و غيبت نهی مي کند، اما روی غیبت تاکید بیشتری دارد و آن را به خوردن گوشت برادر مرده تشبیه مي کند. از نکاتی که در این تشبیه نهفته است می توان به مواردی اشاره کرد، مانند: 1- فرد غائب همچون مرده قدرت بر دفاع از خويش ندارد و هجوم بردن بر او بدترين نوع ناجوانمردى است. 2- بى شك خوردن گوشت مرده سرچشمه انواع عوارض و بيمارى ها است. 3- موارد جواز غيبت، مانند موارد اضطرار به اكل ميته است كه بايد به حداقل قناعت شود.
پاسخ تفصیلی:
قرآن در آيات متعددي به مذمت غيبت پرداخته که يکي از اين آيات، آيه 12 سوره «حجرات» است. قرآن در اين آيه، با صراحت از سه چيز كه در واقع علّت و معلول يكديگرند یعنی از گمان بد، تجسّس و سرانجام از غيبت نهى مى كند. در واقع گمان بد انسان را به تجسّس در احوال ديگران و كشف اسرار آنها وادار مى كند و از آنجا كه عيب و نقص هر انسانى با تجسّس كشف می شود، اطلاع بر آن عيوب پنهانى سبب غيبت مى گردد. قرآن در اين آيه براى غيبت اهميّتى بيش از مسأله گمان بد و تجسّس قائل شده چرا كه آن را مدلّل به دليلى گويا و رسايى ساخته و مى فرمايد: (كسى از شما ديگرى را غيبت نكند آيا هيچ يك از شما دوست دارد كه گوشت برادر مرده خود را بخورد [به يقين] همه شما از اين امر كراهت داريد)؛ «وَ لا يَغْتَبْ بَعْضُكُمْ بَعْضاً اَيُحِبُّ اَحَدُكُمْ اَنْ يَاْكُلَ لَحْمَ اَخِيهِ مَيْتاً فَكَرِهْتُمُوهُ».(1)
اين آیه با ذکر تشبيه به همراه يك دليل منطقى تمام ابعاد مسأله غيبت را بيان می کند، شخص غائب را به مرده تشبيه کرده و رابطه دينى او را به عنوان اخوّت و آبروى او را به پاره تن او و غيبت را به منزله خوردن گوشت او تشبیه کرده. كارى كه هر وجدانى هر قدر ضعيف، از آن ابا و وحشت دارد و حتى در سخت ترين حالات حاضر نيست چنين عملی را انجام دهد. اين تشبيه مى تواند اشاره به نكته هاى فراوان ديگرى نيز باشد: فرد غائب همچون مرده است كه قدرت بر دفاع از خويش ندارد و هجوم بردن بر كسى كه قادر بر دفاع از خويش نيست، بدترين نوع ناجوانمردى است. بى شك خوردن گوشت مرده سبب سلامت جسم و جان نمى شود بلكه سرچشمه انواع بيمارى ها است، بنابراين غيبت كننده اگر آتش كينه و حسد خود را با غيبت موقّتاً فرو نشاند به يقين چيزى نمى گذرد كه همان بذرهاى نهفته مفاسد اخلاقى در درون جان او سر مى كشد و همچون خارهاى مغيلان او را آزار مى دهد.
غيبت كننده انسان ضعيف و ناتوانى است كه شهامت رويارويى با مسايل را ندارد و به همين دليل به مرده برادر خويش هجوم مى برد. همان گونه كه يك حيوان يا انسان مردار خوار، سبب انتشار انواع ميكرب ها و بيمارى ها مى گردد، شخص غيبت كننده نيز با ذكر گناهان و عيوب پنهانى برادران مسلمان عوامل اشاعه فحشاء را فراهم مى سازد. قرآن مجيد با ذكر اين مثال و ريزه كارى هايى كه در آن نهفته، به تحريك وجدان و فطرت انسان ها در برابر اين گناه بزرگ مى پردازد و شايد به همين دليل جمله را با سؤال شروع مى كند تا پاسخ آن از درون انسان ها برخيزد و تأثير آن قوى تر شود، مى فرمايد: «آيا هيچ يك از شما دوست دارد گوشت برادر مرده خود را بخورد؟» در ضمن، آيه مى تواند اشاره اى به اين نكته نيز باشد كه موارد جواز غيبت مانند تظلّم و رفع ستم و مشورت و اصلاح ذات البين در واقع مانند موارد اضطرار به اكل ميته است كه انسان بايد به حداقل قناعت كند.
