پاسخ اجمالی:
برخی بر این باورند؛ وقتی برداشت ما از دین، عین دین نیست، و با توجه به قرائت های مختلف از دین، باید با «تسامح»، همه برداشت ها را محترم بشماریم. در واقع برای رسیدن به حقّانیت یک دین، باید بررسی کرد آیا راهی برای شناخت وجود دارد، یا آن که معرفت نسبی است؟ حال اگر اثبات شود که برخی از معارف بشری مطلق و ثابت اند، می توان با چنین معرفتی، بر حقّانیت یک دین استدلال کرد. از سویی با نقد مبنای نسبی گرایی در حوزه معرفت شناسی، و «هرمنوتیک» در حوزه «پلورالیسم» معرفتی، می توان گفت که همه معارف بشری نسبی نیستند.
پاسخ تفصیلی:
برخی بر این باورند؛ وقتی برداشت ما از دین، عین دین نیست و قرائت های مختلفی از دین و حتی از مذهب وجود دارد و معیاری برای بازشناسی حق از باطل نداریم، به ناچار باید همه این برداشت ها را به دیده «تسامح» بنگریم و با بی تفاوتی، نظر هر فرد را فقط برای خودش محترم بشماریم.
پاسخ: برای رسیدن به حقّانیت یک دین یا مذهب، باید قبلاً این مسأله را بررسی کنیم که آیا اساساً انسان راهی به سوی کسب شناخت و معرفت حقیقی دارد، یا این که معرفت، نسبی است و هیچ معرفت مطلق و ثابتی وجود ندارد؟ اگر بتوانیم اثبات کنیم که دست کم برخی از معارف بشری مطلق و ثابت هستند، می توانیم با مبنا قرار دادن چنین معارفی بر حقّانیت یک دین در برابر سایر ادیان، استدلال و برهان عقلی اقامه کنیم. با نقد مبنای نسبیت گرایی در حوزه معرفت شناسی و مبنای «هرمنوتیک» در حوزه «پلورالیسم» معرفتی در جای خود می توان گفت که همه معرفت های بشری نسبی نیستند، و دست کم بعضی از معارف بشری معرفت هایی مطلق، ثابت و تغییر ناپذیر هستند که عبارتند از: بدیهیات اولیه و بدیهیات ثانویه.
لذا آن دسته از تعالیم دینی که به نحوی با این بدیهیات ارتباط دارند، صد درصد قابل تصدیق و تأییدند، و می توان با رعایت شرایط منطقی استدلال از نظر شکل و محتوا برای اثبات حقّانیت یک دین از بدیهیات مدد گرفت. در میان ادیان موجود، اسلام تنها دینی است که می توان به واسطه این بدیهیات عقلی، بر اصول بنیادین آن برهان اقامه کرد.(1)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.