پاسخ اجمالی:
طرفداران نظریه «پلورالیسم دینی» برای اثبات دیدگاه خود به ادله نقلی تمسک کرده اند. آنان می گویند: آیه قرآن دلالت بر حلیت طعام اهل کتاب و ازدواج با آنان دارد، از این رو قرآن «پلورالیسم دینی» را تایید می کند. در پاسخ می توان گفت این آیات اشاره به زمان عسر و حرج برای مسلمانان دارد و هرگز دین آن ها را تأیید نمی کند. از سویی این آیه اشاره به «پلورالیسم رفتاری» دارد. از سوی دیگر؛ بر اساس اجماع، نکاح ابتدایی با اهل کتاب باطل است. و ... .
پاسخ تفصیلی:
طرفداران «پلورالیزم دینی» بر اثبات نظریه خود به برخی از آیات و روایات اسلامی تمسّک کرده اند. اکنون به تبیین و نقد آن ادله می پردازیم:
1- حلیت طعام اهل کتاب
آنان به برخی از آیات تمسّک کرده که دلالت بر حلیت طعام اهل کتاب و ازدواج با آنان دارد. خداوند متعال در قرآن مى فرماید: «الْیَوْمَ اُحِلَّ لَکُمُ الطَّیِّباتُ وَ طَعامُ الَّذینَ اُوتُوا الْکِتابَ حِلٌّ لَکُمْ وَ طَعامُکُمْ حِلٌّ لَهُمْ»(1)؛ (امروز چیزهای پاکیزه برای شما حلال شده؛ و[همچنین] طعام اهل کتاب، برای شما حلال است؛ و طعام شما برای آنها حلال).
پاسخ: اولاً: چگونه به این آیات استدلال شده و از آیات دیگر که اهل کتاب را دعوت به اسلام می کند غفلت شده است.
ثانیاً: این آیات اشاره به مورد عسر و حرج برای مسلمانان دارد و هرگز دین آن ها را تأیید نمی کند.
ثالثاً: آیه اشاره به «پلورالیسم رفتاری» دارد.
رابعاً: نکاح ابتدایی با اهل کتاب به طور اجماع باطل است.
2- جزیه اهل کتاب و عدم الزام به اسلام
برخی می گویند: اسلام اهل کتاب را به اسلام الزام و اجبار نکرده است، بلکه پرداخت جزیه با بقای بر دین خود را نیز کافی می داند. خداوند متعال می فرماید: «قاتِلُوا الَّذِینَ لا یؤْمِنُونَ بِاللَّهِ وَلا بِالْیوْمِ الْآخِرِ وَلا یحَرِّمُونَ ما حَرَّمَ اللَّهُ وَرَسُولُهُ وَلا یدِینُونَ دِینَ الْحَقِ ّ مِنَ الَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ حَتّی یعْطُوا الْجِزْیهَ عَنْ یدٍ وَهُمْ صاغِرُونَ»(2)؛ (با کسانی از اهل کتاب که نه به خدا و نه به روز جزا ایمان دارند و نه آنچه را خدا و رسولش تحریم کرده حرام می شمارند و نه آیین حق را می پذیرند، پیکار کنید تا زمانی که با خضوع و تسلیم، جزیه را به دست خود بپردازند).
پاسخ: اولاً: اسلام هیچ گاه نمی خواهد کسی با زور و تهدید و اکراه وارد اسلام شود: «لا إِکْرَاهَ فِی الدِّینِ»(3)؛ (در[قبول] دین اکراهی نیست) و اگر کسانی نخواستند که اسلام را بپذیرند ولی به یک دینی ملتزم هستند و بت پرست نیستند و مطابق قرارداد صلحی که با مسلمین می بندند درصدد تعرّض به مسلمانان بر نمی آیند، اسلام با شرایطی خاص آن ها را به حال خود واگذار می کند، نه این که از دین و آیین آن ها راضی باشد.
ثانیاً: خود آیه اشاراتی بر بطلان نظریه «پلورالیسم» دارد:
الف) اعلان جنگ با اهل کتاب.
ب) تکذیب ایمان اهل کتاب.
ج) خروج اهل کتاب از دین حق.
د) جزیه، غایت ترک قتال.
ه) گرفتن جزیه با نهایت خواری.
ثالثاً: آیه فوق اشاره به پلورالیزم رفتاری دارد همان گونه که قبلاً به آن اشاره شد.
3- تسلیم مطلق در برابر خداوند متعال
گفته شد که حقیقت دین همان عدالت و تسلیم در برابر خداوند است، حال در قالب هر آیینی تحقق پیدا کند؛ زیرا تمام ادیان در برابر پروردگار تسلیم هستند. حضرت ابراهیم(علیه السلام) از خداوند برای امت و نسل خود درخواست اسلام حقیقی را می نماید و می گوید: «رَبَّنا وَاجْعَلْنا مُسْلِمَینِ لَکَ وَمِنْ ذُرِّیتِنا أُمَّهً مُسْلِمَهً لَکَ»(4)؛ (پروردگارا! ما را تسلیم فرمان خود قرار ده و از دودمان ما، امتی که تسلیم فرمانت باشند به وجود آر). حضرت موسی(علیه السلام) نیز قوم خود را مسلمان می خواند، آنجا که در قرآن آمده است: «وَ قالَ مُوسی یا قَوْمِ إِنْ کُنْتُمْ آمَنْتُمْ بِاللَّهِ فَعَلَیهِ تَوَکَّلُوا إِنْ کُنْتُمْ مُسْلِمِینَ»(5)؛ (موسی گفت: ای قوم من! اگر شما به خدا ایمان آورده اید بر او توکّل کنید اگر تسلیم فرمان او هستید).