ولى اين سؤال مطرح است كه ما در تمام دنيا به ندرت در طول يك سال به موردى برخورد مى كنيم كه كسى گوشت مرده انسانى را [چه رسد به برادر خويش] خورده باشد، زشتى اين عمل به اندازه اى است كه همه از آن پرهيز مى كنند، در حالى كه غيبت امر رايجى است كه در همه جوامع ديده مى شود بلكه يكى از وسايل تفريح و سرگرمى در جلسات است، راستى اين تفاوت از كجا سرچشمه مى گيرد؟ اين موضوع ظاهراً دليلى جز اين ندارد كه متأسفانه رواج غيبت، قبح و زشتى آن را در نظرها كم كرده است.
هم چنین خداوند در نخستین آيه سوره «همزه» با تهديدی كوبنده به سراغ عيب جويان و غيبت كنندگان مى رود و مى فرمايد: (واى به هر عيب جوى غيبت كننده اى كه مردم با ايمان را به سخريه مى گيرند و با نيش زبان و حركات دست، چشم و ابرو در پشت سر و پيش رو مؤمنان را هدف تيرهاى طعن و تهمت قرار مى دهند)؛ «وَيْلٌ لِكُلِّ هُمَزَة لُمَزَة».(2)
از سوی دیگر آيه 19 سوره «نور» با نكوهش اشاعه فحشاء و تهديد شديد مرتكب شوندگان، به صورت ضمنى به مذمّت غيبت مى پردازد؛ زيرا اشاعه فحشاء غالباً از مسیر غيبت يا تهمت انجام می شود، این آیه مى فرمايد: (كسانى كه دوست دارند زشتى ها در ميان مردم با ايمان شيوع يابد، عذاب دردناكى در دنيا و آخرت دارند، و خداوند مى داند و شما نمى دانيد)؛ «اِنَّ الَّذينَ يُحِبُّونَ اَنْ تَشِيعَ الْفاحِشَةَ فِى الَّذينَ آمَنُوا لَهُمْ عَذابٌ اَليمٌ فِى الدُّنيا وَ الآخِرَةِ وَ اللّهُ يَعْلَمُ وَ انْتُمْ لا تَعْلَمُونَ».(3)
در چهارمين آيه، سخن از جواز غيبت ظالمان براى دادخواهى از مظلومان است، این آیه غيبت بدون مجوز را جايز نمی داند، و مى فرمايد: (خداوند دوست ندارد كسى با سخنان خود بدى ها را اظهار كند مگر آن كس كه مورد ستم واقع شد [و مى خواهد از اين طريق تظلّم كند و رفع ظلم نمايد]؛ «لا يُحِبُّ اللّه الْجَهْرَ بِالسُّوءِ مِنَ الْقَوْلِ اِلاّ مَنْ ظُلِمَ».(4) منظور از «جهل من القول» هر گونه ابراز و اظهار لفظى است خواه به صورت شكايت، حكايت، غيبت، نفرين و یا مذّمت باشد. بنابراين مظلومانى كه مورد ستم ظالمان قرار گرفته اند براى دفاع از خويشتن مى توانند كارهاى ظالمان را برشمرند. و براى اين كه افرادى از اين استثناء سوء استفاده نكنند و به بهانه اين كه مظلوم واقع شده اند هر جا بنشينند و به غيبت اين و آن بپردازند در پايان آيه مى فرمايد: (خداوند سخنان را مى شنود و از نيّات آگاه است)؛ «وَ كانَ اللّهُ سَميعَاً عَليماً». آيات فوق زشتى فوق العاده غيبت و عواقب دردناك آن را در دنيا و آخرت به خوبى روشن مى سازد.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.