پاسخ اجمالی:
استحقاق پاداش در جايى است كه كسى به ديگرى خدمتى كند و در برابر آن خدمت، منتظر پاداش و اجرت باشد، در حالى كه مى دانيم همه اوامر و نواهى الهى دارای مصلحت هایی است که به خود مكلّفان باز مى گردد و باعث صفاى روح و تكامل نفس و عزت و سربلندى مى شود و آنها را از مفاسد و بدبختيها نجات مى دهد؛ لذا مكلّفان در اطاعت اوامر الهی و ترك معاصى، به خودشان خدمت مى كنند. با این حال، خداوند از روی لطف، براى تشويق مردم بر اطاعتى كه موجب كمال آنهاست، پاداش قرار داده است.
پاسخ تفصیلی:
از قديم الايّام اين بحث در ميان علماى علم كلام مطرح بوده است كه آيا ثواب از سوى خداوند، جنبه استحقاق دارد يا تفضّل؟ به اين معنا كه بندگان هنگامى كه اوامر الهى را اطاعت مى كنند بر خداوند لازم است به آنها پاداش نيك دهد و اگر ندهد قبيح خواهد بود و خداوند مرتكب قبيح مى شود؟ يا اينكه بندگان هيچ گونه طلبى در مقابل اطاعت اوامر و ترك معاصى از خداوند ندارند و اگر پاداشى دهد از باب لطف و مرحمت است و اگر ندهد عين عدالت است؟
جمعى از متكلّمان كه بيشتر تمايل به مذهب «اشاعره» داشته اند، تفضّل را پذيرفته اند و بعضى ديگر كه تمايل به مذهب «معتزله» داشته اند استحقاق را. طرفداران استحقاق مى گويند: «بى شك الزام بندگان به اطاعت داراى مشقت هايى است اگر اين الزام بودن هدف باشد، ظلم است و قبيح و از خداوند حكيم صادر نمى شود و اگر هدفى داشته باشد آن هدف چيزى جز پاداش نيك نخواهد بود، بنابراين اگر خداوند پاداش نيكى ندهد مستلزم قبيح است كه بر او محال است». طرفداران تفضّل مى گويند: «خداوند آن قدر نعمت به ما داده كه اگر همه عمر را به اطاعت او مشغول باشيم شكرِ بخشِ كوچكى از اين همه نعمت را به جا نياورده ايم، بنابراين ما طلب و استحقاقى نداريم تا او ملزم به پرداخت آن باشد».
ولى گويا طرفين از يك نكته غافل مانده اند كه با توجّه به آن، نقاب از چهره اين مسئله برداشته مى شود و حق، آشكار مى گردد. نکته اينجاست كه استحقاق پاداش، در جايى است كه كسى به ديگرى خدمتى كند و در برابر آن خدمت، منتظر پاداش و اجرت باشد و به بيان ديگر هر دو گروه در واقع پاداش يا چيزى شبيه پاداش براى اطاعت فرمان پروردگار قائل شده اند؛ گروه اوّل مى گويند پاداششان را به صورت نعمتهاى الهى از قبل گرفته اند و گروه دوم مى گويند بعداً بايد بگيرند. در حالى كه مى دانيم همه اوامر و نواهى الهى مصالحى دارد كه به خود مكلّفان باز مى گردد. نماز و روزه و حج و جهاد، سبب صفاى روح و تكامل نفس و عزت و سربلندى مى شود؛ ترك دروغ و غيبت و شراب و قمار آنها را از مفاسد و بدبختيها نجات مى دهد. با اين حال، مكلّفان در اطاعت اوامر و ترك معاصى به خودشان خدمت مى كنند، آيا در مقابل خدمت به خويشتن، بايد خود را طلبكار از پروردگار بدانند؟! اين درست به آن مى ماند كه طبيب دلسوز و مهربانى به بيمار خود دستورات لازم را به طور رايگان دهد و حتى داروها را در اختيار او بگذارد و بيمار به آن دستورها عمل كند و از شرّ بيمارى رهايى يابد. آيا اگر اين بيمار نزد طبيب برود و مطالبه اجر و پاداش بر اطاعت امر وى كند، همگان تعجب نمى كنند و بر كار او نمى خندند؟
تمام اوامر و نواهى الهى در واقع همين گونه است و پيامبر اكرم(صلى الله عليه و آله) مانند طبيبی بوده که بین مردم می رفته و آنها را مداوا می فرموده، و آنچه گفته، در مسير منافع مكلّفان قرار گرفته است. بنابراين جايى براى اين بحث باقى نمى ماند كه آيا مردم در برابر طاعات خود استحقاق ثواب دارند يا ثواب تفضّل است؟
آرى، خداوند به لطف و كرمش براى تشويق مردم به اطاعتى كه موجب كمال آنهاست، پاداشى بر عهده گرفته و وعده ثواب داده است، و هرگز از آن تخلّف نخواهد كرد. زيرا تخلّف از وعده بر حكيم قادر و عالم، محال است. قرآن مجيد مى فرمايد: «كَتَبَ عَلَى نَفْسِهِ الرَّحْمَةَ»؛ (خداوند رحمت را بر خود مقرّر داشته است).(1) از سوى ديگر مى فرمايد: «إِنَّ اللهَ لاَ يُخْلِفُ الْمِيعَادَ»؛ (خداوند از وعده خويش تخلّف نمى كند).(2)،(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.