پاسخ اجمالی:
داستان «اصحاب كهف» واقعيت تاريخى است که تردیدهای رستاخيز را پاسخ می دهد. سوره «كهف» سرگذشت جوانان با ايمانی است كه برای رهایی از بت پرستی، از شهر خود خارج شده و در پناه غاری، به خوابی عجيب و طولانى فرو رفتند. بیداری آنان درس بزرگى است برای کسانی که در امر رستاخيز شك و ترديد دارند، كه اگر زندگى پس از خوابى چندصد ساله امكان پذير باشد، زنده شدن مردگان نيز چندان بعيد به نظر نمى رسد. در واقع داستان اصحاب کهف راه ديگرى است كه قرآن براى رفع استبعاد از موضوع رستاخیز انتخاب کرده است.
پاسخ تفصیلی:
آيا داستان اصحاب كهف، يك واقعيت تاريخى است وانگهى با مسأله رستاخيز چه ارتباطى دارد؟ آيا چنين خواب طولانى از نظر علمى امكان پذير است و مى توان شواهدى براى آن يافت؟ در قرآن مجيد (سوره كهف) سرگذشت چند جوان با ايمان را مى خوانيم كه از مردم بت پرست زمان خود كه درباره «خدا» و «معاد» (هر دو) ترديد داشتند فرار نمودند و به غارى پناهنده شدند.
آنها به خاطر آزاد منشى و انديشه بيدار خود دريافته بودند كه بت پرستى كه محيط خفقان بار آنها را پر كرده، و افكار مردم را به زنجير كشيده، خرافه اى بيش نيست كه بت هاى بزرگ اجتماع و زمامداران وقت، براى تحميق توده هاى مردم، و تخدير افكار آنها، و هموار ساختن راه الوهيت خود، بوجود آورده اند.
آنها كه پست هاى حساسى در اجتماع خود داشتند آزادى از اين خرافات و اسارتها و ذلت ها را بر حفظ مقام خود ترجيح دادند و به طور پنهانى شهر و ديار خود را به سوى مقصد نامعلومى پشت سر گذاشتند و پس از مدتى به غارى رسيده و آن را به عنوان پناهگاه خود انتخاب كردند. و در آن غار يك خواب عجيب و طولانى آنها را فرا گرفت.
آنها صدها سال خوابيدند! و هنگامى كه از اين خواب گران و سنگين بيدار شدند تصور مى كردند - طبق معمول - يك روز يا قسمتى از يك روز، بيشتر نخوابيده اند، اما همه شواهد؛ قيافه ها و وضع محيط اطراف غار نشان مى داد كه موضوع غير از اين است و به همين دليل آنها در ترديد عميقى فرو رفتند؛ اما همين كه يكى از آنها براى خريد غذا به شهرى كه در آن نزديكى بود آمد، ماجرا براى همه، براى مردم شهر و براى خود آنها، روشن شد و فهميدند كه چه حادثه شگفت آورى روى داده است.
نه تنها سكه هائى كه در دست آنها بود گواهى مى داد كه مربوط به صدها سال پيش است، بلكه طرز برخورد آنها با مردم شهر - شهرى كه چند قرن را پشت سر گذاشته، و با عادات و رسوم و شكل زندگى گذشته فاصله زيادى گرفته بود - به ضميمه آنچه در تاريخ درباره ناپديد شدن چند جوان صاحب منصب عالى مقام خوانده بودند، همه شاهد بر صحت وقوع چنين حادثه اى بود و همين موضوع درس بزرگى، به آنها كه در امر رستاخيز شك و ترديد داشتند، داد كه اگر زندگى پس از خوابى كه «برادر مرگ» بلكه همچون «خود مرگ» بوده امكانپذير باشد، زنده شدن مردگان نيز چندان بعيد به نظر نمى رسد، و اين نقطه عطفى در افكار مذهبى آنها بود... و اين راه ديگرى است كه قرآن براى رفع استبعاد از مسأله معاد، و نزديك ساختن آن به اذهان توده هاى مردم پيموده است: «إِذْ أَوَى الْفِتْيَةُ إِلَى الْكَهْفِ فَقالُوا رَبَّنا آتِنا مِنْ لَّدُنْكَ رَحْمَةً وَ هَيِّىْ لَنا مِنْ أَمْرِنا رَشَدًا * فَضَرَبْنا عَلَى آذانِهِمْ فِي الْكَهْفِ سِنينَ عَدَدًا * ثُمَّ بَعَثْناهُمْ لِنَعْلَمَ أَيُّ الْحِزْبَيْنِ أَحْصى لِما لَبِثُوا أَمَدًا»(1)؛ (به خاطر بياوريد هنگامى را كه آن جوانان به غار پناه بردند و در آن مسكن گزيدند و به پيشگاه خدا عرضه داشتند: پروردگارا! رحمتت را بر ما بفرست و راه راستى پيش پاى ما بگذار و ما را از اين حادثه نجات بده * سپس ما سالها پرده اى [از خواب سنگين] بر گوش آنها افكنديم * و بعد از آن آنها را بيدار ساختيم تا روشن گردد كدامين گروه كه در مقدار خواب آنها گفتگو داشتند حساب آن را بهتر نگاه داشته اند).
«وَ كَذلِكَ بَعَثْناهُمْ لِيَتَسائَلُوا بَيْنَهُمْ قالَ قائِلٌ مِنْهُمْ كَمْ لَبِثْتُمْ قالُوا لَبِثْنا يَوْمًا أَوْ بَعْضَ يَوْمٍ قالُوا رَبُّكُمْ أَعْلَمُ بِما لَبِثْتُمْ فَابْعَثُوا أَحَدَكُمْ بِوَرِقِكُمْ هذِهِ إِلَى الْمَدينَةِ فَلْيَنْظُرْ أَيُّها أَزْكى طَعامًا فَلْيَأْتِكُمْ بِرِزْقٍ مِنْهُ وَ لْيَتَلَطَّفْ وَ لا يُشْعِرَنَّ بِكُمْ أَحَدًا * إِنَّهُمْ إِنْ يَظْهَرُوا عَلَيْكُمْ يَرْجُمُوكُمْ أَوْ يُعيدُوكُمْ في مِلَّتِهِمْ وَ لَنْ تُفْلِحُوا إِذًا أَبَدًا* وَ كَذلِكَ أَعْثَرْنا عَلَيْهِمْ لِيَعْلَمُوا أَنَّ وَعْدَ اللّهِ حَقُّ وَ أَنَّ السّاعَةَ لا رَيْبَ فيها»(2)؛ (و اين گونه آنها را بر انگيختيم تا از يكديگر پرسش كنند. يكى از آنها پرسيد: چقدر در اين جا درنگ كرده ايد؟ گفتند: يك روز يا كمتر[سپس از روى قرائنى به ترديد افتادند و] گفتند: پروردگار شما از مدت توقف [و خواب] شما آگاهتر است اكنون يك نفر را با اين پول به شهر بفرستيد تا غذاى پاكيزه اى براى شما بياورد و بايد با نهايت ملايمت رفتار كند و هيچ كس را از راز شما آگاه نسازد * زيرا اگر آنها به شما دست يابند سنگسارتان مى كنند، يا به آئين خود باز مى گردانند و هيچ گاه رستگار نخواهيد شد و اين گونه مردم آن زمان را از راز آنها با خبر ساختيم تا بدانند وعده خدا حق است و شك و ترديدى در رستاخيز نيست).(3)
تا کنون هیچ نظری برای این مطلب درج نشده است.