پاسخ: اولاً: گرچه اسلام در لغت به معنای تسلیم است ولی با توجه به معنای استعمالی آن در قرآن مجید به سه معنا به کار رفته است:
الف) معنای تکوینی؛ آنجا که می فرماید: «وَلَهُ أَسْلَمَ مَنْ فِی السَّماواتِ وَالْأَرْضِ طَوْعاً وَکَرْهاً وَإِلَیهِ یرْجَعُونَ»(6)؛ (و تمام کسانی که در آسمان ها و زمین هستند، از روی اختیار یا از روی اجبار در برابر [فرمان] او تسلیم اند، و همه به سوی او بازگردانده می شوند).
ب) تسلیم و خضوع در برابر خداوند؛ این معنا گوهر همه ادیان الهی را تشکیل می دهد.
ج) آیین اسلام و شریعت خاص محمّدی؛ خداوند متعال می فرماید: «اَلْیوْمَ أَکْمَلْتُ لَکُمْ دِینَکُمْ وَأَتْمَمْتُ عَلَیکُمْ نِعْمَتِی وَرَضِیتُ لَکُمُ الْإِسْلامَ دِیناً»(7)؛ (امروز دین شما را کامل کردم و نعمت خود را بر شما تمام نمودم و اسلام را به عنوان آیین [جاویدانِ] شما پذیرفتم).
و نیز می فرماید: «وَقُلْ لِلَّذِینَ أُوتُوا الْکِتابَ وَالْأُمِّیینَ أَ أَسْلَمْتُمْ فَإِنْ أَسْلَمُوا فَقَدِ اهْتَدَوْا»(8)؛ (و به آن ها که اهل کتاب هستند[یهود و نصارا] و بی سوادان[مشرکان] بگو: آیا شما هم تسلیم شده اید؟ اگر[در برابر فرمان خدا و منطق حق] تسلیم شوند، هدایت می یابند). علاوه بر این آیات، ده ها آیه دیگر نیز واژه اسلام را در مفهوم «شریعت» اسلام به کار برده است.
ثانیاً: اگر قرآن امت های پیشین را مسلمان می خواند به جهت حق دانستن ادیان پیشین در ظرف زمانی خود آن هاست.
4- تعبیر قرآن به صراطهای مستقیم
می گویند: قرآن، صراط مستقیم مربوط به انبیا را به صورت نکره[صراط مستقیم] یعنی راهی راست آورده است نه به صورت معرفه که به معنای راه راست است. مثلاً می فرماید: «إِنَّکَ لَمِنَ الْمُرْسَلِینَ * عَلی صِراطٍ مُسْتَقِیمٍ»(9)؛ (که تو قطعاً از رسولان[خداوند] هستی. و بر راهی راست[قرار داری]). و در جایی دیگر می فرماید: «وَ یهْدِیکَ صِراطاً مُسْتَقِیماً»(10). و درباره حضرت ابراهیم(علیه السلام) می فرماید: «وهَداهُ إِلى صِراطٍ مُسْتَقیم».(11)
پاسخ: قرآن کریم، صراط مستقیم را در جایی به صورت معرفه آورده است، آنجا که می فرماید: «إهْدِنَا الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ» و در جایی دیگر می فرماید: «وَأَنَّ هذا صِراطِی مُسْتَقِیماً فَاتَّبِعُوهُ...»(12) و درباره حضرت موسی و هارون(علیهما السلام) می فرماید: «وَهَدَیناهُما الصِّراطَ الْمُسْتَقِیمَ».(13)
بنابراین همه پیامبران یک راه را پیموده اند و آن صراط مستقیم عبادت و بندگی و توحید است، و نکره آوردن صراط مستقیم در آیات دیگر بر اهمیت و دقت در آن دلالت دارد، نه بی شمار بودن یا نامعلوم بودن آن. آری، آنچه متعدّد است سُبُل الهی است نه صراط مستقیم.
5- در تورات تفصیل هر چیزی است
خداوند متعال می فرماید: «ثُمَّ آتَینا مُوسَی الْکِتابَ تَماماً عَلَی الَّذِی أَحْسَنَ وَتَفْصِیلاً لِکُلِ ّ شَی ءٍ وَهُدی وَرَحْمَهً»(14)؛ (سپس به موسی کتاب[آسمانی] دادیم،[و نعمت خود را] بر آن ها که نیکوکار بودند، کامل کردیم، و همه چیز را[که مورد نیاز آن ها بود، در آن] روشن ساختیم، کتابی که مایه هدایت و رحمت بود).
پاسخ: آیه مربوط به عصر حضرت موسی(علیه السلام) است. لذا خداوند متعال در جای دیگری می فرماید: «وَکَتَبْنا لَهُ فِی الْأَلْواحِ مِنْ کُلِ ّ شَی ءٍ مَوْعِظَهً وَتَفْصِیلاً لِکُلِ ّ شَی ءٍ فَخُذْها بِقُوَّهٍ وَأْمُرْ قَوْمَکَ یأْخُذُوا بِأَحْسَنِها»(15)؛ (و برای او در الواح، اندرزی از هر موضوعی نوشتیم، و همه چیز را تفصیل دادیم، پس آن را با جدّیت بگیر، و به قوم خود بگو: به نیکوترین آن ها عمل کنند).
از این آیه استفاده می شود که تنها قوم حضرت موسی(علیه السلام) یعنی بنی اسرائیل مأمور بوده اند تا به تفصیل الواح تورات اخذ کرده و به آن عمل نمایند.(16)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.