پاسخ اجمالی:
هر موجود زنده ای برای فعالیت نیاز به موادی برای تأمین انرژی اش دارد و این مواد با نظام رزق الهی تأمین می شود که قرآن نیز به آن اشاره دارد. مثلا قرآن در سوره «فاطر» با متوجه کردن آدمی به روزی هایش، او را به شناخت خداوند به عنوان روزی دهنده ترغیب می کند. در آیاتی از سوره «روم» برای اثبات توحید الهی به 4 مساله، از جمله روزی دادن خداوند اشاره می شود و در سوره «ملک» نیز به روزی دهنده بودن خداوند تصریح می شود. همچنین در سوره های «یس، ق، هود و ذاریات» نیز به ابعاد دیگری از این نظام اشاره شده است.
پاسخ تفصیلی:
هر موجود زنده اى براى ادامه حيات خود نيازهايى دارد يا به تعبير ديگر فعاليّت هاى حياتى، مواد انرژى زائى مى طلبد كه دائما بايد به او برسد و به اصطلاح جبران مافات و بدل مايتحلّل گردد. اين مواد بايد از تمام جهات دقيقا متناسب با آن موجود زنده باشد تا بتواند به راحتى از آن بهره گيرد. نظام رزق و روزى در عالم آفرينش و چگونگى تهيه آنها و سپس طرز قرار گرفتن در اختيار هر موجود زنده و هم چنين طرز استفاده از آنها نظام بسيار ظريف و دقيق و گاه اسرارآميز است كه فصلى از نشانه هاى مهم توحيد و علم و قدرت خداوند در آن نهفته است. لذا قرآن كرارا در آيات مختلف روى آن تكيه كرده است.
1ـ مشكران عرب هرگز بت ها را خالق خود نمى دانستند ولى معقتد بودند كه بت ها در تدبير اين جهان و حل مشكلات انسان ها و فراهم كردن مواهب براى آنها دخالت دارند. از اين جهت كه شفيعان درگاه خدا هستند و يا از اين جهت كه تدبير اين جهان در اين قسمت ها به آنها واگذار شده! به همين دليل در آيات قرآن براى نفى اين عقيده خرافى با تعبيرات مختلف روى اين مسأله تأكيد شده است كه خالق و رازق يكى است،و انواع روزى ها از ناحيه او است. بديهى است اگر انسانى را بر سر سفره اى دعوت كنند كه غذاهاى رنگارنگى در آن باشد قبل از هر چيز وظيفه خود مى داند از صاحب آن نعمت ها تشكر كند و به همين جهت به سراغ صاحب آن سفره مى رود تا او را بشناسد. آيا سفره اى گسترده تر از سفره آفرينش وجود دارد؟ آيا اين خوان نعمتى كه دشمن و دوست از آن بهره مند مى گردند نبايد صاحبش را شناخت؟ و از عطاياى او كه از فرق تا قدم و از ظاهر تا باطن ما را فرا گرفته تشكر كرد؟ بنابراين يكى از انگيزه هاى مهم معرفة الله و هم چنين يكى از طرق شناخت او همين روزى ها است. لذا در آيه 3 سوره فاطر همه انسان ها را مخاطب ساخته و مى گويد : (اى مردم! نعمت خداوند را بر خود، به خاطر بياوريد)؛ «يَا أَيُّهَا النَّاسُ اذْكُرُوا نِعْمَتَ اللَّهِ عَلَيْكُمْ»؛ (آیا آفریننده اى جز خدا هست که شما را از آسمان و زمین روزى دهد؟!)؛ «هَلْ مِنْ خالِقٍ غَيْرُ اللهِ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ».
از آسمان نور حيات بخش آفتاب عالم تاب و قطرات زنده كننده باران و امواج روح پرور نسيم را براى شما مى فرستد و از زمين انواع گياهان و ميوه ها و مواد غذائى را مى روياند و انواع معادن و ذخائر زيرزمينى را. با اين حال بايد بدانيد معبوى جز او نيست و بندگى تنها شايسته او است. در اين صورت چگونه از راه راست منحرف مى شويد و به اين خالق بزرگ و روزى بخش پشت كرده در مقابل بتان سجده مى كنيد. «لا اِلهُ إِلّا هُوَ فَأَنّى تُؤْفَكُوْنَ»(1)؛ (هیچ معبودى جز او نیست; با این حال چگونه [به سوى باطل] منحرف مى شوید؟!).
