پاسخ اجمالی:
خداوند در قرآن از حركت خورشيد و ماه و قرارگاه هاى خورشيد و منزلگاه هاى ماه سخن گفته و می فرماید: «خورشید [نیز براى آنها آیتى است] که پیوسته به سوى قرارگاهش در حرکت است». برای این آیه تفسیرهای متعددی ذکر شده از جمله: 1- منظور همان حركت ظاهرى خورشيد است كه از هنگام طلوع شروع مى شود و قرارگاهش، غروب است. 2- منظور حركات محورى خورشيد است. 3- منظور حركت وضعى خورشيد به دور خود است. 4- منظور حركت خورشيد در برج هاى آسمانى است كه خورشید در دوازده ماه سال، هر زمان در مقابل يكى از اين برج ها قرار می گیرد. و... .
پاسخ تفصیلی:
خداوند در آیاتی از سوره «یس» و «انبیاء» به وضوح سخن از حركت خورشيد و ماه و قرارگاه هاى خورشيد و منزلگاه هاى ماه مى گويد؛ و در پايان اين آيات تصريح شده است كه اين اجرام آسمانى هركدام در فلك و مدار و مسير خود شناورند؛ «وَ كُلٌّ فِى فَلَكٍ يَسْبَحُوْنَ»(1)؛ اين تعبيرات نيز از شگفتى هاى قرآن مجيد از يكسو و از عجائب عالم آفرينش و علم و قدرت خداوند از سوى ديگر است. در اينكه منظور از جمله «وَ الشَمْسُ تَجْرى»؛ (خورشيد جريان دارد) و واژه «لمستقّرلها»؛ (به سوى قرارگاهش) چيست؟ در اينجا تفسيرهاى متعدّدى وجود دارد:
نخست اينكه: منظور همان حركت ظاهرى خورشيد است كه از هنگام طلوع شروع مى شود و قرارگاهش، غروب است كه از نظرها پنهان مى گردد (البته مى دانيم اين در واقع نتيجه حركت زمين به دور خويش است، كه چنين پديده اى را به نظر ما مجسّم مى كند).
دوّم اينكه: منظور حركات محورى خورشيد است كه از آغاز فصل بهار رو به سمت شمال كره زمين مايل مى شود و اين حركت تا آغاز فصل تابستان ادامه دارد و در آغاز فصل تابستان (در نيم كره شمالى) مقابل مدار رأس السرطان (مدار 23 درجه شمالى) قرار مى گيرد كه آن را ميل اعظم شمالى مى نامند، سپس، حركت خود را رو به سوى جنوب آغاز مى كند و در اوّل فصل پائيز مقابل خط استواء مى رسد و از آن پس به سوى جنوب كره زمين مايل مى شود، و اين حركت تا آغاز فصل زمستان ادامه دارد كه مقابل مدار رأس الجدى (مدار 23 درجه جنوبى) مى رسد، كه آن را ميل اعظم جنوبى مى دانند، و باز حركت آن به سوى شمال آغاز مى گردد، و فصل بهار مقابل خط استواء است.
بنابراين منظور از جريان خورشيد، همين ميل شمالى و جنوبى است و منظور از «مستقر» آخرين نقطه ميل اعظم شمال و جنوب است (مدار رأس السرطان و رأس الجدى). البته معلوم است كه اين حركت نيز ناشى از حركت انتقالى زمين به دور آفتاب، با توجّه به انحراف 23 درجه اى محور زمين مى باشد؛ ولى به چشم ما اینگونه می آید كه خورشيد داراى حركت است.
سوّم: منظور حركت وضعى خورشيد به دور خود است؛ زيرا امروز ثابت شده كه خورشيد نيز برگرد محور خود مى چرخد [مدّت اين حركت را در يك دوره كامل معادل 25 روز و نيم ذكر كرده اند] در اين صورت «لام» در «لمستقرلها» به معنى «فى» خواهد بود؛ يعنى خورشيد در قرارگاهش حركت دارد. (البتّه بعضى از مفسّران به اين تفسير اشكال كرده اند كه با مفهوم كلمه «تجرى» سازگار نيست)
چهارم: منظور حركت خورشيد در برج هاى آسمانى است كه در دوازده ماه سال، هر زمان در مقابل يكى از اين برج هاى دوازده گانه قرار دارد و مقابل يكى از اين صورت هاى فلكى ستارگان است؛ و از همين جا است كه برج هاى دوازده گانه سال پديد مى آيد.(2) بنابراين منظور از «مستقر» و قرارگاه، انتهاى اين دوره است.
