پاسخ اجمالی:
گیاهان یکی از برجسته ترین نشانه های خداوند هستند و قرآن در بسیاری از آیات خود به آفرینش آنها اشاره کرده است. مثلا در سوره شعراء رویش گیاهان در انواع گوناگون به عنوان نشانه ای از قدرت خداوند معرفی شده است. همچنین در سوره نمل نیز بعد از دعوت مردم به مطالعه اسرار آفرینش به رویش گیاهان اشاره می شود و کسانی که خالق این پدیده ها را کسی غیر از خدا می دانند، جاهل خطاب شده و سرزنش می شوند. در سوره های لقمان، یس، انعام و دیگر سوره ها نیز به نشانه های عظمت الهی در آفرینش گیاهان اشاره می شود.
پاسخ تفصیلی:
گسترده ترين موجودات زنده روى زمين گياهان اند، و از نظر تنوّع و كثرت، عجائب و شگفتى ها و زيبائى ها، و همچنين از نظر آثار مفيد و ارزنده نيز در رديف اول قرار دارند. به همين دليل قرآن مجيد در آيات توحيدى خود كرارآ روى مسأله آفرينش گياهان، و ويژگى هاى مختلف آنها تكيه كرده است، و انسان را به مطالعه اسرار اين موجودات بديع جهان آفرينش دعوت نموده. موجوداتى كه تنها يك برگ آن مى تواند دفترى از معرفت كردگار را ارائه دهد.
با اين اشاره به آيات زير و نكات جالب آنها گوش جان فرا مى دهيم.
1ـ در آیات 7 و 8 سوره شعراء اشاره به مشركان يا منكران خداوند كرده و مى گويد: (آیا آنان به زمین نگاه نکردند که چه قدر از انواع گیاهان پرارزش در آن رویاندیم؟!)؛ «اَوَلَمْ يَرَوا اِلى اْلأَرْضِ كَمْ أَنْبَتْنا فِيْها مِنْ كُلِّ زَوْجٍ كَرِيْمٍ». سپس با صراحت مى گويد: (در این، نشانه روشنى است [بر وجود خدا]؛ ولى بیشترشان هرگز مؤمن نبوده اند)؛ «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَيةً وَ ما كانَ اَكْثَرُهم مؤمِنِينَ».
آرى اگر آنها در اين همه گياهان رنگارنگ، گل ها، ميوه ها، اشجار و درختان، سبزه ها و سنبل ها، و انواع زراعت ها، دقت كنند؛ نشانه هاى او را به روشنى در اينها مى بينند. آنها نمى خواهند ايمان بياورند و چهره ذات مقدّس او را با چشم دل ببينند؛ وگرنه جمال او بر كسى پنهان نيست. آرى آنها نه گوش شنوائى براى شنيدن آيات تشريعى الهى دارند، و نه چشم بينائى براى تماشاى آيات تكوينى او.
در اينكه منظور از «زوج» در اينجا چيست؟ بسيارى از مفسّران آن را به معنى نوع و صنف تفسير كرده اند؛ و اشاره به تنوّع فوق العاده گياهان و نباتات مى دانند كه به راستى تعداد آن بى شمار و افزون از حد و حساب است؛ و هر كدام آيتى از آيات حق محسوب مى شود. در حالى كه بعضى ديگر احتمال داده اند كه اشاره به مسأله زوجيت (نر و مادّه) در عالم گياهان مى باشد؛ و اين حقيقتى است كه براى نخستين بار به صورت گسترده به وسيله گياه شناس معروف سوئدى «لينه» در اواسط قرن هيجدهم ميلادى كشف شد كه گياهان [غالبا] مانند حيوانات از طريق آميزش بارور مى شوند و ميوه مى دهند؛ در حالى كه اين حقيقت در قرآن مجيد از قرن ها قبل آمده است. اما از آنجا كه در ميان اين دو معنى تضادى نيست؛ مى تواند اشاره به هر دو باشد.
توصيف «زوج» به «كريم» با توجّه به اينكه واژه «كريم» به معنى موجود پر ارزش است؛ اشاره به اهمّيّت انواع گياهان و ارزش فوق العاده آنها مى باشد. تنوّع گياهان به قدرى زياد است كه بعضى از دانشمندان نوشته اند: نخل بيش از سه هزار نوع، و كاكتى يا انجير هندى يكهزار و هفتصد نوع، و گل ثعلب يك هزار و دويست نوع دارد. براى قارچ ها از يكصد هزار نوع نام مى برند، و براى جلبك ها چهار هزار نوع! براى سيب هفت هزار نوع، و براى گندم سى و پنج هزار نژاد ذكر كرده اند!(1) راستى چه عجيب است عالم گسترده گياهان با اين همه تنوّع! و چه بزرگ است خالق و مدبّر آنها!