2ـ در آيه 40 سوره روم براى اثبات توحيد ربوبيت (يگانگى پروردگار) و نيز توحيد در عبادت روى چهار مسأله تكيه شده: آفرينش انسان، روزى دادن به او، مرگ و حيات مجدّد او، همه اينها از سوى خداوند معرّفى شده چرا كه همه داراى نظام دقيقى است. و نشان مى دهد از سوى مبدأ علم و قدرتى سرچشمه گرفته است. لذا مى فرمايد: (خداوند همان کسى است که شما را آفرید، سپس روزى داد، بعد مى میراند، سپس زنده مى کند)؛ «اَلله الَّذِىْ خَلَقَكُمْ ثُمَّ رَزَقَكُمْ ثُمَّ يُمِيْتُكُمْ ثُمَّ يُحْيِيْكُمْ». سپس می فرماید: (آیا هیچ یک از همتایانى که براى خدا قرار داده اید چیزى ازاین کارها را مى توانند انجام دهند؟!)؛ «هَلْ مِنْ شُرَكائِكُمْ مَنْ يَفْعَلُ مِنْ ذلِكُمْ مِنْ شَىءٍ». بنابراين بايد قبول كنيد كه او منّزه است؛ و برتر از اينكه همتائى براى او قرار دهند. «سُبْحانَهُ وَ تَعالى عَمّا يُشْرِكُوْنَ»؛ (او منزّه و برتر است از آنچه همتاى او قرار مى دهند).
هرگاه ما بدانيم كه آفرينش و روزى و مرگ و حيات ما به دست او است؛ معنى ندارد به سراغ غير او برويم، و در برابر غير او سر تعظيم و تسليم فرود آوريم. قابل توجّه اينكه مسأله خلقت و آفرينش، روزى و مرگ و حيات را شامل مى شود، چرا كه تمام انواع روزى ها بازگشت به آفرينش خدا مى كند؛ همچنين حيات نيز جزء خلقت و روزى هاى الهى است و مرگ باز پس گرفتن آن است. بنابراين تكيه بر اين سه قسمت نه به خاطر آن است كه چيزى غير از خلقت است؛ بلكه در حقيقت مصاديق مهمّى از آن موضوع كلى را شرح مى دهد. اين نكته نيز قابل دقت است كه زنده شدن بعد از مرگ گرچه مورد قبول مشكران عرب نبود؛ ولى اين آيه اشاره لطيفى به اين استدلال است كه آفرينش نخستين و نعمت حيات در آغاز كار، دليل روشنى است بر امكان تكرار آن در قيامت و رستاخيز. بلكه اگر درست بيانديشيم مسأله مرگ و حيات در همين جهان به صورت مستمر ادامه دارد؛ و در هر سال و ماه، بلكه هر روز و هر ساعت وجود انسان صحنه مرگ و حيات است، هزاران هزار سلّول مى ميرند، و هزاران هزار ديگر جانشين آنها مى شوند؛ و مسأله معاد به صورت مستمر در همين دنيا وجود دارد، پس چه جاى تعجب كه در آخرت همه مردگان به زندگى جديدى باز گردند؟!
