پاسخ اجمالی:
قرآن درباره ضرورت الگو پذیری از هدایت یافتگان از واژه «اسوه» و «قدوه» استفاده کرده و می فرماید: «آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کند براى پیروى شایسته تر است، یا آن کس که خود محتاج هدایت است؟». همچنین حضرت ابرهیم(ع) به عموی خود می فرماید: «برای من دانشی آمده که برای تو نیامده است؛ بنابراین از من پیروی کن». در واقع خداوند عقل و فطرت را به داوری فرا می خواند، که آیا کسی که در پی سعادت است از کسی پیروی می کند که حق را شناخته، و یا کسی که خود محتاج هدایت دیگران است؟
پاسخ تفصیلی:
در قرآن کریم درباره ضرورت تأسی و پیروی از هدایت یافتگان از واژه «اسوه» و «قدوه» استفاده شده است. اینک به برخی از این آیات اشاره می کنیم:
1- در قرآن کریم آمده است که حضرت ابراهیم(علیه السلام) به عموی خود خطاب کرد و فرمود: «يَا أَبَتِ إِنِّي قَدْ جَاءَنِي مِنَ الْعِلْمِ مَا لَمْ يَأْتِكَ فَاتَّبِعْنِي أَهْدِكَ صِرَاطًا سَوِيًّا»(1)؛ (اى پدر! دانشى براى من آمده که براى تو نیامده است؛ بنابراین از من پیروى کن، تا تو را به راه راست هدایت کنم). آری حضرت ابراهیم(علیه السلام) برای عمویش «آذر» اثبات می کند که اعتقاد او باطل و منطق او ناصواب است و راهی برای توجیه اعتقاد باطل خود ندارد، و در مقابل، اعتقاد خود را بر حق می داند. و چون ابراهیم(علیه السلام) به واقعیت هایی دست یافته که در پرتو آن راه سعادت را می شناسد، می تواند دیگران را به سوی نیک بختی و سعادت هدایت کند. و از آنجا که آزر از آن حقایق بی بهره است و طریق صواب را نمی داند، باید از حضرت ابراهیم(علیه السلام) پیروی کند تا او را به ساحل نجات برساند. لذا دعوت حضرت ابراهیم(علیه السلام) در حقیقت، دعوت جاهلان و ناآگاهان به پیروی و تقلید از عالمان و فرهیختگان و کسانی است که راه راست و هدایت را می شناسند و می توانند با چراغ معرفت خویش، دیگران را نیز هدایت کنند.
2- در جای دیگر خداوند متعال می فرماید: «أَفَمَنْ یهْدِی إِلَی الْحَقِ ّ أَحَقُّ أَنْ یتَّبَعَ أَمَّنْ لا یهِدِّی إِلاَّ أَنْ یهْدی فَما لَکُمْ کَیفَ تَحْکُمُونَ»(2)؛ (آیا کسى که هدایت به سوى حق مى کند براى پیروى شایسته تر است، یا آن کس که هدایت نمى شود مگر هدایتش کنند؟! شما را چه مى شود، چگونه داورى مى کنید؟!). مضمون و پیام این آیه، همه حوزه های زندگی انسان و همه مسائلی است که انسان با آن ها سروکار دارد؛ هم مسائل شرعی و تعبّدی و اخلاقی را پوشش می دهد و هم شامل حوزه مباحث اجتماعی و سیاسی می شود.
خداوند با استفهام و سؤال، عقل و فطرت منکران حقیقت را مورد خطاب قرار می دهد و آنان را به قضاوت و داوری فرا می خواند که آیا کسی که خواهان سعادت و حق است از کسی پیروی می کند که خدا او را هدایت کرده است و او راه حق را می شناسد و به آن یقین دارد و می تواند دیگران را نیز به سوی حق هدایت کند، یا از کسی که حق را نمی شناسد و هدایت نشده است و اگر هم بخواهد هدایت شود باید دیگری او را هدایت و راهنمایی کند؟ «عقل» و «فطرت» چه قضاوتی دارد و کدام گزینه را انتخاب می کند؟ مسلّماً انسان را به پیروی کسی دعوت می کنند که به حق هدایت شده است و می تواند دیگران را هدایت کند و راهی را که خود شناخته و به آن یقین دارد به آن ها بنمایاند.
3- باز خداوند متعال به مشرکان و مخالفان دعوت پیامبر اسلام(صلی الله علیه وآله) خطاب کرده و می فرماید: «فَسْئَلُوا أَهْلَ الذِّکْرِ إِنْ کُنْتُمْ لا تَعْلَمُونَ»(3)؛ (اگر نمى دانید، از آگاهان بپرسید). روشن است که وقتی انسان فاقد علم و تخصص است باید به متخصّص فن رجوع کند؛ خصوصاً در ارتباط با مسائل دینی که حیاتی ترین نیازمندی های زندگی انسان هستند باید به سراغ کسانی رفت که به حقایق و معارف دینی آشنایی کامل دارند تا در پرتو هدایت و راهنمایی و پیروی از آنان، وظایف دینی خود را بشناسند و به آن ها عمل کنند.(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.