2ـ در آيه 60 سوره نمل براى اثبات توحيد معبود، مردم را به مطالعه اسرار آفرينش آسمان ها و زمين و سپس نزول باران دعوت مى كند؛ و سپس می فرماید: (که با آن، باغهایى زیبا و سرورانگیز رویاندیم)؛ «فَأنْبَتْنا بِهِ حَدائِقَ ذاتَ بَهْجَةٍ».(2) (شما هرگز قدرت نداشتید درختان آن را برویانید!)؛ «ما كانَ لَكُمْ أَنْ تُنْبِتُوا شَجَرَها». سپس می فرماید: (آیا معبودى با خداست؟!)؛ «أِلهٌ مَعَ اللهِ». ولى آنها افرادى نادان هستند كه از پروردگار بزرگ كه خالق اين همه عجائب و شگفتى ها است عدول كرده و موجوداتى را كه هيچگونه قدرت و توانائى ندارند را همتاى او قرار دادهاند؛ «بَلْ هُمْ قَوْمٌ يَعْدِلُوْنَ»؛ (بلکه آنها گروهى هستند که [از روى نادانى، مخلوقات را] همطراز [پروردگارشان] قرار مى دهند)
تعبير به «يَعْدِلُوْنَ» ممكن است به معنى عدول كردن آنها از خداوند واحد يكتا باشد، و يا به معنى قرار دادن نظير براى او. آرى كار انسان تنها افشاندن بذر و آبيارى و مانند آن است. كسى كه حيات را در دل اين بذر كوچك آفريده، و به آن قدرتى داده كه تبديل به درخت بلند قامت بارور و خرّم و سرسبز گردد كه مشاهده منظره آن در باغ ها انسان را به وجد و سرور مىآورد؛ تنها خدا است. اگر يك روز بهارى، انسان گام در ميان يكى از اين باغ هاى خرّم و سرسبز بگذارد، و چشم دل را همراه چشم ظاهر باز كند، و آن همه تنوّع و شگفتى ها و زيبائى ها و گل هاى رنگارنگ و برگ ها و ميوه هاى مختلف را ببيند؛ چنان از باده توحيد سرمست و از جام عبوديت سيراب و مسحور و مفتون مى گردد كه بى اختيار به نغمه توحيد مترنّم شده و به اين حقيقت معترف مى شود كه:
يكى هست و هيچ نيست جز او وحده لا اله الا هو
و در اينجا است كه اين مطلب را باور مىكند كه:
هر گياهى كه از زمين رويد وحده لا شريك له گويد
3ـ آیات 10 و 11 سوره لقمان بر شمردن پنج قسمت از دلائل توحيد و نشانه های پروردگار (آفرينش آسمان ها بدون ستونى كه ديده شود، آفرينش كوه ها، آفرينش جنبندگان، آفرينش باران و آفرينش گياهان) مشركان را مخاطب ساخته و مى فرماید: ([بگو] این آفرینش خداست؛ امّا به من نشان دهید [معبودانى] غیر او چه چیز را آفریده اند؟!)؛ «هذا خَلْقُ اللهِ فَأَرُوْنِى ماذا خَلَقَ الَّذِيْنَ مِنْ دُوْنِهِ». و در پايان آيه مىافزايد: (ولى ستمکاران در گمراهى آشکارند)؛ «بَلِ الظّالِمُوْنَ فِى ضَلالٍ مُبِيْنٍ». چگونه ممكن است كسى چشم بينا داشته باشد و اين همه آثار قدرت و حكمت و عظمت پروردگار را در پهنه جهان هستى ببيند؛ باز در برابر غير او سر تعظيم فرود آورد!
در اين آيات بار ديگر در مورد گياهان به تعبير «كُلِّ زَوْجٍ كَرِيْمٍ» برخورد مى كنيم كه از تنوّع فوق العاده گياهان مفيد و سودمند، و زوجيّت در جهان گياهان سخن مى گويد و اهمّيت اين موضوع را به همه پويندگان راه توحيد گوشزد مى كند. همچنین واژه «ظلم» معنى وسيعى دارد كه شامل قرار دادن هر چيزى در غير محل خود مى شود؛ و از آنجا كه مشركان تدبير جهان را در اختيار بت ها مى دانستند؛ يا آنها را واسطه ميان خلق و خالق مى پنداشتند و در برابر آنها سجده مى كردند، مرتكب بزرگترين ظلم و ضلالت بودند، و لذا در آيه فوق اين كلمه به معنى شكر آمده، و يا به معنى وسيعى كه شرك واضح ترين مصداق آن است.
4ـ آیات 33 تا 36 سوره «یس» با صراحت می فرمايد: (و زمین مرده براى آنها نشانه اى [از عظمت خدا] است که ما آن را زنده کردیم)؛ «وَ آيَةٌ لَهُمُ اْلأَرْضُ الْمَيْتَةُ أَحْيَيْناها». به راستى مسأله حيات و زندگى از مهم ترين دلائل توحيد است. خواه در جهان گياهان باشد، يا حيوانات و انسان ها، مسأله اى است بسيار اسرارآميز و شگفت انگيز كه افكار دانشمندان بزرگ را در حيرت فرو برده و با تمام پيشرفت هايى كه در زمينه هاى مختلف علمى نصيب انسان شده هنوز كسى معمّاى حيات را نگشوده است؛ و هيچكس دقيقا نمى داند چگونه و تحت تأثير چه عواملى موجودات بى جان به موجودات زنده تبديل شده اند؟! سپس در توضيح مسأله زنده شدن زمين هاى مرده، به پرورش دانه هاى غذائى (مانند گندم و جو و ذرّت و...) و باغ هاى سرسبز انگور و نخلستان ها، و پيدايش چشمه هاى آب زلال، اشاره كرده؛ و در پايان مى فرمايد: (تا از میوه آن بخورند در حالى که با دست خود آن را به عمل نیاورده اند. آیا شکر [خدا را] به جا نمى آورند؟!)؛ «لِيأْكُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ وَ ما عَمِلَتْهُ أَيْدِيْهِمْ أَفَلا يَشْكُروُنَ».