3ـ در آيه 64 سوره نمل كه در سلك آيات توحيد واقع شده و نشانه هاى مختلف او را در آسمان و زمين مى شمرد؛ باز روى سه مسأله تكيه شده است: آغاز آفرينش و بازگشت آن، و رزق و روزى هايى كه از آسمان و زمين به انسان مى رسد. از این رو مى فرمايد: آيا معبودان شما بهترند يا كسى كه آفرنيش را آغاز كرد و سپس آن را باز مى گرداند. «أَمَّنْ يَبْدَأُ الْخَلْقَ ثُمَّ يُعِيْدُهُ»(2)؛ (یا کسى که آفرینش را آغاز مى کند، سپس آن را باز مى گرداند)، و كسى كه در ميان اين آغاز و بازگشت شما را از آسمان و زمين روزى مى بخشد: «وَ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّماءِ وَ اْلأَرْضِ»؛ (و کسى که شما را از آسمان و زمین روزى مى دهد). در پايان می فرماید: (آیا معبودى با خداست؟!)؛ «أَأِلهٌ مَعَ اللهِ». بگو: من دليل بر الوهيت خدا را آوردم شما اگر راست مى گوئيد دليل تان را بياوريد! «قُلْ هاتُوا بُرْهانَكُمْ اِنْ كُنْتُمْ صادِقِيْنَ»؛ (بگو: اگر راست مى گویید دلیل تان را بیاورید!). به تعبير ديگر اينها بركاتى است كه از ذات پاك خداوند سرچشمه مى گيرد؛ امّا بت هاى فاقد همه چيز منشأ چه خير و بركتى هستند تا لايق عبوديت باشند؟
تعبير به «خَيْر» (بهتر) كه در اين آيه محذوف است و به قرينه آيات قبل روشن مى شود نه به خاطر اين است كه بت ها خير و فايده اى دارند كه در مقايسه با خداوند كمتر است؛ بلكه اين تعبير در مواردى كه هيچ خيرى در كار نيست نيز به كار مى رود. مثلا گفته مى شود از فلان غذا بپرهيز تا سالم بمانى آيا تندرستى بهتر از بيمارى نيست؛ مسلّما بيمارى فايده اى ندارد كه تندرستى بهتر از آن باشد. در قرآن مجيد نيز مى خوانيم «وَ لَعَبْدٌ مُؤْمِنٌ خَيْرٌ مِنْ مُشْرِكٍ»؛ ([زیرا] غلام باایمان، از مرد [آزاد] بت پرست، بهتر است).(3) و در جاى ديگر مى فرمايد: «قُلْ أَذلِكَ خَيْرٌ أَمْ جَنَّةُ الْخُلْدِ»؛ ([اى پیامبر!] بگو: آیا این بهتر است یا بهشت جاویدانى که به پرهیزگاران وعده داده شده؟!).(4)
خلاصه اينكه واژه «خير» اگر چه فعل تفضيل است و بايد در مورد دو چيز كه يكى خوب و يكى خوب تر است به كار رود؛ ولى در بسيارى از موارد هدف اين است كه مخاطب را در انديشه فرو برد و به او بفهماند كه آنچه را برگزيده منشأ هيچ خير و فايده اى نيست. تكيه بر مسأله معاد با اينكه مشركان به آن ايمان نداشتند به خاطر اين است كه آفرينش، نخستين دليل بر امکان معاد است.
4ـ در آيه 21 سوره ملک همين معنى به صورت ديگرى مطرح شده و مى فرمايد: (یا اگر [خدا] روزیش را بازدارد کیست آن کس که شما را روزى دهد؟!)؛ «أَمَّنْ هذَا الَّذِى يَرْزُقُكُمْ إنْ أَمْسَكَ رِزْقَهُ».(5) اشاره به اينكه اگر يك سال به فرمان خدا بارانى از آسمان نبارد، گياهى از زمين نرويد و خشك سالى و قحطى همه جا را فرا گيرد، آيا اين بت ها و يا هيچ موجود ديگرى قدرت دارد به شما روزى و غذا دهد؟ و يا اگر روزى هاى معنوى و وحى آسمانى به فرمان خدا قطع شود آيا كسى مى تواند شما را هدايت كند؟ ناگفته پيدا است كه پاسخ تمام اين سؤالات منفى است و با اين حال چگونه بت پرستان اصرار بر اين كار زشت خود دارند؟ آيا در اينجا عاملى جز لجاجت و تعصّب مى تواند وجود داشته باشد؟ لذا در پايان آيه مى فرمايد: ( ولى آنها در سرکشى و فرار از حقیقت لجاجت مى ورزند)؛ «بَلْ لَجُّو فِى عُتُوٍّ وَ نُفُوْرٍ».(6)
