پاسخ اجمالی:
مطالعه دقيق تاريخ پيشينيان، عمر طولاني به انسان مى بخشد به اين صورت كه انسان از روز آغاز خلقت آدم(ع) تا امروز همراه همه اقوام و جمعيّت ها بوده و نتيجه تجارب آنها را براى خود ذخيره نموده است. امام علي(ع) مى فرمايد: «گرچه من به اندازه همه آنانكه پيش از من زيستند عمر نكرده ام؛ اما با نظر در رفتار آنها و تفكر در اخبارشان و سير و سياحت در آثار بجامانده از آنان تا بدانجا رفتم كه مانند يكى از آنها شدم بلكه گويى بر اثر آنچه از تاريخشان به من رسيده با همه آنها از اوّل تا آخرشان بوده ام».
پاسخ تفصیلی:
از آن روز كه خط اختراع شد و بشر توانست آثار خود را به وسيله آن به يادگار بگذارد، تاريخ بشر آغاز گرديد و تجربيات اقوام پيشين به عنوان ميراث گرانبهايى براى اقوام آينده به دل تاريخ سپرده شد. عوامل پيروزى ها و اسباب شكست ها و ناپايدارى قدرت ها و تلخ و شيرين هاى بسيارى ديگر در دل آن ثبت شد به گونه اى كه افراد آگاه مى توانند مسير زندگى فردى و اجتماعى خود را در آينه تاريخ ببينند و بى آنكه نياز به تجربه جديدى داشته باشند از تجارب ديگران استفاده كنند. به همين دليل در «قرآن مجيد» بخش مهمى از آيات، بيانگر تاريخ عبرت آموزِ پيشينيان است و با صراحت مى گويد: «لَقَدْ كَانَ فِى قِصَصِهِمْ عِبْرَةٌ لِاُولِى الْاَلْبَابِ»(1)؛ (به راستى در سرگذشت آنها عبرتى براى صاحبان انديشه بود).
«قرآن» در مورد بعضى از بخش هاى تاريخى كه درس هاى عبرت آميز بيشترى را در خود نهفته دارد، نام «أَحْسَنُ الْقِصَصِ» را برگزيده و مى گويد: «نَحْنُ نَقُصُّ عَلَيْكَ أَحْسَنَ الْقَصَصِ بِمَا أَوْحَيْنَا إِلَيْكَ هَذَا الْقُرْآنَ»(2)؛ (ما بهترين سرگذشت ها را به وسيله اين قرآن كه به تو وحى كرديم، براى تو شرح مى دهيم).
گاهى نيز مخاطبانِ خود را به سير در زمين و مطالعه آثارى كه از گذشتگان باقى مانده و تاريخ تكوينى آنها را تشكيل مى دهد، دعوت مى كند و مى گويد: «قُلْ سِيرُوا فِى الْأَرْضِ فَانظُرُوا كَيْفَ كَانَ عَاقِبَةُ الَّذِينَ مِنْ قَبْلُ».(3)
امام علي(عليه السلام) در بخشی از نامه 31 «نهج البلاغه» خطاب به فرزند خود امام حسن(علیه السلام) مى فرمايد: (پسرم گرچه من به اندازه همه كسانى كه پيش از من مى زيستند عمر نكرده ام؛ اما در رفتار آنها نظر افكندم و در اخبارشان تفكر نمودم و در آثار بازمانده از آنان به سير و سياحت پرداختم تا بدانجا كه [بر اثر اين آموزش ها] همانند يكى از آنها شدم بلكه گويى بر اثر آنچه از تاريخشان به من رسيده با همه آنها از اوّل تا آخرشان بوده ام)؛ «أَيْ بُنَيَّ إِنِّي وَ إِنْ لَمْ أَكُنْ عُمِّرْتُ عُمُرَ مَنْ كَانَ قَبْلِي، فَقَدْ نَظَرْتُ فِي أَعْمَالِهِمْ، وَ فَكَّرْتُ فِي أَخْبَارِهِمْ، وَ سِرْتُ فِي آثَارِهِمْ حَتَّى عُدْتُ كَأَحَدِهِمْ بَلْ كَأَنِّي بِمَا انْتَهَى إِلَيَّ مِنْ أُمُورِهِمْ قَدْ عُمِّرْتُ مَعَ أَوَّلِهِمْ إِلَى آخِرِهِمْ».
امام(عليه السلام) در اين وصيّت نامه به نكته مهمى درباره تاريخ اشاره كرده و آن اينكه مطالعه دقيق تاريخ پيشينيان، عمر جاودان به انسان مى بخشد و به اين مى ماند كه انسان از روز آغاز خلقت آدم(عليه السلام) تا امروز همراه همه اقوام و جمعيّت ها بوده و نتيجه تجارب آنها را براى خود ذخيره كرده باشد و به راستى چه فرصت هاي گرانبهايى است كه انسان با هزينه بسيار كم، متاعى اين چنين بزرگ به دست آورد.