جمله «ما عَمِلَتهُ أَيدِيهِم»؛ (در حالى که با دست خود آن را به عمل نیاورده اند)، اشاره لطيفى به اين نكته است كه ميوه ها غذاهايى از هر نظر آماده اند. غذاهايى كاملا مطبوع كه بدون احتياج به پختن و طبخ كردن و اضافه نمودن ادويه و زوائد ديگر، قابل خوردن هستند. نه در اصل وجود آنها انسان دخالتى داشته، و نه در آماده كردن آنها براى خوردن؛ كار انسان فقط بذر افشانى و آبيارى درختان بوده است.(3) به هر حال هدف از آفرينش اين همه نعمت هاى رنگارنگ اين نبوده است كه انسان همچون حيوانات به خوردن مشغول شود، و در اين صحرا چرا كند، عمرى را به اين حال بگذراند و بميرد و خاك شود. نه، هدف اين نيست؛ بلكه مقصود نهايى اين بوده كه اينها را ببيند و حس شكرگزارى در او زنده شود، و از طريق شكر منعم به شناخت بخشنده نعمتها كه برترين موهبت و بالاترين مرحله تكامل انسان است نائل گردد.
نكته اى كه در آيات فوق كاملا جلب توجّه مى كند اين است كه زوجيت در جهان گياهان را در كنار زوجيت در جهان انسانيت قرار داده و مى فرمايد: (در حالى که با دست خود آن را به عمل نیاورده اند)؛ «سُبْحانَ الَّذِىْ خَلَقَ اْلأَزْواجَ كُلَّها مِمّا تُنْبِتُ اْلاَرْضُ وَ مِنْ أَنْفُسِهِمْ وَ مِمّا لا يَعْلَمُوْنَ». اين تعبير دليل بر آن است كه زوجيت در اينجا به معنى جنس نر و مادّه است؛ و وجود زوجيت را در جهان گياهان به طور گسترده اثبات مى كند كه از معجزات علمى قرآن است، چرا كه در آن روز اين معنى براى انسان كشف نشده بود كه در عالم گياهان اندام نر و قسمتهاى مادّه وجود دارد؛ و گرده ها كه همان نطفه هاى نر هستند از آنها بر مى خيزد و روى قسمت هاى مادّه مى نشيند و با آن تلقيح مى گردد و نطفه گياه بسته مى شود.
جمله «و مما لا يعلمون»؛ (و از آنچه نمى دانند) ممكن است اشاره به اين باشد كه مسأله زوجيت دامنه گسترده اى دارد و چه بسيارند موجوداتى كه شما از وجود زوجيت در آنها آگاه نيستيد و پيشرفت علم و دانش از روى آن پرده بر مى دارد همانگونه كه اين مسأله در اتم ها نيز به ثبوت رسيده است كه مركب از دو بخش مختلف اند كه همچون دو زوج مكمّل يكديگرند. الكترون ها كه بار الكتريسته منفى دارند، و پروتون ها كه بار الكتريسته مثبت دارند و موضوعات ديگرى كه هنوز علم و دانش انسان به آن راه نيافته است.
5ـ در آيه 99 سوره انعام كه با معرّفى خداوند از طريق نشانه هاى مختلف آغاز مى شود؛ نخست به نزول باران حيات بخش از آسمان اشاره كرده، سپس مى فرمايد: (و بوسیله آن، انواع نباتات را رویاندیم)؛ «فَأَخْرَجْنا بِهِ نَباتَ كُلِّ شَىءٍ». تعبير به «نَباتَ كُلِّ شَىءٍ»؛ (انواع نباتات) ممكن است اشاره به انواع مختلف گياهان باشد كه با يك آب آبيارى شده، و از يك نوع خاك پرورش مى يابند؛ و با اين حال اين همه اشكال مختلف و طعم هاى متفاوت و خواص گوناگون و گاه متضاد دارند و اين از عجائب آفرينش خدا است. يا اينكه منظور گياهانى است كه مورد نياز هر يك از پرندگان و چهار پايان و حيوانات دريا و صحرا و انسان ها است.(4) جمع ميان اين دو معنى نيز ممكن است. سپس به ذكر نكته ديگرى پرداخته و مى فرمايد: (و از آن، ساقه ها و شاخه هاى سبز، خارج ساختیم)؛ «فَأَخْرَجْنا مِنْهُ خَضِرا». به اين ترتيب به مادّه سبزينه گياهى «كلروفيل» كه از مهمترين و مفيدترين اجزاء گياه است اشاره مى كند. همان سبزى طراوت بخش، و نوازشگر، و زيبا، و دلربا كه از خاك تيره و آب بى رنگ برمى خيزد.