5ـ در آيه 37 سوره روم روى نكته ديگرى در رابطه با مسأله ارزاق تكيه كرده و تأكيد مى كند كه گستردگى و تنگى روزى به خواست خدا است. مى فرمايد: (آیا ندیدند که خداوند روزى را براى هر کس بخواهد وسعت مى بخشد یا تنگ مى گیرد؟!) «أوَلَمْ يَرَوا اَنَّ اللهَ يَبْسُطُ الرِّزْقَ لِمَنْ يَشاءُ وَ يَقْدِرُ». درست است كه كوشش و تلاش انسان ها، و لياقت ها و شايستگى ها، در تحصيل روزى مؤثّر است. و درست است كه عالم، عالم اسباب است، و آنها كه تلاش گرند غالبا بهره بيشترى از روزى ها دارند، و تنبل ها بهره كمترى. ولى با اين حال استثنائات زيادى در برابر اين قاعده مى بينيم. افراد بى دست و پائى را مشاهده مى كنيم كه ابواب روزى به روى آنها گشوده است؛ و به عكس افراد تلاش گر لايقى را مشاهده مى كنيم كه به هرجا رو مى كنند درها به روي شان بسته مى شود، و به گفته شاعر معروف عرب:
كَمْ عاقلٍ عاقلٍ اَعْيَتْ مَذاهِبُهُ و جاهِلٍ جاهِلٍ تَلْقاهُ مَرْزُوقا
چه بسيار افراد عاقل و هوشيار كه راهها به روى آنها بسته شده و افراد جاهل و نادانى كه آنها را از انواع روزى ها بهرهمند مىبينى! اين براى آن است كه انسان در عالم اسباب گم نشود و بداند در پشت اين دستگاه، دست قدرتى است كه آن را مى چرخاند و قدرتش مافوق همه قدرت ها است. همچنين افراد متنعّم و بهره مند از امكانات به خود مغرور نشوند، و راه طغيان و غرور پيش نگيرند و افراد تنگ دست مأيوس و نوميد نگردند؛ چرا كه هر لحظه ممكن است به اراده و مشيّت الهى صحنه دگرگون گردد. به تعبير ديگر: براى فراهم شدن رزق و روزى هر انسان ده ها سبب دست به دست هم مى دهند كه يكى از آنها تلاش و كوشش انسان است. حتى قدرت بر تلاش و كوشش، و انگيزه آن را نيز خدا داده است. اينجا است كه انسان مى تواند از مسأله وسعت و تنگى روزى ها، پى به ذات پاک او ببرد. لذا در پايان آيه مى فرمايد: (در این نشانه هایى است براى گروهى که ایمان مى آورند)؛ «اِنَّ فِى ذلِكَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يُؤْمِنُونَ».
آنها هستند كه به خاطر ايمان شان آمادگى براى پذيرش حق دارند و هر روز با مشاهده اين صحنهها، به ذات پاك او آشناتر مى شوند. در حقيقت آيه فوق كه مضمون و محتوايش در ده مورد از قرآن مجيد تكرار شده است؛ شبيه همان مطلبى است كه از اميرمؤمنان على(علیه السلام) نقل شده كه مى فرمايد: «عَرَفْتُ اللهُ سُبْحانَهُ بِفَسْخِ الْعَزائِمِ وَ حَلِّ الْعُقُودِ وَ نَقْضِ الْهِمَمِ»؛ (من خداوند سبحان را از فسخ تصميم ها، و گشودن گره ها، و شكستن اراده ها شناختم!).(7) و شبيه چيزى است كه بعضى از مفسّران نقل كرده اند كه از يكى از علماء سؤال شد چه دليلى بر وجود خداوند يگانه دارى؟ گفت: سه دليل: «ذُلُّ الْلَّبِيْبِ، وَ فَقْرُ اْلأَدِيْبِ وَ سُقْمُ الطَّبِيْبِ»؛ (ذلت و فروماندگى جمعى از عاقلان، و فقر جمعى از لايقان، و بيمارى طبيبان!).(8)
تعبير به «اَوَلَمْ يَرَواْ»؛ (آيا نديدند) اشاره به اين است كه اگر انسان كمى در زندگى مردم دقت كند اين تفاوت ها را به خوبى مشاهده مى كند. ذكر اين نكته نيز لازم است كه ارتباط وسعت و تنگى روزى با مشيّت الهى به معنى مشيّتى است كه آميخته با حكمت است و الا نه در اينجا و نه در موارد ديگر، او مشيتى بى حساب و بدون حكمت ندارد. ضمنا تنگى روزى در آيات فوق به معنى محروميت مطلق از روزى نيست تا منافاتى با آيات بعد كه مى گويد: (هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خداست)؛ «وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِى اْلأَرْضِ إلاّ عَلى اللهِ رِزْقُها»(9) داشته باشد. بلكه منظور محدوديت روزى است در عين وجود حداقل لازم.
