پاسخ اجمالی:
موقعیت علمی امام باقر(ع) به عنوان نماینده علوم اهل بیت، بسیاری را واداشت تا از محضر او بهره گرفته و حل اشکالات علمی خود را از او بطلبند. لذا این شهرت علاوه بر حجاز در عراق و خراسان نیز فراگیر شده بود. گستردگی روایات امام باقر(ع) در زمینه های فقه، اعتقادات و ... سبب شد تا محدثان اهل سنت مانند «ابوحنيفه» از ايشان نقل حدیث نمایند. از سویی در میان ائمه(ع) پس از امام علي(ع)، سند بخش عمده ای از روایات به امام باقر(ع) و صادق(ع) بر می گردد؛ زیرا این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد(ص) را پیدا کردند.
پاسخ تفصیلی:
موقعیت علمی امام باقر(علیه السّلام) آنقدر ممتاز بود كه بی تردید از نظر بسیاری از علمای اهل سنت، ايشان در زمان حیات خویش شهرت فراوانی داشته و همواره محضر او از دوستدارانش، از تمامی بلاد و سرزمین های اسلامی پر بوده است. موقعیت علمی ایشان، به مثابه شخصیتی عالم و فقیه، به ویژه به عنوان نماینده علوم اهل بیت بسیاری را وا میداشت تا از محضر او بهره گیرند و حل اشکالات علمی و فقهی خود را از او بطلبند. در این میان اهل عراق که شیعیان بسیاری در میان آنها وجود داشت، مفتون شخصیت آن حضرت شده بودند.(1)
در میان مراجعه کنندگان، آن چنان خضوعی نسبت به شخصیت علمی امام(عليه السلام) به چشم می خورد که «عبداللّه بن عطای مکی» می گفت: «مَا رَأَيْتُ اَلْعُلَمَاءَ عِنْدَ أَحَدٍ قَطُّ أَصْغَرَ مِنْهُمْ عِنْدَ أَبِي جَعْفَرٍ مُحَمَّدِ بْنِ عَلِيِّ بْنِ اَلْحُسَيْنِ وَ لَقَدْ رَأَيْتُ اَلْحَكَمَ بْنَ عُيَيْنَةَ مَعَ جَلاَلَتِهِ فِي اَلْقَوْمِ بَيْنَ يَدَيْهِ كَأَنَّهُ صَبِيٌّ بَيْنَ يَدَيِ مُعَلِّمِهِ»(2)؛ (علما را در محضر هیچکس کوچکتر از آنها در محضر ابو جعفر(علیه السّلام) ندیدم. حکم بن عیینه با تمام عظمت علمی اش در میان مردم، در برابر آن حضرت مانند دانش آموزی در مقابل معلم خود به نظر می رسید).
شهرت علمی امام، در حدّ تعبیر «ابن عنبة»، «كانَ واسِعَ الْعِلْمِ وَوافِرَ الْحلْمِ» مشهورتر از آن است که کسی بخواهد آن را بیان کند.(3) این شهرت در زمان خود ایشان، نه تنها در حجاز که «كَان سَّيِّد فُقَهَاء الْحِجَاز»(4)؛ بلکه حتی در عراق و خراسان نیز به طور گسترده فراگیر شده بود. چنانکه راوی می گوید: «دیدم که مردم خراسان دورش حلقه زده و اشکالات علمی خود را از او می پرسیدند».(5) همچنین «ذهبی» درباره امام باقر(علیه السّلام) می نویسد: «وَ کانَ احدَ مَن جَمعَ بَینَ العِلمِ و العَملِ و السُّؤَدد وَ الشَّرفِ وَ الثِّقهِ وَ الرِّزانهِ وَ کَانَ اَهلاً لِلخِلافَهِ»(6)؛ (از کسانی است که بین علم و عمل و آقائی و شرف و وثاقت و متانت جمع کرده و اهلیّت برای خلافت داشت).