پنجم و ششم: حركت هايى است كه در اين اواخر دانشمندان براى خورشيد كشف كرده اند؛ در يك حركت خورشيد با مجموعه منظومه شمسى در دوران كهكشان ما به سوى يكى از صورت هاى معروف فلكى به نام صورت الجاثى، كه نسبت به خورشيد در سمت شمال واقع شده است حركت مى كند؛ و ما در اين حركت هر سال بيش از ششصد ميليون كيلومتر پيش مى رويم. اين درست به آن مى ماند كه عدّه اى در سالن يك هواپيما دور يك مركز مشغول حركت دورانى باشند و هواپيما همه را به يك سمت با سرعت پيش مى برد و گاه به قدرى حركت هواپيما نرم و ملايم است كه اين حركت سريع براى انسان به هيچ وجه معلوم نيست.
حركت ديگر حركتى است كه منظومه شمسى همراه بقيّه كهكشان به دور مركز اصلى اين كهكشانى كه ما متعلّق به آن هستيم مى چرخد؛ و اگر تعجّب نكنيد سرعت سير اين حركت را سرعت سرسام آورى معادل نهصد هزار كيلومتر در ساعت (البته كمى بيشتر) محاسبه كرده اند.(3) طبق اين تفسير منظور از «مستقر» همان قرارگاهى است كه در پايان جهان و آستانه قيامت خورشيد بدان مى رسد و در آنجا خورشيد بى فروغ مى گردد و نظام اش متلاشى مى شود. البته تفسيرهايى كه ذكر شد با هم منافاتى ندارد و مى تواند تمام اين تفاسير شش گانه در مفهوم آيه جمع باشد؛ چرا كه نه زمين يك نوع حركت دارد و نه خورشيد.
تعبير به «يَسْبَحُونَ»؛ (شنا مى كنند) تعبير لطيفى است كه از حركت سريع و در عين حال نرم و موزون و معتدل خورشيد و ماه حكايت مى كند. در مورد ماه نيز قرآن در آيات فوق منزلگاه هاى معيّنى براى آن ذكر كرده و مى گويد: (ما براى ماه منزلگاه هايى مقدر ساختيم)؛ «وَالْقَمَرَ قَدَّرْناهُ مَنازِلَ». و منظور همان منزل هاى بيست و هشت گانه اى است كه ماه از آغاز هلال تا موقع محاق (تاريكى مطلق) طى مى كند و در شب بيست و هشتم باز به صورت هلال بسيار باريكى درمى آيد كه زرد و كم فروغ و كم نور است و در دو شب باقيمانده كه آن را محاق مى گويند قابل رؤيت نيست. قرآن هلال باريك آخر ماه را تشبيه به «عُرْجُونِ قَدِيْم» یعنی شاخه كهنه (قوسى شكل و زرد رنگ) خرما كرده است.(4) و اين تعبيرى است بسيار لطيف و جالب از جهات مختلف.
اين بحث را كه شايد كمى هم طولانى شد با ذكر دو نكته پايان مى دهيم: نخست اينكه منظور از «فَلَكْ» در آيات فوق همان معنى لغوى آن است نه آن معنايى كه علماى هيئت در قديم قائل بودند. زيرا «فلك» در لغت به معنى مدار ستارگان است و گاه به هر موجود دايره مانندى كه از اطرافش بلندتر باشد، اطلاق مى شود؛ و به عقيده راغب در اصل از مادّه «فُلك» (بر وزن قفل) كه به معنى كشتى است گرفته شده؛ زيرا كشتى ها حركت هاى دورانى در مسير خود در درياها دارند.(5)
ولى منجّمان قديم به پيروى از بطلميوس معتقد بودند كه آسمان از طبقات نه گانه اى كه مانند پوست پياز روى هم قرار گرفته، تشكيل شده است؛ ولى چون اين طبقات از مادّه شفّاف بلور مانندى است كه ستارگان و كواكب، در وسط آنها ميخكوب شده است، و با گردش افلاك گردش مى كند، تنها گردش ستارگان به چشم مى خورد، و از گردش افلاك چيزى نمايان نيست.
البته اين اعتقاد، امروز به طور كامل ابطال شده، و مسلّم گشته است كه ستارگان در فضاى بى كران معلق اند و تحت قانون جاذبه و دافعه در مسيرهاى معيّنى در حركت اند؛ و قابل توجّه اينكه قرآن در زمانى نازل شد كه همان هيئت قديم بطلميوسى با تمام قدرت بر جوامع علمى حكومت مى كرد، ولى تعبيرات قرآن، مانند تعبير به «جريان» و «شناورى» كه در آيات فوق آمده به هيچ وجه با هيئت قديم، سازگار نيست و با آخرين اكتشافات مسلّم علمى، امروز هماهنگ است.(دقت كنيد)(6)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.