6ـ در آيه 58 سوره ذاریات بعد از تأكيد بر اين نكته كه خداوند نيازى به بندگان ندارد و اگر آنها را به عبوديت خويش دعوت مىكند به خاطر نياز نيست.(10) مى فرمايد: (زیرا تنها خداوند روزى دهنده و صاحب قدرت است و ناتوانى در او راه ندارد)؛ «اِنَّ اللهَ هُو الرَّزاقُ ذُو القُوّةِ اَلْمَتِيْنُ». «رَزّاق» صيغه مبالغه و به معنى بسيار روزى دهنده است؛ و اين تنها درباره ذات پاك او صادق است كه در هر گوشه اى از اين جهان پهناور، برفراز كوه ها، در دل سنگ ها، در ژرفاى درّه ها، در اعماق درياها، و خلاصه در هر گوشه و كنار از اين عالم بزرگ هر موجود زنده اى بر سر خوان احسان او نشسته، و از امدادها و فيض او بهره مى گيرد. و از آنجا كه چنين عطا و بخشش گسترده و بى حسابى نياز به قدرت و قوّت كامل دارد؛ بعد از ذكر اين وصف، دو وصف ديگر «ذُوالُقُوَةِ»؛ (صاحب قدرت و قوت) و «اَلْمَتِيْنُ» را ذكر كرده است. «متين» از مادّه «متن» در اصل به معنى دو عضله نيرومندى است كه در دو طرف ستون فقرات قرار گرفته، و پشت انسان را براى انجام كارهاى سنگين، محكم مى كند؛ و در اينجا كنايه از نيرو و قدرت فوق العاده است. اين جمله در واقع توصيفى براى ذات پاك او در طريق بخشندگى روزى ها است، چرا كه اين صفت تنها مخصوص او است، و ديگران هر چه دارند از او مى گيرند؛ و اگر وصف روزى رسان، درباره بعضى از انسان ها يا اسباب طبيعى به كار مى رود؛ در حقيقت به معنى واسطه در انتقال فيض است؛ نه فياض و نعمت آفرين.
7ـ در آيه 6 سوره هود روى نكته ديگرى تكيه شده؛ و آن شمول رزق خداوند، نسبت به تمام جنبندگان است؛ همان كارى كه بدون احاطه علمى كامل، نسبت به همه موجودات جهان امكان پذير نيست. ميزبان بايد تعداد مهمانان خود را قبلا بداند، و همچنين مقدار نياز و نوع سليقه آنها را، تا بتواند با غذاى مناسب از آنها پذيرائى كند؛ و لذا در اين آيه مى فرمايد: (هیچ جنبنده اى در زمین نیست مگر این که روزى او بر خداست)؛ «وَ ما مِنْ دابَّةٍ فِى الاَرْضِ اِلّا عَلَى اللهِ رزْقُها». اين تعبير به خوبى نشان مى دهد كه او روزى همه بندگان را تعهد كرده است، تا از يك سو جلو حرص و آزمندى گروهى، و اضطراب و نگرانى مستمرّ گروه ديگرى را بگيرد، و از سوى ديگر نشان دهد كه اگر كمبودى در ارزاق مشاهده مى شود، جنبه مصنوعى دارد و حتما بر اثر ظلم و ستم گروهى از افراد و غصب حقوق و احتكار و ايجاد كمبودهاى كاذب و يا در نهايت به خاطر عدم تلاش براى بهره گيرى از اين سفره گسترده الهى است. اينها عواملى هستند كه هريك به تنهائى و گاه به ضميمه يكديگر، سبب محروميت گروهى از رزق و روزی شان مى شوند؛ وگرنه خداوند روزى همه جنبندگان را تضمين فرموده است.