استاد «ابو زهره» درباره مرجعیت عام امام می نویسد: «كانَ مُحَمَّد الْباقِرِ عليه السلام وَريثَةَ الْاِمامِ السَّجّادِ في اِمامَةِ اَهْلِهِ وَنَيلِ الْهِدايةِ وَلِذا كانَ مَقْصَدَ الْعُلَماءِ مِنْ كُلِّ الْبِلادِ الْاِسْلامِيةِ وَمازارَ اَحَدٌ الْمَدينَةَ الّا عَرَجَ عَلي بَيتِ مُحَمَّدٍ الْباقِرِ يأْخُذُ عَنْهُ»؛ (امام باقر(علیه السّلام) وارث امام سجاد(علیه السّلام) در امامت و هدایت مردم بود، از این رو علمای تمام بلاد اسلام از هر سو به محضر او می شتافتند و کسی از مدینه دیدن نمی کرد جز این که به خدمت او شرفیاب شده و از علوم بی پایانش بهره ها می گرفت). و همو می نویسد: «كانَ يقْصُدُهُ مِنْ ائِمَّةِ الفقه وَالْحَديثِ كَثيرونَ»(7)؛ (از بزرگان فقه و حدیث، خیلی ها به قصد بهره گیری علمی پیش حضرتش می آمدند). و از عیون الاخبار نقل شده است که: «قَدْ اَخَذَ عَنْهُ اهلُ الْفِقْهِ ظاهِرَ الْحَلالِ وَالْحرام»(8)؛ (فقیهان، احکام حلال و حرام را از او می گرفتند).
او همانند پدرش امام سجاد(علیه السّلام) که شهرت عظیم علمی در میان مردم داشت، مورد احترام خاص و عام بود. «محمد بن منکدر» که خود یکی از محدثان معروف اهل سنت بود، در عظمت امام پنجم شیعیان چنین می گوید: «من جانشین علی بن الحسین(علیهما السّلام)، از میان فرزندان او را -که نزدیکترین آنان به او از نظر علم و فضیلت هم می بایست باشد- ندیده بودم تا روزی که به محضر فرزندش محمد باقر(علیه السّلام) رسیدم».(9)
بسیاری از دانشمندان بزرگ اسلامی درباره مقام علمی و موقعیت فقهی حضرتش جملات زیبایی بر زبان رانده اند که استاد «اسد حیدر» آنها را در کتاب خود گرد آورده است.(10) فراوانی و گستردگی روایات امام در زمینه های فقه، اعتقادات و علوم دیگر اسلامی، سبب شد تا محدثان
اهل سنت نیز از آن حضرت نقل حدیث نمایند. یکی از معروفترین آنها «ابو حنیفه» است. او با توجه به این که بیشتر احادیث وارده از طریق اهل سنت را نمی پذیرفت، روایات زیادی را از طریق اهل بیت و به ویژه امام باقر(علیه السّلام) نقل کرده است.(11) «ذهبی» درباره کسانی که از امام روایت کرده اند از «عمرو بن دینار»، «اعمش»، «اوزاعی»، «ابن جریح» و «قرة بن خالد» یاد کرده است.(12)
«ابو اسحاق» وقتی به او مراجعه کرد و مقام بسیار بلند و اعجاب انگیز علمی او را دید، در توصیف آن حضرت چنین گفت: «لَم أرَ مِثلَهُ قَطُّ»(13)؛ (کسی را مانند او ندیده ام). «ابو زرعه دمشقی» نیز درباره آن حضرت می گوید: «إِنَّ أَبَا جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ لَمِنْ أَكْبَرِ الْعُلَمَاء»(14)؛ (ابو جعفر از بزرگترین عالمان است).