تعبير به «خَضِرا» گرچه مطلق است ولى با توجّه به جمله بعد كه مى فرمايد: (و از آنها دانه هاى متراکم خارج ساختیم)؛ «نُخْرِجُ مِنْهُ حَبّا مُتَراكِبا» عمدتا اشاره به ساقه ها و خوشه هاى گندم و جو و ذرّت و مانند آن است.(5) بعد از آن، درختان نخل را مورد توجّه قرار داده و مى فرمايد: (و از شکوفه نخل، خوشه هایى با رشته هاى باریک)؛ «وَ مِنَ النَّخْلِ مِنْ طَلْعِها قِنْوانٌ دانِيَةٌ».
«قِنْوان» جمع «قِنو» (بر وزن حِزْب) به معنى رشته هاى باريك است كه بعد از شكافته شدن طلع از آن بيرون مى آيد؛ و همان ها بعدا خوشه هاى خرما را تشكيل مى دهد. تعبير به «دانِيَةٌ» (نزديك) ممكن است اشاره به نزديكى اين خوشه ها به يكديگر يا متمايل شدن آنها به طرف پائين به خاطر سنگينى دانه هاى رطب باشد. بعضى نيز گفته اند: از آنجا كه خوشه هاى خرما مختلف است؛ بعضى در طرف پائين نخل واقع شده و به راحتى قابل استفاده مى باشد، و بعضى دور دست است كه استفاده از آن مشكل است؛ خداوند به قسمت اول كه مفيد تر است اشاره فرموده است.(6)
در ادامه همين آيه به باغ هاى انگور و زيتون و انار اشاره کرده و می فرماید: «وَ جَنّاتٌ مِنْ أَعْنابٍ وَ الزِّيْتُوْنَ وَ الرُّمّانَ»؛ (و باغهایى از انواع انگور و زیتون و انار)، كه در عين شباهت به يكديگر متفاوت اند، و در عين تفاوت شبيه اند؛ «مُتَشابِهآ وَ غَيْرَ مُتَشابِهٍ»؛ ([گاه] شبیه به یکدیگر، و [گاه] بى شباهت!). بعضى گفته اند: اين ميوه ها در مشاهده شبيه اند، ولى در طعم متفاوت اند. مانند انواع انگورها و انار ترش و شيرين. بعضى ديگر گفته اند: برگ درختان آنها گاه شبيه است. (مانند برگ زيتون و انار) در حالى كه ميوه ها متفاوت اند. ولى مناسب اين است كه مفهوم وسيع ترى براى آيه بيان شود؛ كه اشاره به انواع شباهت ها و تفاوت ها باشد.
جالب اينكه: در پايان آيه همگان را دعوت به مطالعه ميوه ها كرده و می فرماید: (هنگامى که میوه مى دهد، به میوه آن و طرز رسیدنش بنگرید)؛ «اُنْظُرُوا إلى ثَمَرِهِ إذا أَثمَرَ وَ يَنْعِهِ». «که در آن،نشانه هایى [از عظمت خدا] براى گروه مؤمنان است»؛ نه يك نشانه كه نشانه هاى فراوان خداوند در آن است؛ چرا كه پيدايش ميوه ها، درست همانند تولّد فرزندان در عالم حيوانات است. نطفه هاى نر به وسيله وزش باشد يا حشرات روى قسمت مادّه گياه قرار مى گيرند؛ و پس از انجام عمل لقاح و تركيب شدن با يكديگر نخستين تخم و نطفه تشكيل مى گردد. بعد در اطراف آن بافت هاى ميوه و رشته هاى ظريفى كه آنها را تغذيه مى كند ظاهر مى شود. در درون اين ميوه كوچك، لابراتوارهاى عظيمى نهفته شده كه مرتبا در حال فعاليّت و ساختن تركيبات جديد با خواص تازه است. گاه ميوه در آغاز بى مزّه است، سپس كاملا ترش، و بعد كاملا شيرين مى شود؛ و هر زمان تجزيه و تركيب تازه اى در درون آن رخ مى دهد و رنگ هاى آن نيز پيوسته دگرگون مى شود و اين از عجائب خلقت خدا است كه قرآن مجيد در آيه فوق مخصوصا انسان ها را به مطالعه آن دعوت كرده است.