از آنجا كه رساندن روزى به آنها بدون علم كامل نسبت به جايگاه، و خصوصيات آنها ممكن نيست؛ در ادامه آيه مى فرمايد: (او قرارگاه و محلّ نقل و انتقالشان را مى داند)؛ «وَ يَعْلَمُ مُسْتَقَرَّها وَ مُسْتَوْدَعَها». و تمام اينها در كتابى آشكار (همان لوح محفوظ، لوح علم پروردگار) ثبت است «كُلٌّ فِى كِتابٍ مُبِيْنٍ»؛ (همه اینها در کتاب مبین [لوح محفوظ] ثبت است). «دابَّة» از مادّه «دبيب»، به معنى راه رفتن آهسته است؛ اين واژه (دابه) بر جنبندگان و حيوانات و حشرات، اطلاق مى شود؛ هرچند در بعضى از تعبيرات در خصوص اسب به كار رفته، ولى مسلّم است كه در اينجا معنى وسيع و گسترده اى دارد كه تمام جنبندگان را شامل مى شود.(11)
واژه «مُسْتَقّرَ» به معنى قرارگاه، و محلّ ثابت است؛ و در اصل از مادّه «قرّ» (بر وزن حُرّ) به معنى سرماى شديد گرفته شده كه انسان را خانه نشين مى كند. «مُسَّتَوْدَع» به معنى محل غير ثابت است، از مادّه «وديعه» گرفته شده و در اصل به معنى ترك گفتن و رها كردن چيزى است؛ و به همين جهت، به امور ناپايدار، «مستودع» گفته مى شود. اين تعبيرات اشاره به آن است كه تصوّر نكنيد خداوند روزى موجودات را تنها در خانه آنها حواله مى كند؛ بلكه هرجا باشند و در هر نقطه اى از زمين و آسمان، محل آنها را مى داند و مى بيند و روزى آنها را در همان جا حواله مى كند!
جمعى از مفسّران، ذيل اين آيه، حديثى نقل كرده اند كه موسى(علیه السلام) هنگامى كه وحى بر او نازل شد [و او در شب تاريكى در بيابان طور همراه همسر و فرزندش بود] مأموريت پيدا كرد كه به سراغ فرعون برود؛ فكرش متوجّه همسر و فرزندش بود كه وضع آنها چه خواهد شد؟ خداوند به او دستور داد كه عصايش را بر صخره اى بكوبد. صخره از هم شكافت، و در درون آن صخره ديگرى بود و باز عصايش را بر آن زد و آن هم شكافته شد، و صخره سومى درون آن بود، باز عصا را بر صخره سوم فرو كوفت كرمك كوچكى به اندازه مورچه ريزى در آن نمايان گشت، و در دهانش چيزى شبيه غذا بود، در اين هنگام خداوند حجاب را از گوش موسى(علیه السلام) برداشت و او شنيد كرمك چنين مى گويد: «سُبْحانَ مَنْ يَرانِى، وَ يَسْمَعُ كَلامِى، وَ يَعْرِف مَكانى وَ يذْكُرُنى وَ لايَنْسانى»؛ (پاك و بى عيب است خدائى كه مرا مى بيند، و سخن مرا مى شنود، و مكان مرا مى داند، و مرا به ياد دارد و فراموشم نمى كند).(12)
همچنين در حديثى آمده است كه امام حسين بن على(علیه السلام) شمشيرى داشت كه اين چهار جمله روى آن نوشته شده بود: «الرِّزْقُ مَقْسُوْمٌ، وَ الْحَريْصُ مَحرُوْمٌ، وَ الْبَخِيْلُ مَذْمُوْمٌ وَ الْحاسِدُ مَغْمُوْمٌ»؛ (روزى تقسيم شده، و حريص محروم است، و بخيل نكوهيده، و حسود غمگين است).(13)
اين سخن را با شعر يكى از شعراى عرب پايان مى دهيم. او مى گويد :
وَ كَيْفَ أخافٌ الْفَقْرَ وَاللهُ رازِقِى *** وَ رازِقُ هذا الْخَلْقِ فى الْعُسْرِ وَ الْيُسْرِ
تَكفَّلَ بِاْلارْزاقِ لِلْخلْقِ كُلِّهِمْ *** وَ لِلضَّبِ فى الْبَيْداءِ وَ لِلْحُوْتِ فى الْبَحْرِ
من چگونه از فقر بترسم در حالى كه خدا روزى دهنده من است؟ *** و روزى دهنده همه مخلوقات در سختى و راحتى است.
