پاسخ اجمالی:
اسلام با طرح محدودیت های اخلاقی و اجتماعی در فعالیت های «اقتصادی»، از آزادی عمل انسان هنگام تعارض با سعادت فرد و اجتماع می کاهد. محدودیت هایی مانند: 1- در اسلام، ارزش اقتصادی هر انسان به دانش او بستگی دارد از این رو علاوه بر کمیت، کیفیت کار نیز ملاک ارزش گزاری است. 2- در اسلام تنها کار مفید سبب علقه «مالکیت» و تعلق حق می شود. 3- اسلام با توصیه به گردش صحیح پول، از احتکار و رباخواری نهی می کند. 4- اسلام با پی ریزی اصولی مانند انفاق، زکات و خمس، شمانع تمرکز ثروت در دست فرد یا گروه خاصی می شود.
پاسخ تفصیلی:
اگر در نظام «سرمایه داری»، افراد در جهت پیشبرد «اقتصاد» از هر گونه آزادی برخوردار هستند، ولی اسلام در فعالیت های اقتصادی فرد به یک رشته محدودیت های اخلاقی و اجتماعی قائل شده است که از آزادی عمل انسان هنگام تعارض با سعادت فرد و اجتماع می کاهد. اینک به نمونه هایی از این محدودیت ها اشاره می کنیم:
1- در اسلام، ارزش اقتصادی هر انسان به دانش او بستگی دارد و تنها کمیت کار نمی تواند ملاک ارزش گردد، بلکه کیفیت کار و اعمال سلیقه و ذوق و قریحه در شکل کار نیز می تواند پایه ارزش معرّفی گردد. از امیرمؤمنان (علیه السلام) نقل است که فرمود: «قِیمَةُ کُلِّ امْرِئٍ مَا یُحْسِنُه»(1)؛ (ارزش کار هر فرد به آنچه که خوب می داند بستگی دارد).
2- در اسلام هر نوع کاری موجب علقه «ملکیت» و یا سبب تعلّق حق نمی گردد؛ بلکه تنها کار مفید است که چنین کاربردی دارد و مقصود از آن کاری است که به امر «تولید» کمک کند و یا «توزیع» را به نحوی که به سود مصرف کننده تمام شود بر عهده بگیرد.
بنابراین، گردآوری هیزم از صحرا و حمل سنگ از بیابان، احیا و آباد کردن زمین از طریق زراعت و یا درختکاری و یا خانه سازی و دیگر امور مفید، از نوع کارهای سودمند است که می توان آن را کار تولیدی نامید که موجب علقه «ملکیت» می گردد.
3- در «اقتصاد» اسلامی، «احتکار» پول و گنج کردن آن اکیداً ممنوع است؛ بلکه تأکید شده که پول باید در راه صحیح به گردش درآید و راکد و معطّل نماند. حتّی اگر اندوخته انسان به حدّ گنج هم نرسد و به صورت پول راکد در خانه بماند در این صورت اگر [درهم و دینار] به حدّ نصاب خاصی برسد باید یک چهلم آن را به عنوان «زکات» بپردازد.
4- همچنین در اسلام از بهره کشی به وسیله پول از طریق «رباخواری» نیز ممنوع اعلام شده و توصیه شده که پول باید در راه صحیحی به جریان افتد تا مایه بردگی افراد نگردد. قرآن «رباخواری» را به شدت محکوم کرده و آن را یک نوع محاربه با خدا و رسولش اعلام می دارد و می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا اتَّقُوا اللَّهَ وَذَرُوا ما بَقِی مِنَ الرِّبا إِنْ کُنْتُمْ مُؤْمِنِینَ. فَإِنْ لَمْ تَفْعَلُوا فَأْذَنُوا بِحَرْبٍ مِنَ اللَّهِ وَرَسُولِهِ...»(2)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید! از [مخالفت فرمان] خدا بپرهیزید، و آنچه را از [سود] ربا باقى مانده، رها کنید؛ اگر ایمان دارید).
در اسلام، در مقابل ربا به جهت حلّ مسأله احتیاج افراد به وام و پول برای کسب و کار، مسأله قرض را مطرح کرده و ثواب آن را از صدقه بالاتر دانسته است. تأسیس صندوق های «قرض الحسنه» در کشورهای اسلامی که از سوی دولت اسلامی تأمین می شود می تواند کمک شایانی به قشر مستضعف و کم درآمد جامعه داشته و افرادی را که درصدد تولید مفید هستند یاری دهد.