به جرأت می توان گفت که در میان امامان شیعه پس از امیر مؤمنان(علیه السّلام) سند بخش عمده ای از بیشترین قسمت روایات به امام باقر(علیه السّلام) و صادق(علیه السّلام) منتهی می گردد و این به دلیل موقعیت خاص سیاسی جامعه آن روز بود که این دو امام بیش از امامان دیگر فرصت نشر علوم آل محمد(علیهم السّلام) را پیدا کردند. از این روست که در جوامع حدیثی شیعه، بخش بزرگی از روایات اهل بیت(عليهم السلام) از این دو امام بزرگوار نقل شده است.
همین مسأله سبب شد تا درباره امام باقر(علیه السّلام) گفته شود: «وَ لَمْ يَظْهَرْ عَنْ أَحَدٍ مِنْ وُلْدِ اَلْحَسَنِ وَ اَلْحُسَيْنِ عَلَيْهِمَا السَّلاَمُ مِنْ عِلْمِ اَلدِّينِ وَ اَلْآثَارِ وَ اَلسُّنَّةِ وَ عِلْمِ اَلْقُرْآنِ وَ اَلسِّيرَةِ وَ فُنُونِ اَلْآدَابِ مَا ظَهَرَ عَنْ أَبِي جَعْفَرٍ عَلَيْهِ السَّلاَمُ»(15)؛ (از فرزندان [امام] حسن(علیه السّلام) و [امام] حسين(علیه السّلام) آن چه در زمینه تفسیر، کلام، فتوا و احکام حلال و حرام از آن حضرت صادر شده، از کس دیگری صادر نشده است). نشر این احادیث سبب شهرت عظیم علمی آن امام همام، در آن روزگار به عنوان عالم، امام، فقیه و محدث بوده است. «ابو زهره» از میان انبوه کسانی که به آن حضرت مراجعه و از محضر او کسب علم کرده اند، به «سفیان ثوری»، «سفیان بن عیینه» (محدّث مکه) و «ابو حنیفه» اشاره کرده است.(16)
«ابرش کلبی» از «هشام بن عبدالملک» پرسید: «مَنْ هَذَا الَّذِي احْتَوَشَتْهُ أَهْلُ الْعِرَاقِ يَسْأَلُونَهُ قَالَ هَذَا نَبِيُّ الْكُوفَةِ وَ هُوَ يَزْعُمُ أَنَّهُ ابْنُ رَسُولِ اللَّهِ وَ بَاقِرُ الْعِلْمِ وَ مُفَسِّرُ الْقُرْآن»(17)؛ (این کیست که مردم عراق او را در میان گرفته و مشکلات علمی خود را از او می پرسند؟ هشام گفت: این پیامبر کوفه است، خود را پسر رسول خدا و شکافنده علم و مفسّر قرآن می داند). در نقل دیگری آمده است که هشام او را با تعبیر «اَلْمَفْتُونُ بِهِ أَهْلُ اَلْعِرَاقِ»(18) معرفی کرده؛ یعنی کسی که اهل عراق شیفته او هستند.
با این همه تمجید و تعظیم علما از آن حضرت، این سخن که «لَيسَ يرْوي عَنِ الْباقِرِ مَنْ يحْتَجْ به»؛(19) از روی کمال بی خردی است. انگیزه این اظهار نظرهای ناروا در مورد امام باقر(علیه السّلام)، تنگ نظری بسیاری از محدثین غیر شیعی است که هرگاه کسی کمترین توجهی به اهل بیت(عليهم السلام) و علوم آنها داشته باشد، شیعه باشد یا نباشد، از نظر آنها حجیت و صلاحیت علمی خود را از دست می دهد! روشن نیست محدثان اهل سنت که در کتب روایی خود، آن همه روایت از امام باقر(علیه السّلام) نقل کرده اند، چگونه از نظرگاه تنگ ابن سعد جزو کسانی هستند که به آنان احتجاج نمی شود. همان طور که اشاره شد، «سفیان ثوری»، «اوزاعی»، «ابو حنیفه» و برخی دیگر که ابن حجر در «تهذیب التهذیب» نامشان را آورده، در آن شمارند.(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.