او روزى همه خلق را بر عهده گرفته *** حتى سوسمار را در صحراى خشک و نهنگ را در دريا.(14)
8ـ در آيه 24 سوره سبأ گویى مشركان را به محاكمه مى كشد و بطلان عقيده آنها را از طريق مسأله روزى رساندن به خلايق روشن مى سازد و توحيد ربوبيت را آشكار مى كند، و مى فرمايد: (بگو: چه کسى شما را از آسمانها وزمین روزى مى دهد؟)؛ «قُلْ مَنْ يَرْزُقُكُمْ مِنَ السَّمواتِ وَ اْلأَرْضِ». از نور آفتاب از دانه هاى حيات بخش باران، از اين هواى زندگى آفرين، و همچنين از انواع مختلف مواد غذایى كه در دل خاک تيره نهفته شده و به صورت انواع ميوه ها و غلّات و سبزى ها آشكار مى شود. بعد بىآنكه پيامبر(صلی الله علیه وآله) در انتظار پاسخ آنها بنشيند خودش به پاسخگویى پرداخته و مى فرمايد: (بگو: خداوند یگانه!)؛ «قُلِ اللهُ». (و ما یا شما بر [طریق] هدایت یا در گمراهى آشکارى هستیم)؛ «وَ اِنّا اَوْ ايّاكُمْ لَعَلى هُدَىً اَوْفى ضَلالٍ مُبِينٍ».
چرا كه دو عقيده متضاد با هم جمع نمى شوند و از آنجا كه شما هيچ دليلى بر اين كه بت ها منشأ اين بركاتند نداريد معلوم مى شود ما برحقيم و شما در ضلال مبين هستيد. اگر مى بينيم در اينجا پيامبر(صلی الله علیه وآله) در انتظار جواب آنها نمى نشيند به خاطر آن است كه واقعا آنها پاسخى براى اين سؤال نداشتند جز سكوتى آميخته با شرمسارى. به همين دليل گوينده فصيح در اين گونه موارد بايد خود رشته سخن را به دست بگيرد و مشغول پاسخ شود. يكى ديگر از فنون فصاحت اين است كه در بعضى از مواقع سخن را با حريفان سربسته بگويند و قضاوت را به خود آنها واگذارند. لذا در اينجا مى فرمايد: بگو ما يا شما يكى بر هدايت و ديگرى بر ضلالت آشكار است و مسلّما در اينجا گمراه و هدايت يافته مشخص بوده و چه بهتر كه در ظاهر عبارت سربسته بماند تا حسّ لجاجت آنها را بر نيانگيزد و نتيجه گيرى را به خودشان واگذارد. عجيب اينكه بعضى از مفسّران اين جمله را از قبيل تقيه پنداشته اند. در حالى كه هيچ جاى تقيّه در اينجا نيست و مطلب به وضوح اما توأم با لطافت بيان شده است و جالب اينكه نخست مى گويد: «ما» و بعد مى گويد: «شما» و به دنبال آن مى گويد بر «هدايت» يا بر «ضلالت» هستيم و اين ترتيب بندى نيز مطلب را روشن تر مى سازد.
9ـ در آیات 9 تا 11 سوره ق بعد از اشاره به نزول باران پر بركت از آسمان روى سه قسمت از روزى هاى پر فايده عمومى تكيه كرده و مى فرمايد: (واز آسمان، آبى پربرکت نازل کردیم، و بوسیله آن باغها و دانه هایى را که درو مى کنند رویاندیم)؛ «وَ نَزَّلْنا مِنَ السَّماءِ مُبارَكآ فَأَنْبَتْنا بِهِ جَنّاتٍ و حَبَّ الحَصيدِ». (و نخلهاى بلند قامت که میوه هاى متراکم دارند)؛ «وَ النَّخْلَ باسِقاتٍ لَها طَلْعٌ نَضِيْدٌ».(15) (همه اینها براى روزى بخشیدن به بندگان است)؛ «رِزْقآ لِلْعِبادِ». در واقع در اين آيه به طور عمده تكيه بر ميوه ها و دانه هاى غذایى شده كه مهم ترين و سالم ترين بخش از مواد غذایى انسان ها را تشكيل مى دهد و در ميان ميوه ها روى خرما بالخصوص تكيه شده به خاطر اهمّيّت فوق العاده غذایى آن، كه در جاى خود مشروحا پيرامون آن بحث كرده ايم.(16)
قابل توجّه اينكه بعضى از مفسّران معتقدند تكيه قرآن روى اين سه قسمت ارزاق به خاطر ويژگى هايى است كه هر كدام جداگانه دارد. زيرا بخشى از گياهان اند كه همه ساله ثمر مى دهند بى آنكه نياز به بذر افشانى داشته باشند مانند انواع درختان ميوه و بعضى همه سال نياز به بذر افشانى دارند مانند دانه هاى غذائى (هم چون گندم و جو و برنج و ذرّت) و بعضى واسطه اى ميان اين دو هستند مانند درخت نخل كه اصل آن ثابت است ولى هر سال نياز به گرده افشانى دارد به اين گونه كه گرده هاى نر را بر مى دارند و بر ثمره درخت مادّه مى پاشند تا كاملا بارور گردد البته بدون آن هم ممكن است بارور شود (بوسيله بادها و حشرات) ولى مطمئنا پر بار نخواهد بود. اين نكته نيز قابل توجّه است كه تعبير در «رزقا لِلعِباد»(17) اشاره لطيفى به اين حقيقت است كه بايد از نعمت هاى الهى در مسير بندگى و عبادت خدا استفاده كرد و اين موجودات همه سرگشته و فرمان بردار انسان اند تا رزقى به كف آرد و به غفلت نخورد. و به گفته شاعر:
خوردن براى زيستن و ذكر كردن است *** تو معتقد كه زيستن از بهر خوردن است!