5- «اقتصاد» اسلامی با پی ریزی اصولی، امکان تمرکز ثروت در دست فرد یا گروه خاصی را به حدّاقل رسانیده است و اگر به عللی مشروع، ثروت در نقطه ای گرد آمد برای تعدیل آن گام های مؤثری برداشته است که می تواند از تمرکزهای مضر جلوگیری کند. اینک به جهاتی که مانع از تمرکز ثروت می گردد اشاره می کنیم.
الف) «انفاق»؛
ماده «انفاق» 72 بار در قرآن در سوره های گوناگون به صورت های مختلفی وارد شده است و این حاکی از آن است که قرآن کریم عنایت خاصی نسبت به این موضوع دارد و از افراد پر درآمد خواسته است تا برای رفاه مردم یک قسمت از اموال خود را «انفاق» کنند. خداوند متعال می فرماید: «یا أَیهَا الَّذِینَ آمَنُوا أَنْفِقُوا مِنْ طَیباتِ ما کَسَبْتُمْ»(3)؛ (اى کسانى که ایمان آورده اید!از اموال پاکیزه اى که به دست آورده اید، انفاق کنید). و نیز می فرماید: «وَأَنْفِقُوا مِمّا رَزَقْناکُمْ مِنْ قَبْلِ أَنْ یأْتِی أَحَدَکُمُ الْمُوْتُ»(4)؛ (و از آنچه به شما روزى داده ایم انفاق کنید، پیش از آن که مرگ یکى از شما فرا رسد).
گاهی در مسأله انفاق آن چنان تأکید می کند که رسیدن به نیکی ها و خوبی ها را منوط به انفاق می کند و می فرماید: «لَنْ تَنالُوا الْبِرَّ حَتّی تُنْفِقُوا مِمّا تُحِبُّونَ»(5)؛ (هرگز به [حقیقتِ] نیکوکارى نمى رسید مگر این که از آنچه دوست مى دارید، [در راه خدا] انفاق کنید).
در آیه دیگر نیز می فرماید: «لَیسَ الْبِرَّ أَنْ تُوَلُّوا وُجُوهَکُمْ قِبَلَ الْمَشْرِقِ وَالْمَغْرِبِ وَلکِنَّ الْبِرَّ مَنْ آمَنَ بِاللَّهِ وَالْیوْمِ الْآخِرِ وَالْمَلائِکَهِ وَالْکِتابِ وَالنَّبِیینَ وَآتَی الْمالَ عَلی حُبِّهِ ذَوِی الْقُرْبی وَالْیتامی وَالْمَساکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَالسّائِلِینَ وَفِی الرِّقابِ»(6)؛ (نیکى، این نیست که [به هنگام نماز] روى خود را به سوى مشرق یا مغرب کنید؛ [و تمام گفتگوى شما، درباره قبله و تغییر آن باشد] بلکه نیکوکار کسى است که به خدا وروز واپسین و فرشتگان و کتاب خدا و پیامبران، ایمان آورده؛ و مال خود را، با همه علاقه اى که به آن دارد، به خویشاوندان و یتیمان و مستمندان و واماندگان در سفر و سائلان و بردگان، انفاق مى کند).
در آیه دیگر نیز می فرماید: «وَالَّذِینَ إِذا أَنْفَقُوا لَمْ یسْرِفُوا وَلَمْ یقْتُرُوا وَکانَ بَینَ ذلِکَ قَواماً»(7)؛ (و کسانى که هر گاه انفاق کنند، نه اسراف و زیاده روى دارند مى نمایند و نه سختگیرى؛ بلکه در میان این دو، حدّ اعتدالى دارند).
از مجموع آیات و روایاتی که درباره انفاق وارد شده، دیدگاه اسلام درباره اموال و امکانات اضافی یک مسلمان که از راه حلال به دست آورده است روشن می گردد که باید پس از تأمین زندگی معتدل و مناسب شأن خود از اموال در راه رفاه خلق خدا انفاق کند. هر چند این گونه از انفاق پس از ادای مالیات های واجب، مستحب مؤکد است مادامی که ضرورت اجتماعی و دفاعی در کار نباشد. البته قرآن کریم میانه روی در انفاق را سفارش کرده است. اسلام با دستورالعمل به انفاق، جامعه را از اسراف و تبذیر که زیاده روی و ولخرجی در زندگی است بازداشته، همچنان که از «کنز» و زر اندوزی که آن نیز مایه انحراف از اقتصاد سالم است، نهی کرده است. خداوند متعال می فرماید: «وَآتِ ذَا الْقُرْبی حَقَّهُ وَالْمِسْکِینَ وَابْنَ السَّبِیلِ وَلا تُبَذِّرْ تَبْذِیراً * إِنَّ الْمُبَذِّرِینَ کانُوا إِخْوانَ الشَّیاطِینِ وَکانَ الشَّیطانُ لِرَبِّهِ کَفُوراً»(8)؛ (و حقِّ خویشاوندان را بپرداز، و [همچنین حقِّ] مستمند و وامانده در راه را؛ و هرگز اسراف و تبذیر مکن * چرا که تبذیرکنندگان، برادران شیاطینند؛ و شیطان در برابر پروردگارش، بسیار ناسپاس بود).
