پاسخ اجمالی:
«جهادهاى اسلامي» سه نوع است: 1. جهاد ابتدائي. خداوند برنامه هاى سعادت بخش خود را از طريق پيامبران به مردم ابلاغ مي كند، حال اگر فرد يا جمعيتى مانع دعوت انبياء شوند، آنها حق برخورد مسالمت آميز و در صورت لزوم توسل به زور براي رفع موانع دارند. 2. جهاد دفاعى. وقتي جنگ بر فرد يا جمعيتى تحميل شود به آنان حق دفاع داده مي شود. 3. جهاد براى نابودي شرك و بت پرستى. اسلام، شرك و بت پرستى را نه تنها يك دين یا عقیده عقلی و منطقی نمی داند بلكه آن را نوعي خرافه و بيمارى فكرى و اخلاقى مي داند كه بايد ريشه كن شود.
پاسخ تفصیلی:
«جهادهاى اسلامي» را مى توان در سه بخش خلاصه و تقسيم بندى كرد.
1. جهاد ابتدائىِ آزادى بخش
خداوند دستورها و برنامه هائى براى سعادت و آزادى و تكامل و خوشبختى و آسايش انسانها طرح كرده است و پيامبران خود را موظف ساخته كه اين دستورها را به مردم ابلاغ كنند، حال اگر فرد يا جمعيتى ابلاغ اين فرمانها را مزاحم منافع پَست خود ببينند و بر سر راه دعوت انبياء موانعى ايجاد نمايند، آنها حق دارند نخست از طُرق مسالمت آميز و اگر ممكن نشد با توسل به زور اين موانع را از سر راه دعوت خود بردارند و آزادى تبليغ را براى خود كسب كنند. به عبارت ديگر: مردم در همه اجتماعات اين حق را دارند كه نداى مناديان راه حق را بشنوند و در قبول دعوت آنها آزاد باشند، حال اگر كسانى بخواهند آنها را از حق مشروعشان محروم سازند و اجازه ندهند صداى مناديان راه خدا به گوش جان آنها برسد و از قيد اسارت و بردگى فكرى و اجتماعى آزاد گردند، طرفداران اين برنامه ها حق دارند براى فراهم ساختن اين آزادى از هر وسيله اى استفاده كنند و از اينجا ضرورت «جهادهاى ابتدائى» در اسلام و ساير اديان آسمانى روشن مى گردد. همچنين اگر كسانى مؤمنان را تحت فشار قرار دهند كه به آئين سابق بازگردند، براى رفع اين فشار نيز از هر وسيله اى مى توان استفاده كرد.
2. جهاد دفاعى
گاهى جنگ بر فرد و يا جمعيتى تحميل مى شود به اين معنى كه مورد هجوم و تجاوز حساب شده و يا غافلگيرانه دشمن قرار مى گيرد در اينجا تمام قوانين آسمانى و بشرى به شخص يا جمعيتى كه مورد هجوم واقع شده حق مى دهد براى دفاع از خويش به پا خيزد و آنچه در قدرت دارد بكار برد و از هرگونه اقدامى براى حفظ موجوديت خود فرو گذار نكند، اين نوع جهاد را جهاد دفاعى گويند. جنگ هائى مانند جنگ «احزاب»، «احد»، «موته»، «تبوك» و «حنين» و بعضى ديگر از جنگ هاى اسلامى جزء اين بخش از جهاد است و جنبه دفاعى داشته است.
3. جهاد براى نابود ساختن شرك و بت پرستى
اسلام در عين اينكه مردم جهان را به انتخاب اين آئين - كه آخرين و بالاترين آئينها است - دعوت مى كند آزادى عقيده را محترم مى شمارد و به همين دليل به اقوامى كه داراى كتاب آسمانى هستند فرصت كافى مى دهد كه با مطالعه و تفكر، آئين اسلام را بپذيرند و اگر نپذيرفتند، با آنها به طور «يك اقلّيّت هم پيمان» معامله مى كند و با شرايط خاصى كه نه پيچيده است و نه مشكل، با آنها، همزيستى مسالمت آميز خواهد داشت؛ ولى شرك و بت پرستى نه دين است و نه آئين و نه محترم شمرده مى شود؛ بلكه يك نوع خرافه و انحراف و حماقت و در واقع يك نوع بيمارى فكرى و اخلاقى است كه بايد به هر قيمتِ ممكن، آن را ريشه كن ساخت. كلمه آزادى و احترام به فكر ديگران در مواردى بكار برده مى شود كه فكر و عقيده لااقل يك ريشه صحيح داشته باشد، اما انحراف و خرافه و گمراهى و بيمارى چيزى نيست كه محترم شمرده شود و به همين دليل اسلام دستور مى دهد كه بت پرستى به هر قيمتى كه شده است حتى به قيمت جنگ، از جامعه بشريت ريشه كن گردد، بتخانه ها و آثار شوم بت پرستى اگر از طرق مسالمت آميز ممكن نشد با زور ويران و منهدم گردند.(1) از آنچه گفته شد، پاسخ تبليغات مسموم كليسا روشن مى شود؛ زيرا جمله اى صريح تر از جمله «لَااِكْرَاهَ فِي الدِّينِ»(2) كه در متن قرآن آمده است در اين زمينه نمى توان پيدا كرد. البته آنها براى تحريف به مجاهدات و جنگ هاى اسلامى متشبث مى شوند؛ در حالى كه از بررسى جنگ هاى اسلامى به خوبى آشكار مى شود كه قسمتى از اين جنگها جنبه دفاعى داشته و قسمت ديگرى كه جنبه جهاد ابتدائى داشته است جنبه كشور گشائى و اجبار افراد به آئين اسلام را نداشته است؛ بلكه براى واژگون كردن نظام های غلط و ظالمانه و اجازه يافتن مردم براى مطالعه آزاد درباره مذهب و شيوه هاى زندگى اجتماعى بوده است. شاهد گوياى اين سخن اين است كه در تاريخ اسلام كراراً ديده مى شود كه مسلمانان هنگامى كه شهرهائى را فتح مى كردند به پيروان مذاهب ديگر همانند مسلمانها آزادى مى دادند و اگر ماليات مختصرى به نام جزيه از آنان دريافت مى شد بخاطر تأمين امنيت و هزينه نيروهاى حافظ امنيت بود؛ زيرا كه جان و مال و ناموس آنها در پناه اسلام محفوظ بود (مسلمانان نیز این هزینه ها را تحت عناوین خمس و زکات پرداخت می کنند) آنها حتى می توانستند مراسم عبادى خويش را آزادانه انجام دهند. تمام كسانى كه با تاريخ اسلام سر و كار دارند اين حقيقت را مى دانند و حتى مسيحيانى كه درباره اسلام كتاب نوشته اند به اين موضوع اعتراف كرده اند؛ مثلاً در كتاب «تمدن اسلام و عرب» مى خوانيم: «رفتار مسلمانان با جمعيت هاى ديگر به قدرى ملايم بود كه رؤساى مذهبى آنان اجازه داشتند براى خود مجالس مذهبى تشكيل دهند» و در پاره اى از تواريخ نقل شده كه جمعى از مسيحيان كه براى گزارشها و تحقيقاتى خدمت پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) رسيده بودند مراسم نيايش مذهبى خود را آزادانه در مسجد پيامبر(صلی الله عليه و آله و سلم) در مدينه انجام دادند.(3)،(4)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.