در ششمين آيه مورد بحث که به آیه 4 سوره رعد اختصاص یافته، نخست به قطعات مختلف زمين كه داراى استعدادهاى متفاوت براى پرورش انواع درختان و گياهان و غير آن مىباشند اشاره كرده؛ مىفرمايد: (و در روى زمین، قطعات متفاوتى در کنار هم وجود دارد)؛ «وَ فِى اْلأَرْضِ قِطَعٌ مُتَجاوِراتٌ». با اينكه اين قطعات به يكديگر چسبيده اند؛ بعضى شيرين و قابل هرگونه زراعت، و بعضى شوره زار كه مطلقا سنبلى از آن بر نمى خيزد. گاه بعضى از اين قطعات فقط به درد درختان يا نوع خاصّى از آنها مى خورد، و بعضى ديگر مناسب زراعت يا نوع خاصّى از زراعت است؛ و اين عجيب است كه زمين هاى به هم پيوسته اين چنين متفاوت و آماده براى انجام مأموريت هاى مختلف اند.
بعد از ذكر اين مقدمه، به انواع درختان و زراعت ها اشاره كرده و می فرماید: (و باغهایى از انگور و زراعت و نخلها، [و درختان میوه گوناگون] که گاه بر یک پایه مى رویند و گاه بر دو پایه)؛ «وَ جَنّاتٍ مِن أَعْنابٍ وَ زَرْعٌ وَ نَخيْلٌ صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنْوانٍ». «اَعْناب» جمع «عنب» به معنى انگور، و «نخيل» جمع «نخل» و «نخيلة» به معنى درخت خرما است؛ و ذكر اين دو به صيغه جمع احتمالا اشاره به انواع مختلف انگور و خرما است؛ چرا كه اين ميوه ها صدها يا هزاران نوع مختلف دارند.
تعبير به «صِنْوانٌ وَ غَيْرُ صِنوانٍ» با توجّه به اينكه «صنوان» جمع «صنو» به معنى شاخه اى است كه از تنه اصلى درخت بيرون مى آيد؛ ممكن است اشاره به قابليت يك درخت براى پرورش دادن ميوه هاى مختلف از طريق پيوندهاى گوناگون باشد. به اين ترتيب از يك ساقه و يك ريشه و يك آب و خاك انواع مختلفى ميوه بر شاخه هاى يك درخت ظاهر مى شود، و اين از عجائب خلقت است. سپس تصريح مى كند كه اينها با آن همه تفاوت از يك آب سيراب مى شوند؛ «يُسْقى بِماءٍ واحِدٍ»؛ ([و عجب آن که] همه آنها از یک آب سیراب مى شوند!). در عين حال بعضى از آنها بر بعضى ديگر از نظر ميوه برترى مى دهيم؛ «وَ نُفَضِّلُ بَعْضَها عَلَى بَعْضٍ فِى اْلأكُلِ»؛ (و با این حال، بعضى از آنها را از جهت میوه بر دیگرى برترى مى دهیم). مسلّمآ در اين امر آيات و نشانه هايى است براى انديشمندان «اِنَّ فِى ذلِکَ لاَياتٍ لِقَوْمٍ يَعْقِلُوْنَ»؛ (در اینها نشانه هایى است براى گروهى که مى اندیشند).
راستى شگفت آور است آب يكى، و خاك هم يكى، اما تفاوت ميان ميوه ها آنقدر زياد است كه يكى كاملا شيرين و ديگرى كاملا ترش! يا در يك مزرعه دانه هاى روغنى و دانه هاى نشاسته اى و غير آنها با خواص كاملا متفاوت پرورش پيدا مى كنند؛ و حتى براى اين ميوه ها و دانه ها انواع كاملا متفاوتى وجود دارد. اين چه دستگاه عجيبى است كه در شاخه هاى درختان و ريشه هاى آنها نهفته است كه قدرت دارد انواع مواد شيميائى را با خواصّ كاملا مختلف بسازد؛ آن هم با استفاده از يك نوع مصالح (يك نوع آب و خاك). اگر هيچ دليلى بر علم و حكمت خالق جهان جز همين مسأله در دست نبود؛ براى شناخت اين مبدأ بزرگ مسلّما كافى بود؛ و به گفته يكى از شعراى عرب:
«وَاْلارْضُ فِيْها عِبْرَةٌ لِلْمُعْتَبَر تُخْبِرُ عَنْ صُنْعِ مَلِيْكٍ مُقْتَدَر
تُسْقَى بِماءٍ واحِدٍ أَشْجارُها وَ بُقْعَةٌ واحِدَةٌ قَرارُها
وَ الشَّمْسُ وَ الْهَواءُ لَيْسَ يَخْتَلِف وَ أُكُلُها مَخْتَلِفٌ لايأتَلِف
فَمَا الَّذِى أَوْجب ذا التفاضلا اِلّا حَكِيمٌ لَم يَرِدْهُ باطلا»؛
(در زمين درس عبرتى است براى عبرت گيرنده، كه خبر از صنع سلطان مقتدرى مىدهد.
تمام درختاناش با آب واحدى آبيارى مىشود، و زمين واحدى قرارگاه و محل روئيدن آنها است.
آفتاب و هوا نيز مختلف نيست، ولى با اين حال ميوه هايش كاملا متفاوت است!
