پاسخ اجمالی:
اشاعره مى گويند: خداوند در عين اين كه مجرد از ماده و جسميت است قابل رؤيت است ولی اين رؤيت تنها در آخرت صورت مى گيرد، نه در دنيا و در آنجا مؤمنان، خدا را با همين چشم مادى مشاهده مى كنند! لکن اگر منظور آنها از رؤيت، رؤيت با چشمِ دل و ادارك عقل باشد، اين مطلب مورد اتفاق همه دانشمندان است و نيازى به بحث ندارد ولی اگر منظور، ديدن با چشم ظاهر است، اين معنی جز از طريق انعكاس بر شبكيه چشم مفهومى ندارد و اگر قسم سومى ادعا دارند، ادعايى مبهم و نامعقول و مطلبى است غير قابل تصور؛ چراكه تصديق بدون تصور محال است.
پاسخ تفصیلی:
مسلمانان در مسأله رؤيت خداوند به سه گروه تقسيم شده اند: گروه اول كه فلاسفه بزرگ و محقّقان جزء آنها هستند، بر اين عقيده اند كه رؤيت پروردگار مطلقاً محال است. گروه دوم مجسّمه اند كه معتقدند خداوند جسم دارد و بنابراين قابل رؤيت است. گروه سوم اشاعره هستند كه پيروان «ابوالحسن اشعرى»(1) يكي از متكلمان قرن سوم مى باشند؛ آنها در اينجا سخن عجيبى دارند و مى گويند: «خداوند در عين اين كه مجرّد از ماده و جسميّت است قابل رؤيت مى باشد، اين رؤيت تنها در آخرت صورت مى گيرد، نه در دنيا و در آنجا مؤمنان، خدا را با همين چشم مادى مشاهده مى كنند!».
فاضل «قوشچى» در «شرح تجريد العقائد»، و «خواجه طوسى» چنين مى گويند: «اشاعره» معتقدند خدا را مى توان ديد؛ و مؤمنان او را در بهشت مى بينند، امّا ديدنى منزّه و خالى از روبرو شدن و خالى از جهت و مكان. سپس مى افزايد: همه منكرانِ رؤيت، اتفاق نظر دارند كه انكشاف تام علمى ـ و مشاهده خداوند با چشم عقل و دل ـ ميسّر است. از سوى ديگر طرفداران رؤيت نيز اتفاق نظر دارند كه محال است صورتى از خداوند در چشم انسان نقش بندد، يا شعاع خارج شده از چشم به او برسد.
بايد توجّه داشت كه در ميان فلاسفه پيشين، درباره حقيقت رؤيت دو نظر وجود داشت: جمعى طرفدار خروج شعاع بودند و مى گفتند: هنگام رؤيت، شعاعى از چشم انسان خارج مى شود و به مرئى مى رسد و انسان آن را مى بيند؛ ولى گروهى ديگر معتقد بودند كه حقيقت رؤيت، همان نقش بستن صورت مرئى در چشم است و مى دانيم امروز دانشمندان علوم طبيعى طرفدار نظريه دوم اند و آن را با دلايل حسّى ثابت كرده اند و مى گويند: ساختمان چشم از اين نظر درست شبيه يك دستگاه عكّاسى است كه بايد نور از بيرون به جسم مرئى بتابد و انعكاس آن وارد چشم يا دستگاه عكاسى شود و عكس آن جسم روى شبكيه چشم يا فيلم عكاسى منعكس گردد.
عجب اين كه اشاعره هنگامى كه در برابر اين استدلال قرار مى گيرند كه رؤيت به هر يك از دو معنى بالا باشد درباره ذات پاك خداوند _كه مجرّد از ماده است_ معنی ندارد چنين پاسخ مى دهند: رؤيت منحصر به اينها نيست، مخصوصاً هنگامى كه سخن از رؤيتِ امور غائب و چيزهايى كه حضور ندارند باشد! حتّى ممكن است شخصى نابينا، چيزهايى را كه از نظر مكاني با او فاصله زيادي دارند ببيند، مثلا عماراتى را كه در اندلس وجود دارد از اين سوى جهان مشاهده كند!!(2)
اين تعبيرات به خوبى نشان مى دهد كه آنها با الفاظ بازى مى كنند و براى رؤيت، مفهومى جز آنچه در عرف و لغت وجود دارد قائل اند. اگر منظور آنها از رؤيت، رؤيت با چشمِ دل و ادارك عقل باشد، اين چيزى است كه مورد اتفاق همه دانشمندان است و نيازى به جرّ و بحث ندارد. اگر منظور، ديدن با چشم ظاهر است، اين معنا جز از طريق انعكاس بر شبكيّه چشم مفهومى ندارد. اگر قسم سومى ادعا دارند، ادعايى مبهم و نامعقول و مطلبى است غير قابل تصوّر و مى دانيم تصديق بلا تصوّر محال است.
ظاهراً «اشاعره» وقتى در مسأله رؤيت در تنگنا قرار گرفته اند تدريجاً از ادّعاى خود فاصله پيدا كرده و به جايى رسيده اند كه فقط لفظ رؤيت خدا را به كار مى برند، بى آنكه مفهومى جز مشاهده با چشم عقل داشته باشد؛ زيرا وقتى مى گوئيم رؤيت خداوند خالى از مكان و جهت و انعكاسِ صورتِ مرئى در چشم مى باشد و اينگونه رؤيت، حتّى براى نابينا نيز ممكن است، پس چيزى جز رؤيت باطنى و قلبى نخواهد بود. عجب اين كه بعضى از آنها مسأله را به تعبيرات مبهم ترى حواله داده و گفته اند خداوند در قيامت حسّ ششمى براى مؤمنان ايجاد مى كند كه با آن مى توانند خدا را ببينند! صرفنظر از اين كه حسّ ششم، تعبيرى بسيار گنگ و مبهم است، مشكل مشاهده و رؤيت را حل نمى كند و به كار بردن لفظ رؤيت جز به معناى مجازى در اينجا صحيح نيست. عمده چيزى كه اشاعره و مانند آنها را وادار به قبول مسأله رؤيت در قيامت كرده، جمود بر بعضى از روايات است كه ظاهراً چنين توهّمى را براى خواننده ايجاد مى كند.(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.