10ـ در آيات 24 تا 32 سوره عبس، روى انواع مختلفى از غذاها كه خداوند در اختيار انسان و چهارپايان قرار داده تكيه شده و انسان را به مطالعه در آنها دعوت مى كند تا ضمن برانگيختن حس شكرگزارى او را براى شناختن منعم و معرفة الله آماده سازد. و مى فرمايد: (انسان باید به غذاى خویش (و آفرینش آن) بنگرد!)؛ «فَلْيَنْظُرِ اْلأَنْسانُ اِلى طَعامِهِ». ببيند چگونه عوامل مختلف از آفتاب بر زمين و هوا و باران دست به دست هم مى دهند تا اين همه نعمت را در اختيار او بگذارند. بايد بنگرد و ببيند چگونه (ما آب فراوان از آسمان فرو ریختیم * سپس زمین را از هم شکافتیم * و در آن دانه هاى فراوانى رویاندیم)؛ «اِنّا صَبَبْنَا الْماءَ صَبّا * ثُمَّ شَقَقْنَا اْلأَرْضَ شَقّا * فَأَنْتَبْنا فِيْها حَبّا». (و انگور و سبزى بسیار)؛ «وَ عِنَبا وَ قَضْبا».(18) (و زیتون و نخل فراوان * و باغ هاى پردرخت * و میوه و چراگاه)؛ «وَ زَيْتُوْنا وَ نَخْلا * وَ حَدائِقَ غُلْبا * وَ فاكِهَةً وَ اَبّا».(19)
گرچه «فاكهه» به معناى ميوه تمام انواع ميوه ها را شامل مى شود و «حدائق» به معنى باغ ها همه باغ ها را در بر مى گيرد. ولى تكيه روى انگور و زيتون و خرما به خاطر خواص بسيار مهم اين سه ميوه است كه امروز در علم غذاشناسى در هر سه مورد كاملا به ثبوت رسيده است. گرچه طعام معمولا به معنى طعام جسمانى است مخصوصا در مورد اين آيه كه به دنبال آن موارد متعدّدى از غذاهاى مادّى، ميوهها و دانههاى خوراكى، ذكر شده است ولى همان گونه كه در بعضى از روايات آمده «طعام» مى تواند معناى وسيع تر و گسترده ترى داشته باشد كه طعام معنوى را نيز شامل شود. بايد انسان درست نگاه كند كه علم و دانشش را كه غذاى روح او است از چه كسى فرا مى گيرد نكند تعليمات مسمومى در آن باشد؟ آخرين سخن درباره اين آيه شريفه آنكه جمله «فَلْيَنْظُرِ»؛ (بايد بنگرد) ممكن است هم نگاه كردن براى پى بردن به اسرار مبدا و معاد را شامل شود و هم نگاه نكردن براى انتخاب نوع طيِّب و پاک از خبيث و ناپاک و نوع مشروع از نامشروع و مفيد از زيان بار.
از مجموع آنچه در شرح اين آيات گفته شد به خوبى استفاده مى شود كه انواع روزى هاى خداداد، آيات و آثار عظمت او هستند. چگونگى پيدايش آنها نظم شگرفى كه در ساختمان شان به كار رفته، ويژگىهاى حاكم بر هر يک، مواد حياتى موجود در هر كدام و همچنين چگونگى رساندن اين ارزاق به نيازمندان و تطبيق دادن بر نياز آنان، هر كدام آيتى و نشانه اى از حكمت و عظمت ذات پاک او است.(20)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.