پاسخ اجمالی:
درباره «رؤيت خداوند»، رواياتى در نهج البلاغه و ساير منابع مربوط به اهل بيت(ع) هست كه با صراحت، رؤيت با چشم ظاهر را نفى مى كند و رؤيت با چشم دل را به جاى آن قرار مى دهد. در نهج البلاغه آمده است: ذعلب يماني از امام علي(ع) پرسيد: آيا هرگز پروردگارت را ديده اى اى اميرمؤمنان!. امام(ع) در پاسخ فرمود: آيا كسى را كه نمى بينم پرستش كنم؟! پرسيد: چگونه او را مى بينى؟ فرمود: «چشم هاى ظاهرى هرگز او را نمى بيند؛ امّا قلب ها با حقيقت ايمان وى را درك مى كنند».
پاسخ تفصیلی:
درباره رؤيت خداوند، رواياتى در نهج البلاغه و ساير منابع مربوط به اهل بيت(عليهم السلام) رسيده كه با صراحت، رؤيت با چشم ظاهر را نفى مى كند و رؤيت با چشم دل را به جاى آن قرار مى دهد. به عنوان نمونه چند روايت را يادآور مى شويم:
1. در روايت معروفى _كه در نهج البلاغه آمده است_ مى خوانيم: يكى از ياران سخنور امير مؤمنان على(عليه السلام) بنام «ذِعْلَب يَمانى» از امام پرسيد: «هَلْ رَأَيْتَ رَبَّكَ يا اَميرَ الْمُوْمِنينَ؟»؛ (اى اميرمؤمنان آيا هرگز پروردگارت را ديده ای؟!). امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «اَفَأَعْبُدُ ما لا أَرَى؟»؛ (آيا كسى را كه نمى بينم پرستش كنم؟!) پرسيد: «وَ كَيْفَ تَراهُ؟»؛ (چگونه او را مى بينى؟) فرمود: «لاتُدْرِكُهُ الْعُيُوْنُ بِمُشاهَدَةِ الْعَيانِ وَ لكِنْ تُدْرِكُهُ الْقُلُوْبُ بِحَقائِقِ الاْيْمانِ»؛ (چشم هاى ظاهرى هرگز او را نمى بيند؛ امّا قلب ها با حقيقتِ ايمان وى را درك مى كند!)(1)
2. در روايتى آمده است كه يكى از ياران امام باقر(عليه السلام) به نام ابوهاشم جعفرى از تفسير آيه «لاتُدْرِكُهُ الاْبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الاْبْصارَ» سؤال كرد. امام(عليه السلام) در پاسخ فرمود: «اَوْهامُ الْقُلُوبِ اَدَقُّ مِنْ اَبْصارِ الْعُيُوْنِ، اَنْتَ قَدْ تَدْرُكُ بِوَهْمِكَ السِّنْدَ وَ الْهِنْدَ وَ الْبُلْدانَ الَّتى لمْتَدْخُلْها وَ لاتَدْرُكْها بِبَصَركَ وَ اَوْهامُ الْقُلُوبِ لاتَدْرُكُهُ، فَكَيْفَ اَبْصارُ الْعُيُوْنِ؟!»(2)؛ (تصوّرات قلبى از مشاهده چشم ها تواناتر و دقيق تر است؛ چراكه با قلب و نيروهاى خيال سرزمين سند، هند و شهرهايى را كه هرگز در آن وارد نشده اى مى توانى درك كنى، در حالى كه هرگز آنها را با چشم نديده اى؛ امّا خداوند هرگز با تصوّرات قلبى و نيروى خيال نيز درك نمى شود، پس چگونه چشم ها مى تواند او را ببيند؟!)
3. در حديث ديگرى مى خوانيم: يكى از خوارج از امام باقر(عليه السلام) پرسيد: «اَىَّ شَىء تَعْبُدُ؟»؛ (چه چيز را مى پرستى؟) امام(عليه السلام) فرمود: «اَللهَ تَعالَى». عرض كرد: «رَأَيْتَهُ؟»؛ (شما هرگز او را ديده ايد؟!) فرمود: «بَلْ لَمْ تَرَهُ الْعُيُوْنُ بِمُشاهَدَةِ الابْصارِ وَلكِنْ رَأَتْهُ الْقُلُوْبُ بِحَقائِقِ الايمانِ، لايُعْرَفُ بِالْقِياسِ وَ لايُدْرَكُ بِالْحَواسِّ وَ لايَشْبَهُ بِالنّاسِ، مَوْصُوْفٌ بِالاْياتِ، مَعْرُوفٌ بِالْعَلاماتِ، لايَجُوْزُ فى حُكْمِهِ، ذلِكَ اللهُ لا اِله اِلاّ هُوَ»؛ (هرگز چشم ها با مشاهده ظاهرى او را نديده؛ ولى دل ها با حقيقت ايمان، او را تماشا كرده است. او هرگز با قياس به موجودات ديگر شناخته نمى شود؛ با حواس درك نمى گردد و هيچ شباهتى به انسان ها ندارد؛ او فقط با نشانه هايش توصيف مى گردد و با علاماتش شناخته مى شود و هرگز در داورى و حكومت خود، ستم نمى كند؛ اين است خداوندى كه هيچ معبودى جز او نيست). مرد خارجى هنگامى كه اين سخن را شنيد از خدمت امام بيرون آمد در حالى كه مى گفت: (خداوند مى داند رسالت و امامتش را در كجا قرار دهد)؛ «اَللهُ اَعْلَمُ حَيْثُ يَجْعَلُ رِسالَتهُ».(3)
4. در حديث ديگرى از ابومحمد امام حسن عسگرى(عليه السلام) نقل شده كه در پاسخ اين سؤال كه چگونه انسان پروردگارش را عبادت مى كند در حالى كه او را نمى بيند؟ چنين نوشت: «جَلَّ سَيِّدى وَ مَوْلاىَ وَ المُنْعِمُ عَلَىَّ وَ عَلى آبائى أَنْ يُرَى»؛ (آقا و مولايم و بخشنده نعمت ها به من و پدرانم برتر از آن است كه با چشم ظاهر ديده شود!) راوى سؤال كرد: «آيا پيامبر(صلى الله عليه وآله) پروردگارش را ديد؟» امام(عليه السلام) در پاسخ چنين مرقوم داشت: «اِنَّ اللهَ تَبارَكَ وَ تَعالَى أَرَى رَسُوْلَهُ بقَلْبهِ مِنْ نُوْر عَظَمْتِهِ ما اَحَبَّ»(4)؛ (خداوند متعال از نور عظمتاش آنچه را دوست داشت به قلب رسولش ارائه فرمود).
