پاسخ اجمالی:
منظور امام(ع) از «إِمَامُ الْهُدَى» اشاره به خود حضرت و تعبير به «إِمَامُ الرَّدَى» اشاره به معاويه است كه بر خلاف دستور پيامبر(ص) و خواسته قاطبه مسلمين پرچم مخالفت بر افراشت و جنگ هاى خونين را به پا كرد. مؤمنانِ واقعى پشت و پناه اسلام و امّت اسلامى اند و مشركانِ شناخته شده به سبب شركشان، مردم از آنها فاصله مى گيرند. مشكل بزرگ جامعه اسلامى، دشمنانى هستند در لباس دوست كه دو چهره دارند و در ميان صفوف مسلمانان رفت و آمد دارند و هر جا بتوانند از پشت به آنها خنجر مى زنند.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در بخشی از نامه 27 «نهج البلاغه» به نكته اى بسيار مهم و اساسى اشاره كرده و مى فرمايد: (امام هدايت و امام گمراهى هرگز يكسان نيستند همچنين دوستدار پيامبر و دشمن او با هم برابر نخواهند بود)؛ «فَإِنَّهُ لَا سَوَاءَ إِمَامُ الْهُدَى وَ إِمَامُ الرَّدَى(1)وَ وَلِيُّ النَّبِيِّ وَ عَدُوُّ النَّبِيِّ».
روشن است كه تعبير به «إِمَامُ الْهُدَى» در اين جمله اشاره به خود آن حضرت و تعبير به «إِمَامُ الرَّدَى» اشاره به معاويه است كه بر خلاف دستور پيامبر(صلی الله عليه وآله) و خواسته قاطبه مسلمين پرچم مخالفت بر افراشت و جنگ هاى خونين و هلاكت بسيارى از مسلمين را سبب گرديد.
واژه «امام» غالباً به معناى پيشواى حق است؛ ولى گاه در پيشواى باطل هم به كار مى رود. در «قرآن مجيد» مى خوانيم: «وَ جَعَلْنَاهُمْ أَئِمَّةً يَدْعُونَ إِلَى النَّارِ»(2)؛ (و آنان [فرعونيان] را پيشوايانى قرار داديم كه به سوى آتش [دوزخ] دعوت مى كنند).
دليل تطبيق «إِمَامُ الرَّدَى» در جمله فوق بر معاويه افزون بر قرائن حاليه، صراحت بخش هايى از اين نامه است كه مرحوم سيّد رضى آن را نقل نكرده است؛ در بخشى از اين نامه طبق آنچه در كتاب تمام «نهج البلاغه» آمده است مى خوانيم: «إِيَّاكُمْ وَ دَعْوَةَ الْكَذَّابِ ابْنِ هِنْدٍ»؛ (از خواسته ها و دعوت هاى اين مرد دروغگو فرزند هند [جگرخوار] بپرهيزيد). آن گاه امام(عليه السلام) در تكميل همين سخن به حديثى از پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) استناد مى جويد و مى گويد: (رسول خدا(صلى الله عليه وآله) به من فرمود: من بر امتم نه از مؤمن مى ترسم و نه از مشرك، چرا كه مؤمن ايمانش او را از كار خلاف باز مى دارد و مشرك را خداوند به وسيله سركشى [رسوا و] خوار و ذليل مى كند، تنها آنان كه از شرشان بر شما مى ترسم كسانى اند كه در دل منافقند و در زبان به ظاهر دانا، سخنانى مى گويند كه شما مى پسنديد؛ ولى اعمالى انجام مى دهند كه شما آن را زشت و ناپسند مى شماريد)؛ «وَ لَقَدْ قَالَ لِي رَسُولُ اللهِ(صلى الله عليه وآله) إِنِّي لَا أَخَافُ عَلَى أُمَّتِي مُؤْمِناً وَ لَا مُشْرِكاً؛ أَمَّا الْمُؤْمِنُ فَيَمْنَعُهُ اللهُ بِإِيمَانِهِ، وَ أَمَّا الْمُشْرِكُ فَيَقْمَعُهُ(3) اللهُ بِشِرْكِهِ، وَ لَكِنِّي أَخَافُ عَلَيْكُمْ كُلَّ مُنَافِقِ الْجَنَانِ(4)، عَالِمِ اللِّسَانِ يَقُولُ مَا تَعْرِفُونَ، وَ يَفْعَلُ مَا تُنْكِرُونَ».
اين يك واقعيّت است كه مؤمنانِ واقعى پشت و پناه اسلام و امّت اسلامى هستند و مشركانِ شناخته شده به سبب شركشان، مردم از آنها فاصله مى گيرند و اگر بخواهند از درِ عداوت در آيند، مؤمنان به فرمان خداوند دست به دست هم مى دهند و آنها را در هم مى كوبند؛ ولى مشكل بزرگ جامعه اسلامى و هر جامعه اى، دشمنانى هستند كه لباس دوستى بر تن مى كنند، همان افراد دو چهره اى كه چهره زيبايى از خود نشان مى دهند و چهره زشتِ درونى خود را مستور مى دارند، در ميان صفوف مسلمانان رفت و آمد دارند و از اسرار آنها آگاه مى شوند و هر جا بتوانند از پشت به آنها خنجر مى زنند. آيات الهى و سنّت پيامبر(صلى الله عليه وآله) را دست آويز خود قرار مى دهند؛ ولى در عمل بر خلاف آن رفتار مى كنند.
مصداق بارز اين سخن در زمان حضرت علي(عليه السلام)، معاويه و اطرافيانش بودند كه به نام خونخواهى عثمان كه ظاهراً جانشين پيامبر اكرم(صلى الله عليه وآله) بود، قيام كردند و به هنگام ناچارى قرآن ها را بر سر نيزه ها بالا بردند. نماز مى خواندند و در نماز جمعه سخنان زيبا و موافق كتاب و سنّت مى گفتند؛ ولى براى تضعيف امامِ هدايت؛ حضرت علي(عليه السلام) كه هم از سوى خدا منصوب شده بود و هم از سوى خلق، هيچ فرصتى را از دست نمى دادند. از قتل بى گناهان و غارت اموال مسلمين و شبيخون زدن به مناطق مرزى عراق ابا نداشتند و با استفاده از اين روش سرانجام توانستند بر جاى پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) تكيه زنند و اسلام را به قهقرا ببرند.(5)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.