پاسخ اجمالی:
امام علی(ع) در این بیان حکمت آمیز می فرماید: «حسادت، دليل بيمارى دوستى است». با اين بيان دوستى با حسد جمع نمي شود. در تفاوت ميان حسود و رقيب بايد گفت: حسود منتظر زوال نعمت از ديگرى است ولي رقيب، سعى مى كند خود را به پاى ديگرى برساند بى آنكه بخواهد چيزى از او كاسته شود. دوست واقعى، كسى است كه خواهان پيشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش كند خودش نيز به پيشرفت و ترقى برسد، از این رو كسی كه چنين نيست دوست واقعى نيست و يا به بيان امام(ع) دوستى او گرفتار بيمارى است.
پاسخ تفصیلی:
امام علي(عليه السلام) در حکمت 218 «نهج البلاغه»، در بیان يكى از نشانه هاى ضعف «دوستى» و «صداقت» مى فرمايد: (حسادت [به دوست] دليل بيمارى دوستى است)؛ «حَسَدُ الصَّدِيقِ مِنْ سُقْمِ الْمَوَدَّةِ». «سقم» (به ضم و فتح سين) به معناى بيمارى است.
روشن است دوستى وقتى سالم و خالى از غل و غش است كه انسان آنچه را براى خود مى خواهد براى دوستش نيز بخواهد و آنچه را براى خويش ناخوش دارد براى دوستش نيز ناخوش دارد و در بعضى از روايات آمده كه حداقل مودت و دوستى همين است.(1) با اين حال چگونه ممكن است دوستى با حسد جمع شود؟
حسد به معناى انتظار زوال نعمت از ديگرى است و تفاوت آن با رقابت و تنافس اين است كه حسود، خواهان زوال نعمت از ديگرى است؛ ولى در رقابت، تنافس و غبطه، شخص سعى مى كند خود را به پاى ديگرى برساند بى آنكه بخواهد چيزى از او كاسته شود. در واقع دوست واقعى كسى است كه خواهان پيشرفت و ترقى دوست خود باشد، هرچند تلاش كند خودش نيز به پيشرفت و ترقى برسد، بنابراين آن كس كه چنين نيست دوست واقعى نيست و يا به بيان امام(عليه السلام) دوستى او گرفتار بيمارى است.
درباره اهميت دوستى در روايات اسلامى و همچنين شرايط دوست خوب و نيز وظائف دوست در برابر دوست مطالب زيادى وارد شده است. امام حسن مجتبى(عليه السلام) در وصيتى كه به «جناده» (ابن ابى سفيان) در لحظات آخر عمر خويش فرمود چنين مى گويد: «فَاصْحَبْ مَنْ إِذَا صَحِبْتَهُ زَانَكَ، وَ إِذَا خَدَمْتَهُ صَانَكَ، وَ إِذَا أَرَدْتَ مِنْهُ مَعُونَةً أَعَانَكَ، وَ إِنْ قُلْتَ صَدَّقَ قَوْلَكَ، وَ إِنْ صُلْتَ شَدَّ صَوْلَكَ، وَ إِنْ مَدَدْتَ يَدَكَ بِفَضْلِ مَدَّهَا، وَ إِنْ بَدَتْ عَنْكَ ثُلْمَةٌ سَدَّهَا، وَ إِنْ رَأَى مِنْكَ حَسَنَةً عَدَّهَا، وَ إِنْ سَأَلْتَهُ أَعْطَاكَ، وَ إِنْ سَكَتَّ عَنْهُ ابْتَدَأَكَ، وَ إِنْ نَزَلَتْ إِحْدَى الْمُلِمَّاتِ بِهِ سَاءَكَ»(2)؛ (با كسى دوستى كن كه دوستى با او زينت تو باشد و هنگامى كه به او خدمت مى كنى تو را محفوظ دارد و هرگاه كه از او كمكى بخواهى يارى ات كند، اگر سخنى بگويى [از روى اعتمادى كه به تو دارد] گفتار تو را تصديق كند و اگر در جايى [به حق] حمله كنى تو را تقويت نمايد و اگر دست خود را براى حاجتى به سوى او دراز كنى او دستش را به سوى تو دراز كند و هرگاه نقطه ضعفى از تو ظاهر شود آن را بپوشاند و اگر كار نيكى از تو ببيند آن را بشمارد [و آشكار سازد] و اگر چيزى از او بخواهى به تو بدهد حتى اگر سكوت كنى [؛ ولى نيازمند باشى] بدون مقدمه كمك كند و اگر مشكلى براى او پيش آيد تو را ناراحت سازد).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.