امام علي(علیه السلام) در بخش دیگری از نامه 31 «نهج البلاغه» مى فرمايد: (با آنچه در گذشته واقع شده است نسبت به آنچه واقع نشده استدلال كن؛ زيرا امور جهان شبيه يكديگرند)؛ «اسْتَدِلَّ عَلَى مَا لَمْ يَكُنْ بِمَا قَدْ كَانَ فَإِنَّ الْأُمُورَ أَشْبَاهٌ».
اشاره به اينكه يك سلسله قوانين كلى بر جهان هستى و بر جوامع انسانى حكومت مى كند كه هر زمان مصاديقى از آن روى مى دهد؛ ولى همه مشمول آن قوانين كلى هستند، بنابراين انسان مى تواند با مطالعه در حالات پيشينيان و جوامع گذشته و يا حتى با مطالعه در سنين پيشين عمر خود مسائل مربوط به امروز و فردا را از طريق مقايسه درك كند تا گرفتار خطا و اشتباه و زيان و خسران نشود.
اين سخن شبيه چيزى است كه امام(عليه السلام) در خطبه ديگرى بيان كرده آنجا كه مى فرمايد: «عِبَادَ اللهِ إِنَّ الدَّهْرَ يَجْرِي بِالْبَاقِينَ كَجَرْيِهِ بِالْمَاضِين»(4)؛ (بندگان خدا! اين جهان نسبت به موجودين همان گونه جريان دارد كه نسبت به گذشتگان جريان داشت)، و اين سخنى معروف است كه در تعبير روزانه ما به عنوان تاريخ تكرار مى شود.
تاريخ بشر مجموعه اى است از حوادث بى شمار و بسيار متنوّع و گوناگون؛ ولى هنگامى كه درست در آن دقّت مى كنيم مى توانيم ويژگى هايى براى حوادث گوناگون آن پيدا كنيم و همه را در گروه هاى معيّن و عناوين خاصّى بگنجانيم، بخشى از آن ويژگى ها چنين است:
1. زوال سريع نعمت ها و قدرت ها: آرى نعمت ها و قدرت ها به سرعت مى آيند و مى روند و جاى خود را به ديگرى مى سپارند.
2. ناپايدارى: از ويژگى هاى حوادث اين جهان، ناپايدارى است. تا انسان به چيزى دل خوش مى كند، آن را از دست مى دهد و تا به كسى دل مى بندد، جاى خالى او را مشاهده مى كند.
3. بى وفايى در مردم دنيا و حوادث اين جهان، يكى ديگر از صفات چشمگير است؛ تا آن جا كه به صورت ضرب المثل درآمده، مى گويند: «دنيا به چه كسى وفا كرده كه به ما وفا كند؟».
4. غرورها و شكست هاى ناشى از آن: تاريخ جهان، افراد و گروه هاى زيادى را به خاطر دارد كه روزى پيروز شدند و در پى پيروزى مغرور گشتند؛ ولى سرانجام غرورشان آن ها را بر خاك ذلّت نشاند و بينى آن ها را به خاك ماليد.
5. تغيير حالات و روحيات: نزديك ترين دوستان انسان، گاه خطرناك ترين دشمن او مى شوند. گاهى دوستان ديروز، دشمنان امروزند. اين ويژگى مخصوصاً در ميان حاكمان و سياستمداران جهان كاملا به چشم مى خورد.
6. زمينه هاى محبّت و نفرت: آن چه باقى مى ماند و مايه ياد نيك مردم جهان است نيكى ها، محبّت ها، جوانمردى ها و اخلاص هاست و آن چه مايه نفرين و لعنت و بدنامى مى شود، ظلم و ستم ها و ناجوانمردى هاست.
آرى! همه اين امور، امروز نيز همچون گذشته در حال تكرار است. به همين دليل افراد باهوش كسانى هستند كه هم در زندگى خود و هم در تاريخ پيشينيان بسيار مطالعه كنند و عبرت گيرند.
البتّه تاريخ كاستى هاى مهمى دارد و اين بر اثر اِعمال نفوذ جباران پيشين در تحريف حقايق تاريخ به نفع خويشتن است كه اين آينه را در موارد بسيارى تيره و تار ساخته اند و با تطميع و تهديد تاريخ نگاران، آنها را وادار به اين كار كرده اند كه نمونه آشكار آن بنى اميّه و تاريخ ننگين آنهاست.
ولى محققانِ آگاه، با دقت در قرائنى كه در گوشه و كنار حوادث تاريخى است غالباً مى توانند سره را از ناسره بشناسند و حق را از باطل جدا سازند و از آنجا كه دروغگويان حافظه ندارند و غالبا گرفتار ضد و نقيض مى شوند از آن ضد و نقيض ها، آب را از سراب تشخيص دهند.
اى كاش قدرتمندانِ امروز گاه و بى گاه سرى به تاريخ مى زدند و حداقل شاهنامه ها را مى خواندند و سرنوشت آينده خود را در اين آينه مى ديدند و دست از ظلم و ستم و تبهكارى بر مى داشتند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.