5. امام صادق(عليه السلام) در حديث ديگرى در يك تشبيه جالب در پاسخ رواياتى كه اهل سنّت درباره رؤيت خداوند نقل مى كنند فرمود: خورشيد جزئى از هفتاد جزء نور كرسى است و كرسى جزئى از هفتاد جزء نور عرش است و عرش جزئى از هفتاد جزء نور حجاب است و حجاب جزئى از هفتاد جزء نور سّر است؛ اينها كه ادعا مى كنند خدا را مى توان ديد اگر راست مى گويند به قرص خورشيد نگاه كنند و چشم خود را از نور آن در حالى كه ابر روى آن نباشد بر ندارند.(5)
«عرش»، «كرسى»، «حجاب»، «سِرّ» اشاره به عوالم غيبيّه مختلف الهيّه است. منظور اين است كه خورشيد با تمام عظمتش يكى از موجودات اين عالم هستى است، انسان كه توانايى ندارد اين موجود كوچك را [يعني خورشيد] با چشم خود ببيند چگونه مى تواند انتظار مشاهده ذات پروردگار را داشته باشد؟ و اين در حقيقت شبيه همان چيزى است كه در آيات سوره اعراف در داستان موسى(عليه السلام) و بنى اسرائيل و اصابت صاعّقه به كوه و عدم توانايى بنى اسرائيل از مشاهده اين جرقه كوچك عالم هستى آمده است.
6. در حديث ديگرى از امام على بن موسى الرضا(عليه السلام) می خوانیم که در پاسخ اين سؤال كه آيا راست است كه خداوند متعال، رؤيت و تكلم را در ميان دو نفر از پيامبرانش تقسيم كرد؟ با موسى(علیه السلام) سخن گفت و به محمّد(صلى الله عليه وآله) رؤيت جمالش را نصيب كرد؟ فرمود: چه كسى از سوى خداوند اين پيام را به سوى جن و انس آورده كه: «لاتُدْرِكُهُ الْأَبْصارُ وَ هُوَ يُدْرِكُ الْأَبْصارَ - وَ لايُحِيطُونَ بِهِ عِلْماً - لَيْسَ كَمِثْلِهِ شَىْءٌ»؛ (هيچ چشمى او را نمى بيند و او همه چشم ها را درك مى كند ـ مردم هرگز احاطه علمى به خدا پيدا نمى كنند - و هيچ چيز مانند خدا نيست)؟! آيا محمّد(صلى الله عليه وآله) اين پيام ها را از سوى خدا نياورده است؟! راوى عرض كرد: آرى. امام(عليه السلام) فرمود: چگونه ممكن است كسى اين پيام ها را براى همه خلق بياورد، سپس بگويد: من با چشم خودم او را مشاهده كردم! و احاطه علمی به او پيدا نمودم و او به صورت انسان است! آيا شرم نمى كنيد؟ حتّى زنادقه و افراد بى دين نتوانسته اند چنين نسبتى را به پيغمبر(صلى الله عليه وآله) بدهند كه پيامى از جانب خدا بياورد سپس ضدّ آن را بگويد!».(6)
احاديث در اين زمينه بسيار است. مرحوم علاّمه مجلسى در بحارالانوار حدود 34 حديث و مرحوم صدوق در كتاب توحيد 24 حديث، مرحوم كلينى در اصول كافى، 12 حديث، در اين زمينه ذكر كرده اند كه همگى از نشانه هاى خلوص و پاكى مكتب توحيدى اهل بيت پيغمبر اكرم(صلى الله عليه وآله) است كه در ميان مسلمين نشر شده و آنچه در بالا آورديم گوشه اى از آن است كه با خرافه «رؤيت خدا با چشم ظاهر» مبارزه مى كند.(7) كوتاه سخن اين كه بطلان مسأله رؤيت خداوند با چشم ظاهر هم از نظر دليل عقلى روشن است و هم از نظر آيات كتاب الله، و هم روايات صحيح اسلامى.(8)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.