و درباره کنز و زراندوزی می فرماید: «وَالَّذِینَ یکْنِزُونَ الذَّهَبَ وَالْفِضَّهَ وَلا ینْفِقُونَها فِی سَبِیلِ اللَّهِ فَبَشِّرْهُمْ بِعَذابٍ أَلِیمٍ * یوْمَ یحْمی عَلَیها فِی نارِ جَهَنَّمَ فَتُکْوی بِها جِباهُهُمْ وَجُنُوبُهُمْ وَظُهُورُهُمْ هذا ما کَنَزْتُمْ لِأَنْفُسِکُمْ فَذُوقُوا ما کُنْتُمْ تَکْنِزُونَ»(9)؛ (و کسانى که طلا و نقره را گنجینه [و ذخیره و پنهان] مى سازند، و در راه خدا انفاق نمى کنند، به مجازات دردناکى بشارت ده! * در آن روز که آن [اندوخته ها] را در آتش جهنم، گرم و سوزان کرده، و با آن پیشانى و پهلو و پشت آنان را داغ مى نهند؛ [و به آنها مى گویند] این همان چیزى است که براى خود اندوختید و گنج ساختید! پس بچشید چیزى را که براى خود مى اندوختید! ).
ب) «زکات»؛
راه دوم برای تعدیل ثروت و سرانجام رفع نیازمندی های اجتماعی، «زکات» است که وجوب آن از ضروریات اسلام می باشد. چیزهایی که پرداخت زکات آن ها واجب است عبارتند از: طلا، نقره، گندم، جو، خرما، کشمش، گوسفند، گاو و شتر، و زکات این ها در صورتی واجب است که به حدّ نصاب برسد. و حدّ نصابی که برای آن ها تعیین شده است نمایانگر مفهوم «غنی» و «پردرآمد بودن» در «اقتصاد» اسلامی است.
از امام صادق (علیه السلام) نقل است که فرمود: «انَّمَا وُضِعَتِ الزَّکَاةُ اخْتِبَاراً لِلْأَغْنِیَاءِ وَ مَعُونَةً لِلْفُقَرَاءِ وَ لَوْ أَنَّ النَّاسَ أَدَّوْا زَکَاةَ أَمْوَالِهِمْ مَا بَقِیَ مُسْلِمٌ فَقِیراً مُحْتَاجاً وَ لَاسْتَغْنَى بِمَا فَرَضَ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لَهُ وَ إِنَّ النَّاسَ مَا افْتَقَرُوا وَ لَا احْتَاجُوا وَ لَا جَاعُوا وَ لَا عَرُوا إِلَّا بِذُنُوبِ الْأَغْنِیَاء»(10)؛ (زکات برای آزمودن متمکّنان و کمک به فقیران و مستمندان واجب شد. هر گاه این گروه، زکات خود را بدهند، مسلمان نیازمندی در جامعه یافت نمی شود، هر نوع فقر و نیازی، گرسنگی و برهنگی در جامعه پیدا شود تنها به جهت سرپیچی متمکّنان از دادن حقوق این افراد است).
ج) خمس؛
20% غنایمی که مسلمانان در نبرد از دشمنان به دست می آورند، یا درآمدی که پس از کسر هزینه سالانه نصیب انسان می شود، یا گنجی که به دست می آید، یا جواهری که در سایه «غوّاصی» به دست می آید، یا مال حلالی که با حرام مخلوط می شود و مقدار حرام و صاحب آن معلوم نباشد، و یا دارایی کسانی که مرده اند و وارثی ندارند و منابع دیگری که در فقه اسلامی به طور مبسوط نوشته شده، باید «تخمیس» شده و این 20% پرداخت شود و در مصارف زیر به کار گرفته شود:
- تأمین کمبود زندگی افرادی که طبق قوانین اسلام نمی توانند از زکات استفاده کنند؛ مانند خاندان پیامبر(علیهم السلام) و نسل او.
- تأسیس مراکز عمومی فرهنگی و تبلیغ اسلامی که بقای مکتب و اشاعه آن بستگی به چنین مراکزی دارد.
- تأمین زندگی بی درآمدها و یا کم درآمدها که انفاق های قبلی نتوانسته است زندگی آنان را تأمین نماید.(11)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.