چه چيز باعث اين همه تفاوت شده است؟ جز خداوند حكيمى كه داراى هدف بزرگى بوده و اراده باطلى نداشته).(7)
7ـ در آیات 10 و 11 سوره نحل كه به گواهى آغاز و پايان آن نظر به شرح دلائل توحيد و خداشناسى دارد؛ مى فرمايد: (او کسى است که از آسمان، آبى فرستاد، که هم از آن مى نوشید و هم گیاهانى که حیوانات خود را در آن به چرا مى برید، از آن حاصل مى شود)؛ «هُوَ الَّذِي أَنزَلَ مِنَ السَّمَاءِ مَاءً لَّكُم مِّنْهُ شَرَابٌ وَمِنْهُ شَجَرٌ فِيهِ تُسِيمُونَ». نه هر آبى براى نوشيدن انسان صلاحيت دارد، و نه هر آبى براى پرورش گياه و درخت؛ ولى اين آب آسمانى براى همه مفيد است و براى همه مايه حيات. «شَجَر» چنانكه گفتيم در لغت معنى وسيعى دارد كه شامل انواع گياهان اعم از ساقه دار و بى ساقه مى شود؛ و «تُسِيْمونَ» از «اِسامة» و آن هم از مادّه «سَوْم» به معنى چريدن حيوانات گرفته شده(8) و از آنجا كه حيوانات به هنگام چرا هم از گياهان استفاد مى كنند و هم از برگهاى درختان، تعبير «شجر» بسيار مناسب به نظر مى رسد؛ چرا كه هر دو را شامل مى شود. سپس می فرماید: (خداوند با آن [آب]، براى شما زراعت و زیتون و نخل و انگور، و از همه میوه ها مى رویاند)؛ «يُنْبِتُ لَكُمْ بِهِ الزَّوْعَ وَ الزَّيتُوْنَ وَ النَّخِيْلَ وَ اْلأَعْنابَ وَ مِنْ كُلِ الثَّمَراتِ». جالب اينكه آيه فوق با اينكه سخن از تمام ميوه ها و تمام انواع زراعت و حبوبات به ميان آورده؛ روى سه ميوه مخصوصا تكيه مى كند: زيتون، خرما و انگور، و اين به خاطر اهمّيّت فوق العاده اى است كه اين سه نوع ميوه از نظر مواد غذائى و انواع ويتامين ها و خواص شفابخش دارند كه امروز با پيشرفت علوم غذائى كاملا آشكار شده است.(9) لذا در پايان آيه باز تأكيد مى كند كه در اين امور نشانه روشنى از حكمت و قدرت و عظمت خدا است براى آنها كه اهل فكر و انديشه اند؛ «اِنَّ فى ذلِکَ لاَيَةً لِقَوْمٍ يَتَفَكَّرُوْنَ».
آنها كه در اين نشانه هاى آشكار نمى انديشند راستى شايسته نام انسانيّت نيستند؛ و به گفته شاعر:
اين همه نقش عجب بر در و ديوار وجود * هر كه فكرت نكند نقش بود بر ديوار
كه تواند كه دهد ميوه رنگين از چوب؟ * يا كه داند كه بر آرد گل صد رنگ از خار؟!
ارغوان ريخته بر درگه خضراى چمن * چشمه هايى كه در آن خيره بماند ابصار!
در آيه 141 سوره انعام به تنوّع ديگرى از جهان گياهان و درختان برخورد مى كنيم كه به عنوان يكى از دلائل توحيد و معرفى عظمت خداوند مطرح شده و مى فرمايد: (اوست کسى که باغهاى معروش [اغهایى که درختانش روى داربست ها قرار دارد]، و باغهاى غیر معروش [باغهایى که نیاز به داربست ندارد] را آفرید)؛ «وَ هُوَ الَّذِيْ أَنْشَأَجنّاتٍ مَعْرُوْشاتٍ وَ غَيْرَ مَعْرُوْشاتٍ». «مَعْروش» از مادّه «عَرْش» به معنى تخت پايه بلند، يا سقف است؛ و در اينكه در آيه مورد بحث چه مفهومى دارد در ميان مفسّران گفتگو است. بعضى «معروشات» را اشاره به باغ هايى مى دانند كه درختانش روى داربست ها است؛ مانند: باغ هاى انگور كه در بسيارى از نقاط براى آن داربست مى بندند، و «غير معروشات» باغ هايى است كه درختانش نيازى به داربست ندارد؛ مانند نخلستان و باغ هاى ميوه مانند: انجير و سيب. در حالى كه بعضى ديگر «معروش» را اشاره به درختان اهلى كه با ديوارهاى باغ حفاظت مى شوند مى دانند، و «غير معروش» را اشاره به درختان بيابانى و جنگلى. عقيده سوّمى در تفسير اين دو واژه وجود دارد كه اولى ناظر به درختانى است كه با قامتى بلند سر پا ايستاده، و دومى اشاره به درختان خزنده اى است كه روى زمين مى خوابند.(10) ولى تفسير اول از همه مناسب تر به نظر مى رسد.
به هر حال عجيب است كه بعضى از درختان مانند سرو و صنوبر، با قامتى راست و موزون و مستقيم سر به آسمان مى كشند؛ و حتى بادهاى مستمر و طوفان ها نمى تواند آنها را از صراط مستقيم شان كمى منحرف سازد، در حالى كه بعضى ديگر مانند درختان مو حتى يك شاخه صاف ندارند؛ و دائما با پيچ و خم پيش مى روند، و هريك از اين دو براى خودش عالمى دارد. درختان انگور با آن خوشه هاى فراوان و سنگين، اگر قامتى همچون صنوبر داشتند يك روزه مى شكستند؛ و از اين گذشته از دسترس انسان ها به كلّى دور مى شوند، در حالى كه در باغ هاى انگور يك كودك مى تواند تمام ميوه ها را بچيند!
سپس روى چهار نوع از ميوه ها و زراعت ها تكيه كرده و می فرماید: (و [همچنین] نخل و انواع زراعت را، که ازنظر میوه و طعم باهم متفاوتند; و [نیز] درخت زیتون و انار را، که از جهتى با هم شبیه، و از جهتى تفاوت دارند؛ [برگ و ساختمان ظاهریشان شبیه یکدیگر است، ولى طعم و میوه آنها متفاوت مى باشد.])؛ «وَ النَّخْلَ وَ الزَّرْعَ مُخْتَلِفا أُكُلُهُ وَ الزَّيْتُوْنَ وَ الرُّمّانَ مُتَشابِها وَ غَيرَ مُتَشابِهٍ» بايد توجّه داشت كه «جنات» جمع «جنت» هم به باغ گفته مى شود، و هم زمين هاى پوشيده از زراعت؛ و «اُكُل» (بر وزن دهل) از مادّه «اَكل» (بر وزن مكر) به تمام خوردنى ها گفته مى شود. به هر حال نه تنها درختان و زراعت ها و گياهان از نظر ظاهر بسيار متنوّع است كه ميوه ها و محصولات آنها نيز بسيار متفاوت است، هم از نظر رنگ و طعم و شكل ظاهر، و هم از نظر مواد غذايى و خواص گوناگون. بعلاوه در ميان آنها انواع مرغوب و متوسط يافت مى شود و اين قدرت نمائى آفريدگار است كه چنين تنوّع عظيم و گسترده را در جهان گياهان به وجود آورده، و هر كدام به نوعى حمد و ثناى او مى گويند.
در پايان آيه دستور مىد هد: (از میوه آن، به هنگامى که به ثمر مى نشیند، بخورید; و حق آن را به هنگام برداشت [محصول]، بپردازید؛ و اسراف نکنید، که خداوند مسرفان را دوست ندارد)؛ «كُلُوا مِنْ ثَمَرِهِ اِذا اَثْمَرَ وَ آتُوا حَقَّه يَوْمَ حَصادِهِ وَ لا تُسْرِفُوا اِنَّهُ لا يُحِبُّ الْمُسْرِفِيْنَ». به اين ترتيب فرمان «كلوا»؛ (بخوريد) دليل بر حليّت كامل آنها است؛ ولى با دو شرط: پرداختن حقوق نيازمندان، و عدم اسراف! گرچه بعضى از مفسّران گفتهاند كه منظور از «حق» در اينجا همان زكات است؛ ولى بسيارى از مفسّران با الهام از روايات فراوانى كه از طرف اهل بيت(علیهم السلام) و اهل سنت رسيده؛ تصريح كرده اند كه منظور از «حق» غير از زكات است.(11)
بنابراين به عنوان يك حكم الهى سزاوار است كه صاحبان زراعت ها و باغ ها به هنگام چيدن ميوه ها و درو كردن محصولات سهمى براى نيازمندان غير از زكات در نظر بيگرند؛ البته این سهم حد معيّنى در شرع ندارد، و بسته به همّت صاحبان آنها است. از این رو ذيل آيه سخن از يك حكم اخلاقى مى گويد؛ و صدر آيه مشتمل بر درس هاى توحيدى است.
9ـ آیات 19 و 20 سوره حجر به نكته ديگرى از شگفتى هاى جهان گياهان و اشجار اشاره مى كند؛ و بعد از ذكر مسأله گسترش زمين و پيدايش كوه ها مى فرمايد: (و از هر گیاه موزون، در آن رویاندیم)؛ «وَ أَنْبَتْنا فِيْها مِنْ كُلِّ شَىءٍ مَوْزُوْنٍ». «موزون» گرچه از مادّه «وزن» است؛ ولى در اينجا اشاره به نظم دقيق و حساب معين و اندازه گيرى هاى متناسب و هماهنگ است كه بر تمام ذرّات گياهان حاكم است. بعلاوه «وزن» چنانكه راغب در كتاب مفردات آورده در اصل به معنى شناخت اندازه هر چيزى است. بعضى از مفسّران نيز گفته اند كه مراد از اين تعبير آن است كه خداوند از هر گياهى به مقدار نياز و حاجت انسان ها آفريده است.(12) همچنين گفته اند كه مراد از «موزون» آن است كه بايد اندازه هاى معيّنى از آب و هوا و خاك و نور آفتاب دست به دست هم دهند تا گياهان برويند. بعضى از مفسّران نيز احتمال داده اند كه تعبير به «كُلِّ شَيْىءٍ» معادن را نيز شامل مى گردد ولى با توجّه به اينكه جمله «اَنْبَتْنا»؛ (رويانديم) تناسب چندانى با معادن ندارد؛ اين تفسير بعيد به نظر مى رسد ولى جمع ميان دو تفسير ممكن است و در بعضى از روايات نيز اشاره اى به معنى دوم وارد شده (13) و در ادامه آن اشاره به فراهم شدن انواع وسايل معاش و زندگى انسان ها و حيواناتى كه در اختيار انسان هستند و آنها كه نيستند و روزى خود را جداگانه از اين سفره گسترده پروردگار مى گيرند، كرده؛ و مى فرمايد «وَجَعَلْنا لَكُمْ فِيْها مَعايِشَ وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقيْنَ»؛ (و براى شما انواع وسایل زندگى در آن قرار دادیم؛ همچنین براى کسانى که شما نمى توانید به آنها روزى دهید).
«معايشْ» جمع «معيشه» معنى بسيار گسترده اى دارد؛ و هر چيزى را كه وسيله زندگى انسان ها است شامل مى شود؛ و جمله «وَ مَنْ لَسْتُمْ لَهُ بِرازِقيْنَ» اشاره به حيوانات و موجودات زنده اى است كه انسان هرگز قادر به تغذيه آنها نمى باشد، و خداوند براساس نظم خاصّى كه بر جهان حاكم فرموده، غذاى مناسب هريك از آنها را در اختيارشان گذارده است؛ و اگر چشم را باز كنيم و دقيقا در طرز تغذيه انواع حيوانات از عالم گياهان و نباتات بينديشيم يك دنيا دلائل «معرفة الله» در آن مى يابيم. بعضى، از ميوه ها استفاده مى كنند، و بعضى از دانه ها، گروهى از برگ درختان، بعضى از ساقه ها، بعضى از پوسته ها و بعضى از شيره شيرين بن گل ها، و بعضى فقط ريشه خوارند!
10ـ در آیه 95 سوره انعام باز به ويژگى ديگرى از جهان نباتات اشاره شده؛ و آن مسأله شكافته شدن دانه ها و هسته هاى گياهان در زير زمين است. در اين آيه خداوند متعالى چنين معرفى شده است: (خداوند شكافنده دانه و هسته است)؛ «اِنَّ اللهَ فالِقُ الْحَبِّ وَ النَّوى». و در پايان آيه مى فرمايد: (این است خداى شما! پس چگونه [از حق] منحرف مى شوید؟!)؛ «ذلِكُمُ اللهُِ فَأَنّى تُؤفَكُوْنَ». «فالق» از مادّه «فَلْق» (بر وزن خَلق) به گفته «راغب» در «مفردات» به معنى شكافتن چيزى و جدا ساختن قسمتى از قسمت ديگر است.(14) «حَبّ» به معنى دانه هاى خوراكى و غذائى يا هرگونه دانه گياهى است و «نوى» به معنى هسته است و اگر بعضى آن را منحصرا به معنى هسته خرما تفسير كرده اند به خاطر كثرت وجود آن در آن محيط بوده است.
به هر حال يكى از مهمترين و جالب ترين مراحل زندگى گياهان همان مرحله شكافته شدن دانه و هسته است؛ و در حقيقت اين حالت شبيه حالت تولّد فرزند از مادر است؛ و عجب اينكه جوانه گياه با اينكه فوق العاده ظريف است اين دژ محكم را كه اطراف آن را گرفته مى شكافد و سر بيرون مى كشد، و موجود زنده اى كه تا آن لحظه محبوس در پوسته ضخيم دانه و هسته بوده و رابطه با جهان خارج نداشته متولّد مى گردد و فورا رابطه خود را با جهان بيرون برقرار مى سازد. از مواد غذائى خاك بهره مى گيرد، و از آب و رطوبت موجود در اطرافش سيراب مى شود، و به سرعت در دو طرف مختلف شروع به حركت مى كند؛ از يك سو به صورت ريشه در زمين فرو مى رود، و از سوى ديگر به صورت ساقه سر از زمين بر مى داد. قوانين دقيق و حساب شده اى كه در اين مرحله از زندگى گياهى حاكم است به راستى حيرت انگيز است و دليل زنده اى بر علم و قدرت پروردگار محسوب مى شود.
از مجموع آنچه در اين آيات قرآنى پيرامون خلقت گياهان و ويژگى هاى مختلف آنها آمده؛ از روئيدن گياهان گرفته، تا تنوّع فوق العاده آنها و مسأله لقاح و زوجيت، و انواع مواد غذائى براى انسان و حيوانات، تا چگونگى نمو طلع خرما، و دانه هاى بر هم سوار شده گندم و جو، و روئيدن ميوه ها و زراعت هاى كاملا متفاوت از يك آب و خاك، و حاكميت قوانين موزون بر همه آنها در تمام مراحل، و شكافتن دانه ها و هسته ها، همگى نشانه هاى آن ذات بى نشان اند، و دليل زنده اى بر توحيد ربوبيت و نفى هرگونه شرك.(15)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.